دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انسان اقتصادی Economical Human

No image
انسان اقتصادی Economical Human

كلمات كليدي : انسان اقتصادي، منافع شخصي، اصالت فرد، سعادت، عقلانيت، سرمايه داري، منافع جمعي، اومانيسم

نویسنده : حسين كفشگر جلودار

انسان اقتصادی حداکثرکننده منفعت شخصی مادی است و برای کسانی به‌کار می‌برند که عقلانیت را در جنبه ابزاری‌اش داراست. در این نوع نگرش، با توجه به ترجیحات کامل، اطلاعات کامل و قدرت محاسبه بدون اشتباه، فرد رفتاری را برمی‌گزیند که به‌گونه‌ای بهتر ترجیحاتش را ارضا کند و عقلانیت بهترین وسیله برای رسیدن به این هدف است.  انگیزه انسان در این نگاه، تقریبا به انگیزه مالی بستگی دارد. اما این نظریه در دهه 1940 هم‌زمان با گسترش علم رفتاری مورد خدشه قرار گرفت. زیرا انگیزه‌های مهم‌تر از انگیزه مالی مد نظر قرار گرفت. برخی نیز مفهوم انسان اقتصادی را حداکثرکننده مطلوبیت درباره گروهی از محدودیت‌ها می‌دانند؛ که بیشتر از همه درآمد آشکار است. نزد آنان عقلایی بودن انسان اقتصادی زمانی تحقق می‌یابد که این هدف (حداکثر کردن مطلوبیت) را دنبال کند؛ هرچند موانعی مانند اطلاعات ناقص باشد.[1]

سیر تاریخی ترسیم الگوی "انسان اقتصادی" را باید در تحولات اندیشه‌های اقتصادی قرن هجدهم جستجو کرد. مرکانتالیست‌ها از قرن 15 تا اواسط قرن 18، سیاست افزایش ثروت از طریق دخالت بیشتر دولت در اقتصاد را یگانه هدف اقتصادی می‌دانستند و تأکید می‌کردند افراد در سطح خرد باید به‌دنبال زراندوزی بیشتر باشند و در سطح کلان نیز دولت باید به تأمین موازنه مثبت بازرگانی در بالاترین مقدار بپردازد.[2]

از نیمه دوم قرن 18 جهان‌بینی فیزیوکرات‌ها یا "قدرت طبیعت" بر جهان حاکم شد. آنان معتقد بودند که در اجتماعات بشری، تعادل و توازنی حکم‌فرما است که منشاء آن "نظام طبیعی" است. پس بهتر است که اداره امور به خودشان واگذار گردد و تا آنجا که ممکن است حق هر نوع مداخله‌ای از دولت سلب شود.[3] همچنین به‌دست آوردن حداکثر فایده از طریق کاهش در مخارج، حد کمال روش اقتصادی شمرده شده و منافع مشترک عموم به تحقق آزادی منوط می‌شود؛ که در آن میل به سودجویی مادّی، یگانه محرّک دائم انسان‌ها به‌سوی بهترین وضع ممکن معرفی می‌شود.[4]

لذا اصل لذت‌جویی که شالوده مکتب کلاسیک‌ها است، با توجه به الگوی "نظام طبیعی" فیزوکرات‌ها در ارائه الگوی انسان اقتصادی ظاهر می‌شود. آدام اسمیت (Adam Smith: 1723-1790)، بنیان‌گذار مکتب کلاسیک، در زمینه جریان طبیعی فعالیت‌های اقتصادی از فلسفه فیزیوکرات‌ها و به‌ویژه اصالت فرد دکتر کنه (1774-1694) الهام می‌گیرد و پس از اعتقاد به اقتصاد آزاد، محرّک اصلی فعالیّت اقتصادی هر فرد را فقط نفع شخصی می‌داند و جستجوی افراد برای منافع شخصی را مطابق با افزایش ثروت ملّی به‌طور خودکار می‌داند که نیاز به مداخله دولت هم نیست.[5]

