22 دی 1396, 23:19
كلمات كليدي: خرد، اقتصاد خرد، انسان اقتصادی، حداکثر مطلوبیت، رکود 1929
نویسنده: حسین کفشگر
به طور سنتی علم اقتصاد به دو شاخه اصلی اقتصاد خرد و اقتصاد کلان دسته بندی میشود. اولین بار پرفسور "رنگار فریش" در سال ۱۹۲۰م آنرا به دو قسمت خرد و کلان تقسیم کرد[1] . خرد از کلمه «micro» گرفته شده و به معنی کوچک است. اما در اصطلاح به معنی « مطالعه چگونگی تصمیم گیری خانوارها و بنگاهها و نحوه تعامل آنها در بازارها است».[2] مطالعه یک واحد اقتصادی مثل یک بنگاه، یک خانوار، یک کالای خاص، ویا یک بازار در حوزه اقتصاد خرد می باشد. مانند مطالعه نحوه تعیین قیمت برنج در بازار عرضه و تقاضای برنج.
گرچه می توان قیمت را به عنوان موضوع اقتصاد خرد تلقی کرد ولی قیمت از برآیند رفتار انسان به عنوان مصرف کننده و تولید کننده و بازار به دست می آید. در نتیجه می توان گفت اقتصاد خرد رفتار انسان اقتصادی به عنوان مصرف کننده و تولید کننده و بازار به عنوان مجموعه را بررسی می کند.
هدف انسان اقتصادی به عنوان مصرف کننده، حداکثر کردن مطلوبیت و هدف انسان اقتصادی به عنوان تولید کننده حداکثر کردن سود و سرانجام رفاه جامعه است.[5] انسان اقتصادی با رفتار عقلایی خود به این هدف نائل می آید. رفتار عقلایی دست کم از دو خصیصه برخوردار است:
2 . رفتار، روشمند و پیش بینی پذیر باشد [6]
منابع اقتصادی در اختیار بشر لااقل به طور بالفعل محدود است در حالی که خواسته های انسان نامحدود می باشد. در هر اقتصادی باید تصمیم گرفته شود که چه کالایی تولید شود؟ به عنوان مثال در جامعه ای مقدار محدود فولاد موجود است در حالی که نیازهای جامع اسلحه ، کشتی، اتومبیل و ساختمان است فولاد موجود تنها می تواند دو نیاز از این نیازها را برآرده سازد بنابراین بایستی از میان این نیازهای متعدد برخی را که اولویت بیشتری دارد انتخاب نماییم بدهی است پس از انتخاب نوع کالای مورد نیاز تخصیص منابع صورت می گیرد.
سوال دیگر، چگونگی تولید کالا است. اگر چه عوامل مختلفی در تولید به کار می روند اما هر کالایی می تواند به روشهای مختلفی تولید شود . مثلا تولید پارچه می تواند به طور کامل با دست انجام شود یا ماشین خودکارو یا ترکیبی از این ود. در هر حال اقتصاد می بایستی تعیین نمایبد که هر از عوامل تولید به چه نسبتی در تولید به کار رود تا حداکثر کارایی در تولید حاصل شود.
بالاخره هر اقتصادی می بایست تعیین کند چه کسانی از کالا و خدمات تولید شده استفاده نمایند و یا به عبارت دیگر این کالا و خمات تولید شده چگونه بین افراد و خانوارها توزیع گردد. [7] لذا در اقتصاد خرد به طور كلي سه سوال اساسي به شرح زير مطرح است:
توضیح این که اقتصاد خرد بر پایه مبانی فکری اقتصاد آزاد یا کلاسیک بنا شده و تا قبل از سال های 1929 تفکر غالب در اکثر کشورها بوده است. بر اساس پایه های اقتصاد آزاد، جامعه همیشه در تعادل است و نیاز به دخالت هیچ عامل بیرونی حتی دولت نیست؛ اگر هر سیاستی از طرف دولت یا عامل بیرونی اعمال شود اگر چه در کوتاه مدت ممکن است بر روی برخی متغیرها تاثیر گذار باشد، اما در بلند مدت بیتاثیر است. لذا بر طبق این اصول، اقتصاد همیشه در تعادل دائمی و اشتغال کامل است. لذا اقتصاد دانان قبل از رکود 1929 با نگاهی به مباحث خردی و با استفاده از مکانیسم قیمت به تبیین رفتار مصرف کننده و تولید کننده و بازارمی پرداختند.
اگر چه در این دیدگاه، موضوع مورد مطالعه فرد یا افراد و بنگاهها و گروهها بوده است ولی چنین می پنداشتند که همین افراد و گروهها و بنگاهها در سطح خرد، کل جامعه را تشکیل می دهند. لذا اگر افراد به تعادل برسند، می توان نتیجه گرفت که کل جامعه نیز به تعادل دائمی می رسد. اما در انتهای دهه 1920، این عمل اتفاق نیفتاد و کشورها به دنبال اعمال یک سیاست انقباضی به تعادل دائمی خود بر نگشتند و دچار رکود شدید شدند. رکود به حدی پیش رفت که تولید ناخالص ملی برخی کشورها 30 %، سطح عمومی قیمت ها 33 % و نرخ بیکاری به 25 % کاهش یافت. در دهه 1930 جان مینارد کینز پایه های اقتصاد کلان را پایه ریزی نمود. وی علاوه بر رد پایههای اقتصاد کلاسیک، نگاه را از سطح خرد به سطح کلان تغییر داد و برای دولت در اقتصاد نقش ویژهای قائل شد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان