كلمات كليدي : بوم باورك، بهره و سرمايه، مكتب اتريشي، كارل منگر، عنصر زمان، سرمايه، نرخ بهره
نویسنده : حسين كفشگر جلودار
بوم باورک سومین عضو "مکتب اتریشی" و از نمایندگان برجسته مکتب روانشناسی اقتصادی در تاریخ عقاید اقتصادی است.[1] مهمترین کمک علمی وی به نظریه اقتصادی، تحلیل وی از عنصر "زمان" و تأثیر آن بر عملکرد سیستم و بالاخص بر قیمتها و درآمدها است.[2]
بوم باورک کوچکترین پسر یک کارمند برجسته دولت در 12 فوریه 1851 در برون (موراویا) در اتریش متولد شد. او تحصیلات خود را با کسب مدرک حقوق و اقتصاد در وین با موفقیت به پایان رساند. سالهای 75-1872 را در وزارت مالیه اتریش بهکار مشغول شد و در سال 1875، به اخذ مدرک دکترای حقوق نائل شد. همین مدرک، او را به کسب کمکهزینه مالی برای ادامه تحصیل در آلمان همراه با شوهر خواهرش فون ویزر (Von Wieser: 1851-1926) قادر ساخت. سپس بوم باورک به وزارت مالیه رفت. چند سالی در آنجا ماند. در 1880 در اینزبروک بهسمت استادی منصوب شد و تا 1889 آنرا حفظ کرد. او در این دوران، چهار کتاب را منتشر کرد. بعد از سالهای 1889 وی دوباره به خدمات دولتی بازگشت و در سالهای 1893-1896 و در 1904-1901 وزیر مالیه شد. او در 1904 به دانشگاه وین پیوست. سمینار او در این دانشگاه، دانشجویان درخشانی از جمله ژوزف شومپیتر (Joseph Alois Schumpeter: 1833-1950)، آودولف هیلفردینگ و فن میزس (Ludwig Von Mises: 1881-1973) را جلب کرد. در دهه آخر عمرش کار دانشگاهی را با کار دولتی درهم آمیخت. تحقیق آکادمیک او درباره سرمایه و بهره او را در خاطرهها باقی زنده نگه داشته است.[3] وی سرانجام در سال 1914 در سن شصت و سه سالگی درگذشت.
مکتب اتریشی
مکتب اتریشی مکتب لیبرالیستی افراطی است و هسته مرکزی و کلیدی آن در روش تحقیق، اصالت فرد است؛ که مصرفکننده نهایی تعیینکننده ارزش و هزینه تولید است.[4] بوم باورک بههمراه فون ویزر از معروفترین اقتصاددانان مکتب اتریشی هستند، که در تکامل اندیشه کارل منگر (Carl Menger: 1840-1921) و مکتب اتریشی نقش داشتهاند.[5] اگر کارل منگر پدر مؤسس مکتب اتریشی است، بوم باورک، پدر روحانی (سن پل) و فرزند این مکتب است. بوم باورک علاوهبر تکامل مکتب، دیدگاههایی جدای از آنرا دنبال میکرد. اما همین تفکر خاص وی در نظریه سرمایه و بهره که بر پایه دایرهوار بودن تولید سرمایهبر قرار دارد، بهسرعت مکتب اتریشی را به خوانندگان خارجی شناساند. این نظریه، جدلهای بحثبرانگیزی حتی از طرف خود منگر، ایجاد کرد. بوم باورک مجبور شد بیش از آنچه وقت و کاغذ صرف تنظیم اولیه تئوری کند، نوشتههای بیشتری را صرف دفاع از نظریه خود کند. اعتبار بوم باورک در زمان حیاتش بهاندازهای بود که برخی وی را هم سنگ ریکاردو (David Ricardo: 1772-1823) و جونز و حتی بالاتر از برخی از معاصرانش مانند آلفرد مارشال (Alfred Marshall: 1842-1924) قرار میدهد. با این همه محبوبیت وی با گذشت زمان کاهش یافت و نظریه سرمایه و بهرهوری او توجه کمتری به خود جلب کرد.[6]
آثار بوم باورک
1. سرمایه و بهره؛ نخستین کار عمده باورک، کتاب سرمایه و بهره (Capital and Interest) است که در سال 1884 بهرشته تحریر درآورد. این کتاب یک طبقهبندی خستهکننده برای بیش از صد نویسنده در پنج دسته نظریه بهره بود و نشان میداد که همه آنان ماهیت واقعی بهره را نادیده گرفتهاند. با شگفتی، نویسندگانی که به راهبرد نهایی بوم باورک نزدیکتر بودند، مانند ریکاردو(David Ricardo: 1722-1823))، جونز (William Stanley Jevons: 1835-1882) و منگر (Carl Menger: 1840-1921)، از شدیدترین انتقادها برخوردار شدند.