کلاسیک‌ها درباره تحقیق مربوط به روابط اقتصادی، فرضی را مطرح کردند که در پیدایش الگوی انسان اقتصادی به‌طور کامل مؤثر بود. آنان معتقد بودند تحقیق درباره روابط اقتصادی، فقط باید از جنبه‌ای صورت گیرد که در افراد انسانی، کلی و مشترک باشد و انسان را از همه صفات و عوارض دیگر غیر از نفع شخصی تجرید کند. چنین نگرشی با پیدایش مکتب نهائیون در اواخر قرن نوزدهم به اوج خود رسید. ویژگی اساسی این نگرش این است که انسان‌ها وقتی به‌طور طبیعی در جستجوی تمتّع بیشتر با کوشش کمتر هستند، منطق محاسبه عقلانی این است که با کمترین هزینه، حداکثر رضایت‌مندی خاطر انسان فراهم شود. در این استدلال، فرض اساسی نئوکلاسیک‌ها مبنی بر آن‌که نفع مادی شخصی یگانه محرک و انگیزه برای فعالیت های انسان است، پنهان است.[6]

البته آنان بر یک مفهوم ذهنی با نام "مطلوبیت نهایی" تأکید دارند که به‌شدت بر نفع‌طلبی و خودخواهی انسان بیشتر تأکید می‌کند.

 

مبنای انسان‌شناختی در اقتصاد سرمایه‌درای

از آنجایی که نظام سرمایه‌داری دیدگاه خاص نسبت به انسان دارد و تقریبا اساس انسان اقتصادی از این تفکر رشد کرده است، شناخت مبانی آن می‌تواند مارا در هر چه بهتر تحلیل کردن انسان اقتصادی و ویژگی‌های آن کمک می‌کند.

1) فلسفه دئیسم؛ تفکر مذهبی دوران قبل از رنسانس، الاهیات وحیانی بود. در این تفکر، خداوند پروردگار عالم است و قرار داشتن طبیعت، تحت تدبیر معیشت الاهی و وجوب وحی از اهم باورهای آن به‌شمار می‌رود.[7] پس از رنسانس به‌دلیل نارسایی تعالیم کلیسا، این تفکر از صحنه امور اجتماعی کنار نهاده شد و تفکر "دئیسم" جای آن‌را گرفت.[8] ویژگی این تفکر، اتکا به عقل انسان و بی‌نیازی او از تعالیم آسمانی و نفی ارتباط خداوند با عالم طبیعت پس از خلقت است.[9]

2) ناتورالیسم؛ طبیعت‌گرایی یکی از نتایج تفکر دئیسم است که بر حاکمیت قوانین طبیعی بر امور عالم و از جمله جوامع انسانی تأکید می‌کند. فیزیوکرات‌ها اولین کسانی بودند که این تفکر را ابراز کردند.[10] آزادی اقتصادی به‌معنی نفی دخالت دولت، تعادل خودکار مکانیکی، مکانیسم بازار رقابتی، جدایی اخلاق از اخلاق متعالی و ارزش والای انسانی، ره‌آورد این تفکر است.

3) اومانیسم؛ در این مکتب، برخلاف مکتب دئیسم فقط انسان ارزش و اصالت دارد و ملاک خوبی و بدی‌ها و قوانین و مقررات افکار و تمایلات انسان است.[11] انسان مالک مطلق خود، کار و اموال خویش است و هیچ‌گونه تعلقى به جامعه، دولت و خداوند ندارد و مالش را هرگونه که خواسته باشد مى‌تواند مصرف کند. به‌همین جهت انسان، هر چیزى را که به‌نفع خود مى‌پندارد و هر روشى را که براى به‌دست آوردن آن مفیدتر مى‌داند، برمی‌گزیند.[12]

4) اصالت فرد (لیبرالیسم)؛ بر مبنای این بینش، هسته و محور اصلی اجتماع فرد است که از وجود حقیقی برخوردار است و اجتماع چیزی جز مجموع تک‌تک افراد نیست؛ که با حفظ استقلال و هویت خود، آن‌را به‌وجود آورده است. در واقع اجتماع، فاقد وجود حقیقی است. فردگرایی دارای دو وبژگی اصلی است:

الف. مالکیت شخصی سرمایه که امکان انتقال و انباشت نامحدود سرمایه را می‌دهد؛

ب. رقابت و چشم و هم چشمی بین افراد در کسب ثروت و تنازع بقایی که در آن، اصلح باقی می‌ماند.

براساس اصول یادشده می‌توان بیان نمود که نظام سرمایه‌داری بعد از آن‌که نظام طبیعی را معرفی کرد و اراده‌ی خدا را از زندگی مردم از جمله از عرصه‌ی فعالیت‌های اقتصادی حذف نمود، درصدد برآمد تا وجود و اراده‌ی جدیدی را به‌عنوان خاستگاه اصلی خود معرفی کند. از آنجایی که رسالت اصلی علم اقتصاد، تبیین رفتارهای اقتصادی انسان در ارتباط با پدیده‌های اقتصادی است، انسان و اراده‌ی انسان را به‌عنوان خاستگاه اصلی خود معرفی نمود و انسان‌محوری، مقیاس همه چیز قرار گرفت و ارزش‌هاى دینى که در عالم اعلا تعیین مى‌شوند، تا سرحدّ اراده انسانى سقوط کردند.[13] بنابراین، تمام ارزش‌های دینی که با خواسته‌های انسان همسویی کامل نداشته باشد، ضد ارزش تلقّی می‌شوند.[14]

 

ویژگی‌های انسان اقتصادی

منافع شخصی؛ در نظر گرفتن "نفع شخصی" در تبیین رفتار از زمان سقراط، محور توجه بوده است. این ویژگی، انسان اقتصادی با "فردگرایی" یا اصالت‌فرد رابطه تنگاتنگی دارد. آدام اسمیت معتقد است، هر فرد با بهره‌گیری از نفع شخصی، موجب گسترش مبادله و تقسیم کار اجتماعی شده و به دیگران هم سود می‌رساند؛ به‌طوری که آزادی فردی و جست‌وجوی هدف‌ها و منافع شخصی در نهایت، موجب یکپارچگی منافع فردی و منافع کل جامعه از طریق نظام طبیعی بازار به‌صورت خودکار می‌گردد. وی باور داشت که در بازار، چون "دست نامرئی" عمل می‌کند و انگیره‌های خودخواهانه را در جهت هماهنگی فعالیت‌هایی که سازگاری متفابل دارند و مکمل یکدیگر هستند و به بهترین وجهی سبب پیشبرد رفاه تمامی جامعه می‌شود، هدایت می‌کند.[15]

جرمی بنتام (Jeremy Bentham: 1748-1832) نیز معتقد بود که منفعت شخصی، هدف نهایی است و در پی منفعت عمومی بودن در صورتی مطلوب است که منفعت شخصی را به‌دنبال داشته باشد؛ «قطعاً باید پذیرفت که تنها منافعی که یک انسان در هر زمانی و در هر فرصتی، معیار سنجش قرار می‌دهد، منافع شخصی خویش است.»[16] بنابراین، نفع‌طلبی با تفسیری که بر فردگرایی مبتنی بوده و در امور مادی انحصار دارد، یکی از ویژگی‌های انسان اقتصادی است.

سعادت (لذت و رنج)؛ از آنجایی که همه انسان‌ها به‌طور غریزی لذّت را دوست دارند و به‌دنبال امر نیک هستند و از درد و الم متنفّر بوده و از بدی پرهیز می‌کنند، این پرسش اساسی همه را به پاسخ فرا‌می‌خواند که نیک و بد و سعادت چیست؟ بنتام لذّت را یگانه خوبی و رنج را یگانه بدی اعلام کرد.[17] وی می‌گوید «طبیعت، انسان را تحت سلطه دو خداوندگار مقتدر قرار داده است: لذت و ألم. ...؛ ‌اینان بر همه اعمال و اقوال و اندیشه‌های ما حاکمند.»[18] کما این‌که جان استوارت میل John Stuart Mill: 1873-1806)) فیلسوف و اقصاددان مشهور نظام سرمایه‌داری می‌گوید «لذّت یگانه چیز مطلوب است».[19] آنان "سعادت" و "لذّت" را مترادف هم می‌دانستند.[20] 