2. نظریه اثباتی سرمایه؛ پنج سال بعد از سرمایه و بهره، وی کتاب "نظریه اثباتی سرمایه" را در سال 1889 با عجله و بدون ویرایش نهایی منتشر کرد. در آن سالها بوم باورک بهجای اینکه ویرایش کتاب "نظریه اثباتی" را بهطور کامل بازنگری کند، به پاسخگویی یکیک انتقادها درباره نظریه بهره پرداخت و آنها را در قسمت ضمیمه کتاب نظریه اثباتی در ویرایش دوم (1909) و سوم (1912) اضافه کرد.
3. پایان نظام مارکسیستی؛ وی همچنین در سال 1896 توانست با چاپ کتاب خود با عنوان پایان نظام مارکسیستی (The Close of Marxian System) قدرت جدلی خود را بهنمایش بگذارد. این کتاب بهرغم باور نادرست وی به اینکه مارکس هر سه کتاب سرمایه را بهترتیب منظم نوشته است، یکی از قدرتمندترین حملهها به مارکسیسم بود.[7] این اثر را پل سئیزی (Paul m. Sweezy) (1910) سال 1996 ویرایش کرده و بر آن مقدمه نوشته و مطالب تکمیلی بر آن افزوده است.[8]
4. بنیادهای اصول ارزش اقتصادی؛ بوم باورک مقالات زیادی هم نوشت. یکی از مهمترین آنها با عنوان بنیادهای اصول ارزش اقتصادی (Grundzuge der Theorie Wirtschaftlichen Cuterwerts) است که در سال 1886 نوشته شده؛ ولی بهزبان انگلیسی ترجمه نشده و در مدرسه اقتصاد لندن تجدید چاپ شده است.[9]
ژوزف شومپیتر(Joseph Alois Schumpeter: 1833-1950) در مقاله طولانی خود با عنوان ده اقتصاددان بزرگ (1952) آثار وی را به تفضیل بیان نموده[10] و وی را یکی از 5 یا 6 نفر از بزرگترین اقتصاددانان در همه اعصار معرفی میکند.[11]
دیدگاههای اقتصادی بوم باورک
سرمایهداری؛ سرمایهداری از نظر بوم باورک دارای یک "روش غیر مستقیم تولید" است؛ به این معنی که در فرایند تولید، از کالای سرمایهای مانند ابزار و ماشینآلات استفاده میکند و با مقدار ثابتی از عوامل تولید اولیه قادر است که محصول بیشتری تولید کند. این ابزار، مستقیما احتیاجات انسانی را برآورده نمیکند؛ ولی تولید کالاهای دیگر را که در تأمین خواستههای انسانی مؤثر هستند، ممکن میسازد. بهنظر بوم باورک، کالاهای سرمایهای در واقع کالاهای واسطهای هستند که بعد از انقضای زمان معین، تولید کالاهای نهایی را تسهیل میکنند. هرقدر روش تولید، غیر مستقیمتر باشد، مدتزمانی که برای تولید کالاهای نهایی لازم است، بیشتر خواهد بود.
عایدی خالص سرمایه؛ بازدهی یا عایدی خالص سرمایه از دو عامل ناشی میشود:
1) روش غیر مستقیم تولید با قدرت تولیدی بیشتر بر ارزش اقتصادی تأثیر مثبت میگذارد. بهعبارت دیگر هر قدر در شرایط برابر، کارآیی ماشینآلات و ابزار تولید بیشتر باشد، سودآوری نهایی سرمایه بیشتر خواهد بود.
2) عایدی سرمایه در واقع از تعویق مصرف که خود از فرایند غیرمستقیم تولید ناشی میشود، بهوجود میآید. بهخاطر این دو عامل، بوم باورک، مسئله سرمایه و بهره را در واقع جزیی از کل ارزش تلقی میکند.
مطلوبیت؛ مطلوبیت بهعنوان معیار ارزش کالاها دو بعد دارد:
بعد مقداری آن تابع غیرمستقیم میزان مصرف از یک کالای معلوم است که در دسترس قرار دارد.
بعد دیگر مدت زمانیکه در طول آن کالای مورد نظر مورد استفاده قرار میگیرد.[12]
ارزش زمان؛ بوم باورک، اولین اقتصاددانانی است که مسئله زمان را وارد تجزیه و تحلیل اقتصادی کرد. این نکته از این جهت مهم است که اقتصاددانان معمولا اقتصاد را فرایندی در حال حرکت بهسوی تعادل در نظر میگرفتند و از این واقعیت غافل بودند که این فرایند، در طول زمان صورت میگیرد. زیرا ممکن است رسیدن به تعادل، زمان طولانی را شامل شود که در نتیجه آن، تحقق بسیاری از تحولات دیگر باعث بههم ریختن تعادل اولیه و حرکت اقتصاد بهسوی مسیری دیگر گردد. از اینرو، توجه بوم باورک به نقش زمان بسیار کلیدی است.[13]
نرخ بهره؛ بوم باورک در نظریه بهره خود، تمایز مشخصی بین ریشه پرداخت بهره و تعیین نرخ بهره قائل میشود. بهعبارت دیگر، او بین اینکه چرا بهره وجود دارد و چگونه نرخ بهره تعیین می شود، تمایز قائل بود.
بهره ناشی از فرایند وام دادن درآمد حال در مقابل درآمد آینده است؛ یعنی برخی افراد جامعه ظاهرا تمایل دارند با پرداخت بهره، درآمد حال خود را افزایش دهند و از امتیازات صرف درآمد در زمان حال برخوردار شوند. دلیل اینکه چرا نرخ بهره مثبت است؟، بوم باورک بیان می کند که مردم تمایل دارند مقدار معینی از کالا را در زمان حال تحویل دهند، مشروط بر اینکه مطمئن شوند در آینده مقدار بیشتری از همان کالا (با همان نوع و کیفیت) دریافت خواهند کرد.[14]
او درادامه بهعلت ظهور نرخ بهره میپردازد و مثبت بودن آنرا هم روانشناختی و هم فنی میداند. روانشناختی بهمعنای ترجیح زمانی است؛ یعنی افراد با قبول دریافت مقداری بهره حاضر میشوند از مصرف حال بکاهند و مصرف آینده را بیشتر نمایند.[15] بهعبارت دیگر، هر کالایی که در زمان حال در دسترس باشد، از نقطهنظر زمانی دارای ارزش بیشتری نسبت به مقدار همان کالا در آینده است. از اینرو کالاهای حال برای تصرف در مقایسه با کالاهای آینده باید از "جایزه" مخصوصی بهنام "بهره" برخوردار شوند. این کالاها از نظر فنی هم نسبت به آینده ارجحیت دارند. این به این خاطر است که ابزار مولد و یا کالاهای سرمایهای که در زمان حال در دسترس هستند، از نظر فنی، در مقایسه با یک مقدار برابر از همین ابزار در آینده دارای اهمیت بیشتری بوده و از اینرو این ابزار با مطلوبیت نهایی بالاتر، دارای ارزش نهایی بیشتری هستند. از آنجا که با تراکم سرمایه، روش تولید غیر مستقیمتر میشود، برای تولید کالاهای نهایی زمان بیشتری لازم است. برای همین، کالاهای سرمایهای موجود، مفیدتر از کالاهای سرمایهای است که قرار است در آینده تولید شود؛ زیرا برای تولید این کالاها زمان لازم است. روی این اصل، دورهی تولید که تا زمان بوم باورک یک داده فنی محسوب میشد، با تحلیل وی به یک متغیر اقتصادی تبدیل گردید.[16]
تعیین نرخ بهره؛ وی در کتاب "نظریه اثباتی سرمایه" نشان داد که تعیین نرخ بهره به سه گزاره بستگی دارد:
1. کل سرمایه، شامل کالاهای واسطهای است. اساسا کالاهای مصرفی برای کارگران، زمینداران و کارآفرینان فورا در دسترس نیست؛ بلکه در آینده بهتدریج در دسترس قرار می گیرد.
2. نرخ بهره، محصول (حاصل) تمدید دورهی زمانی تولید موضوع بازدههای نزولی است.
3. در صورتیکه عرضه کار ثابت فرض شود و کل طولانی کردن دورهی زمانی تولید مستلزم افزایشهایی در موجودی سرمایه باشد، تمام افزایشها در سرمایه باید در تمدید دورهی زمانی تولید مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس بهره بهعنوان ابزار سهمیهبندی برای توزیع سرمایه موجود در میان کارآفرینان مطرح میشود؛ زیرا اگر بهرهای وجود نمیداشت و سرمایه کمیاب نبود، دوره زمانی تولید را میشد برای مدت نامحدودی تمدید کرد. با عرضه ثابت سرمایه، نرخ بهره بهوسیله بهرهوری نهایی آخرین تمدیدی که از لحاظ اقتصادی مجاز است، محدود و تعیین میشود.[17]
ارزش ذهنی و عینی؛ بوم باورک در قالب مکتب اتریشی تقسیمات سنتی و کلاسیک ارزش استعمال و مبادله را با دو عبارت (بهترتیب) ارزش ذهنی و ارزش مبادلهای عینی جایگزین میکند. منظور از ارزش ذهنی در نظر بوم باورک، همان مطلوبیت و یا قدرت تحققدهنده و رضایت خاطر مربوط به کالاها است و ارزش مبادلهای عینی، همان قدرت خرید کالا و یا هر شیء و یا فعالیت مورد نظر است؛ بنابراین ارزش ذهنی به مسأله کمیابی و نیاز شخص، پیوند میخورد.[18]