این تفسیر از سعادت و لذّت از طرف بنتام و همفکرانش در واقع نوعی احیای اندیشه‌های اخلاقی اپیکور (Epicurus) قبل از میلاد مسیح است. اپیکور (270 – 341 ق.م) نظریة اخلاقی خود را که مبتنی بر لذّت مادی بود چنین بیان کرد «ما بر آنیم که لذّت، مبداء و غایت سعادتمندانه است؛ زیرا ما این را به‌عنوان نخستین خیر می‌شناسیم. ذاتی ما و همزاد ماست و با توجه به آن است که به هر انتخابی مبادرت می‌ورزیم».[21] لذّت‌گرایی بنتام، بیش‌ترین تأثیر را در نظریه الگوی انسان اقتصادی داشته است. در این دیدگاه، انسان سعادتمند کسی است که بیش‌ترین منافع مادی را نصیب خود کند. اگر کسی در راه کسب حداکثر کردن منافع مادی انسان یا در چگونگی استفاده از آن ممانعتی ایجاد کند، عملی خلاف اخلاق و در واقع مانع به سعادت رسیدن انسان است. بنابراین، انسان در عرصه‌ی اقتصادی، آزادی مطلق دارد و مالک مطلق دارایی خود است.

عقلانیت ابزاری؛ یکی از کارکردهای عقل عملی عقلانیت ابزاری است؛ که در آن، عقل در صدد تعیین بهترین طریق، جهت رسیدن به بالاترین سطح از هدف است. عقلانیت مورد نظر در انسان اقتصادی، استخدام فن‌آوری و برنامه‌ها برای تکامل صنعت، کاهش هزینه‌ها و افزایش کیفیت است. در واقع اقتصاددانان از عقلانیت، این مهم را در نظر دارند که فرد می‌کوشد تا بیش‌ترین منفعت را از منافع محدودش به‌دست آورد. بنابراین، در رفتارهای انسان اقتصادی، تنها رفتار عقلایی حداکثر کردن منفعت مادی است و عقل انسان، بهترین ابزار خدمت برای تأمین این هدف است.[22]

لذا هیچ چیز نباید در راه رسیدن انسان به این سعادت مانع و رادع باشد و انسان‌ها در بهره‌گیری از ابزار عقل برای تحصیل حداکثر منافع مادی باید آزاد باشند. در این راه آنچه به‌دست می‌آورند تنها متعلق به خود آنان است و تنها خودشان به هر نحوی بخواهند می‌توانند از آن بهره ببرند تا لذّت خود را به حداکثر برسانند. [23] البته باید در نظر داشت که این قاعده رفتاری، مبنای پیدایش تمام تئوری‌های اقتصادی، به‌ویژه تحلیل‌های اقتصاد خرد، از نظریه رفتار مصرف‌کننده تا نظریه بنگاه و حداکثر کردن سود است.[24]

 

نقد انسان اقتصادی

الگوی انسان اقتصادی  با توجه به مزیت‌هایی همچون لذت‌گرایی و ...  توانست  بر جهان طبیعت و اندیشه غرب سیطره یابد؛ اما این الگو دارای نواقصی بود که با دقت نظر اندیشمندان غربی برخی از چالش‌های آن نمایان شد.

تساوی‌طلبی نادرست؛ تساوی‌طلبی در الگوی انسان اقتصادی با توجه به برداشت جرمی بتنام (Jeremy Bentham: 1748-1832) از اصالت لذت مطرح شد؛ که همه انسان‌ها در این طبیعت مساوی و مشترکند که همگی لذت‌جو و منفعت‌طلب هستند. فرانسو نوئل بایف (Farancois Noel Bameuf: 1760-1797) این برداشت را رد می‌کند و تساوی را به‌گونه دیگر تبیین می‌کند و می‌گوید: طبیعت برای هر انسان حق مساوی و برابر در استفاده و بهره‌مندی از همه کالاها برقرار کرده است. بنابراین انسان در این نگاه، برخلاف الگوی انسان اقتصادی که فقط در اصل منفعت‌طلبی باهم برابر بودند، در میزان منفعتی که هر فرد از کالا بهره‌مند می‌شود، نیز باهم برابرند.

تولید نامحدود؛ انسان اقتصادی به‌گونه‌ای تعریف شده که در آن فرد، خواهان تولید نامحدود است. تجویز چنین رفتاری، گاه سبب می‌شود مقدار عرضه از میزان نیاز فرا رود و نوعی مازاد کالا و عدم تعادل پدید آید. حاصل چنین فرایندی  انبوه بیکاری از دیدگاه لئونارد سیمون سیسموندی (Leonard Simon de Sismondi) خواهد بود.

بی‌توجهی به دیگران؛ رابرت اون (Robert Owen: 1771-1858) الگوی انسان اقتصادی را از جهت دیگری مورد مناقشه قرار می‌دهد. وی با تکیه بر برداشت‌های مکتب لذت‌جویی، هدف همه رفتارهای انسانی را حصول خوشبختی می‌داند که از طریق غلبه بر کردارهای خودخواهانه و خودپسندانه حاصل می‌گردد. از طرف دیگر، وی معتقد است که آزادی انسانی، متأثر از عوامل اجتماعی و محیطی وی است به‌گونه‌ای که امکان سلب انتخاب به‌وسیله این عوامل وجود دارد.[25]

رقابت بى‌فرجام؛ سن سیمون (Saint Simon) مکانیسم رقابت را مورد حمله قرار  داده و آن‌را عامل تخریب خودکار و انهدام درونی نظام سرمایه‌داری معرفی می‌کند. پیشنهاد وی حذف مالکیت‌های خصوصی وجایگزین کردن تعاونی‌ها به‌جای فعالیت‌های معمول بازار است. مالکیت خصوصی،از نظر آن‌ها باعث استثمار کارگر و نوعی ابزار غیرعادلانه محسوب می‌شود.[26]

استثمار نیروی کار؛ مارکس در نظریه ارزش اضافی خود مالیکت خصوصی و حداکثر کردن سود را باعث استثمار نیروی کار می‌داند و معتقد است که به انسان فقط به اندازه سهم او از عوامل تولید داده می‌شود و کارفرما به ارزش ایجاد شده او در کالا توجه نکرده و تمام سود را برای خود نگه می‌دارند. در این صورت کارگر فقط به میزان مصرف نیازمندی‌هایش جهت تجدید قوا خواهد رسید. چنین اضافه ارزش‌هایی که از طریق انباشت سرمایه صورت می‌گیرد بر حجم و مقدار مالکیت کارفرما می‌افزاید و ادامه این روند سبب پیشرفت فنّی و رهایی نیروی کار می‌شود.[27]

ناهماهنگی بین منافع فرد و اجتماع؛ براساس اصالت فرد تنها واقعیات موجود، افراد هستند و اجتماع، یک فرض خیالی است و در صورت تضاد منافع فرد با اجتماع، فرد مقدم است. حال این سؤال مطرح می‌شود اگر جامعه جمع عددی افراد آن است پس تضاد منافع فرد با جامعه چه مفهوی می‌تواند داشته باشد؛ زیرا در این صورت، تنها می‌توان از تضاد فرد با سایر افراد نام برد و لذا اصل تقدم منافع معنی نخواهد داشت. سؤال مهم‌تر این‌که چه توجیهی برای تقدّم منافع یک فرد با سایر فردها وجود دارد.[28]

در نظر این اندیشمندان و برخی دیگر  از آنها با توجه به این ویژگی‌های انسان اقتصادی نمی‌تواند انسان واقعی را شناخت. چراکه این رویکرد، انسان مصنوعی را به نمایش گذاشته که فقط به پایین‌ترین انگیزه‌های انسانی توجه داشته و می‌کوشد علایق والای انسانی را نادیده بگیرد. به‌همین سبب تامسون (Tamson) در وصف انسان اقتصادی می گوید: او یک ماشین آزمند و طماع است که تنها با انگیزه آز تحریک می‌شود. گویی که آنها نیمه بهتر ویژگی‌های والای انسانی را کنار گذاشته‌اند و اصرار دارند که جزء باقیمانده را به‌عنوان تمام واقعیت تلقّی کنند.[29]

مقاله

نویسنده حسين كفشگر جلودار

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سوآپ Swap

سوآپ Swap

سوآپ در لغت به‌معنای معامله پایاپاى (ارز)، معاوضه، عوض کردن، مبادله کردن، بیرون کردن، جانشین کردن و اخراج کردن آمده و در اصطلاح، توافقی بین دو شرکت برای معاوضه جریان نقدی در آینده (با دو نوع پرداخت متفاوت از بدهی یا دارایی) است. قرارداد فوق تاریخ پرداخت و چگونگی محاسبه جریانات نقدی را که باید پرداخت شود مشخص می‌کند. معمولا محاسبه جریانات نقدی شامل ارزش‌های آتی یک یا چند متغیر بازار است. اولین قراردادهای سوآپ در اوایل دهه 1980 منعقد شدند. از آن زمان تاکنون بازار سوآپ رشد چشم‌گیری داشته است. در حال حاضر اکثر قراردادهای مشتقّات خارج از بورس به‌صورت سوآپ انجام می‌شود.
ابزار مشتقه Derivative Tool

ابزار مشتقه Derivative Tool

در برخی از قرارداها دارنده قرارداد، مجبور است یا این حق را دارد که یک دارایی مالی را در زمانی در آینده بخرد یا بفروشد. به‌جهت اینکه قیمت این‌گونه قرارداها از قیمت آن دارایی مالی مشتق می‌شود. از این‌رو این قرارداها را اوراق مشتقه می‌نامند.
بیمه Insurance

بیمه Insurance

یمه در زبان فرانسه Assurance، در انگلیسی Insurance و در زبان هندی و اردو "بیما" نامیده می‌شود. بنا به‌اعتقاد برخی، واژه بیمه از کلمه هندی بیما گرفته شده و به‌اعتقاد برخی دیگر، ریشه در زبان فارسی دارد و اصل آن همان "بیم" است؛ زیرا عامل اساسی انعقاد عقد بیمه، ترس و گریز از خطر است و به‌سبب همین ترس و به‌منظور حصول تامین، عقد بیمه وقوع می‌یابد
ریسک Risk

ریسک Risk

ریسک، نوعی عدم اطمینان به آینده است که قابلیت محاسبه را داشته باشد. اگر نتوان میزان عدم اطمینان به آینده را محاسبه کرد، ریسک نیست؛ بلکه فقط عدم اطمینان است؛ به‌همین جهت به‌دلیل محاسبه مقداری عدم اطمینان در قالب ریسک می‌توان آن‌را مدیریت و کنترل کرد. ریسک در زبان چینیان نیز با دو علامت تعریف می‌شود که اولی به‌معنی خطر و دومی به مفهوم فرصت است
مهندسی مالی Financial Engineering

مهندسی مالی Financial Engineering

مهندسی مالی شامل طراحی، توسعه، استقرار ابزارها و فرایند مالی و همچنین طراحی مجدد راه‌حل‌های خلاقانه برای مسائل موجود در مالی است. به‌عبارت دیگر مهندسی مالی عبارت از به‌کارگیری ابزارهای مالی برای‌ ساختاربندی مجدد پرتفوی (سبد سهام) مالی و تبدیل‌ آن به پرتفویی با خصوصیات مطلوب‌تر است. عجین شدن زندگی انسان با مسائل و پیچیدگی بازار و نهادهای پولی و مالی، نیاز جدی و مبرمی به دانشی خاص برای رفع‌ این نیازها به‌وجود آورده است.

پر بازدیدترین ها

نظريه رفتار مصرف‌کننده (تغييرات درآمد و قيمت)

نظريه رفتار مصرف‌کننده (تغييرات درآمد و قيمت)

در نظریه ذفتار مصرف کننده ما به دنبال کشف قوانین حاکم بر رفتار خانوارها هنگام مصرف کالا و خدکمات و یاعرضه عوامل تولید هستیم که از دو روش می توان این مطلب را توضیح داد: روش مطلوبیت و روش منحنی بی تفاوتی.
هزینه  Cost

هزینه Cost

واژه Cost در لغت به‌معنای هزینه و در اصطلاح اقتصاد نظری عبارتست از مجموع پرداخت‌هایی که یک واحد تولیدی برای سرمایه، زمین، کار و نیز مدیریت به‌عمل می‌آورد.
کشش قیمتی تقاضا Elasticity of Demand

کشش قیمتی تقاضا Elasticity of Demand

کشش تقاضا، معیار سنجش واکنش تقاضا، برای کالایی مشخص، در برابر تغییرات قیمت است؛ به عبارت دیگر در مقابل چند درصد تغییر در قیمت فلان کالا، چه مقدار تغییر در مقدار فروش آن کالا ایجاد می‌گردد.
اضافه رفاه (مازاد) تولیدکننده ʌonsumer Surplus)

اضافه رفاه (مازاد) تولیدکننده (Consumer Surplus)

مازاد تولید کننده معیاری است که افزایش منفعت تولید کننده را در هر سطح تولیدی که سود موسسه حداکثر می شود را نشان می دهد. ممکن است چنین تصور شود مازاد اقتصادی همان سود اقتصادی است. اما اینطور نیست و مازاد تولید کننده بیش از سود اقتصادی است.
Powered by TayaCMS