كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، قيس، ابن سعد، امام علي(ع)، ابن عباده
نویسنده : سيد مرتضي مير تبار
یکی از چهرههای مهم در صدر اسلام که هم صحابه رسول خدا(ص) بود و هم زمان خلافت امام علی(ع) و امام حسن(ع) را درک نمود، شخصیتی ممتاز به نام ابوالقاسم قیس بن سعد بن عبادة بن دلیم بن حارثة بن ابىحزیمه (به حاء مهمله مفتوحه) ابن ثعلبة بن ظریف بن خزرج بن ساعدة بن کعب بن خزرج الاکبر ابن حارثة ... انصاری است که از رؤسا و جنگاوران به نام صدر اسلام بود و از چهرههای برتر شیعی آن دوره به شمار میرفت. نسب قیس به قحطان میرسد، بنابراین وی یمانی است. کسی که با تمام تبلیغات سوء بر علیه وی، دست از خاندان جود و کرم برنداشت و در رکاب آنان شمشیر زد و سر تعظیم فرود آورد. قیس بن سعد از جمله کسانی است که قصیر النسب است؛ یعنی کافیست که گفته شود، قیس بن سعد بن عباده، که از آن فقط همین صحابی گرانقدر فهمیده میشود. در این مقاله به زندگی و شخصیت این بزرگوار پرداخته میشود.
تبار و شخصیت قیس
درباره تاریخ تولد قیس، تاریخ متقنی ذکر نشده است؛ اما با توجه به شواهد موجود که در این مقاله نیز به آن اشاره میشود، میتوان دانست که وی در زمان ورود پیامبر(ص) به مدینه نوجوان بوده است. وی از لحاظ نسبی نیز دارای جایگاه بالایی بود، چرا که پدرش سعد بن عباده بزرگ قبیله خزرج بود که ریاست این قبیله را نیز به دست داشت. سعد پیشوای انصار و از فرماندهان ارشد اسلام بود که در دوران جاهلیت و پس از ظهور اسلام، ریاست و سروری داشت و قومش پیشوایی و بزرگواریاش را میستودند. آل سعد بن عباده از شریفترین و اصیلترین خاندانهای انصار به شمار میرفتند و در اسلام و ایمان، سوابق درخشانی داشتند. پیامبر اکرم(ص) در مناسبتهای مختلف، عنایت خاص خود را به آنها ابراز کرد و خدمات و خصلتهای والای بزرگان این خاندان را ستود. آن بزرگوار در غزوه «ذی قرد» فرمود: خداوندا! رحمت را بر سعد و خاندانش ارزانی دار؛ چه نیک مردی است سعد بن عباده.[1] سعد در سال چهارده یا پانزده هجری در زمان خلافت خلیفه دوم، در «حوران» از نواحی شام کشته شد و اکنون نیز قبرش در غوطه دمشق مشهور و معروف است. مادرش فکهیه دختر عبید بن دلیم بن حارثه نام داشت. هنگامی که شتر پیامبر(ص) گم شده بود، سعد شتری در اختیار آن حضرت قرار داد. پیامبر(ص) فرمود: خداوند بر شما دو نفر (پدر قیس و قیس) برکت دهد. ای ثابت، بر تو بشارت باد که رستگار شدی. بدون شک به وجود آوردن جانشینها و فرزندان شایسته کار خداست و به آن کس که اراده کند، خواهد داد و به تحقیق، خداوند متعال فرزندی پاکدامن و نیکو سیرت به تو عنایت فرموده است.[2] قیس در سال آغازین اسلام و یا اندکی پیش از آن در مدینه به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به پیامبر علاقهمند شد و جزء یاران وی گشت. بعد از مرگ پدرش نیز به ریاست خاندان خزرج درآمد و رهبری این قبیله را برعهده گرفت.
قیس در شعری که در ادامه آورده میشود به شمایل خود اشاره دارد و خود را مردی بلند قامت معرفی میکند. او فردی با عضلاتی سخت، پیچیده و محکم بود و موی جلوی سرش ریخته بود. در عصر رسولالله(ص) ده نفر از اهالی مدینه بلند قد و رشید بودند که طول قامت آنها ده وجب به وجب خودشان بود و قیس در شمار این عده قرار داشت.[3]
ابوالفرج اصفهانی درباره قیافه قیس میآورد: قیس بلند اندام بود و هنگامی که بر اسب تنومند و بزرگ مینشست، پاهایش از دو سو به زمین میرسید.[4] هم چنین چهرهاش حتی یک مو هم نداشت[5] که به زبان امروزی کوسه بوده است. در تأیید این حرف قولی از انصار است که در تواریخ آمده مبنی بر این که گفتند: دوست داشتیم تمامی اموال خود را بدهیم و برای قیس محاسن بخریم. اما با این همه زیبا روی بود. او را خواجه انصار مینامیدند.[6]
با تمام خصوصیات جنگاوریش، وی فردی زاهد و خداترس بود. درباره زهد و تقوایش نقل شده که وی روزی که مشغول نماز بود در سجدهگاهش ماری پیدا شد. این خطر، قیس را از حال عبادتش خارج نساخت و به نماز خود ادامه داد. مار به گردنش پیچید، ولی او دست از عبادتش نکشید و پس از پایان نماز، مار را از گردن جدا کرد و به طرفی انداخت.[7] او همواره در حال ذکر و دعا بود و از ویژگیهای او در عبادت این بود که وی به هنگام دعا، انگشت سبابهاش را بالا نگه میداشت.[8] هم چنین ذکر شده که وی اموال فراوان داشت و به نیازمندان کمک میکرد و قرضالحسنه میداد. روزی قیس بیمار شد و بدهکاران چون قدرت پرداخت نداشتند و تأخیر در پرداخت بدهیشان پیش آمد از دیدارش شرم داشته و به عیادت او نرفتند. قیس چون دید تعداد عیادت کنندگانش کم است، گفت: خداوند ثروتی را که موجب میشود برادران مؤمنم کمتر از من دیدن کنند را نابود سازد. لذا فرمان داد در شهر فریاد بزنند که قیس همه بدهکارانش را بخشیده است، طولی نکشید که مردم از همه طرف به خانه او آمدند و به حدی ازدحام زیاد بود که پلکان در ورودی خانهاش خراب شد.[9]
مقام و جایگاه قیس در منابع
خاندان او هم در دوران جاهلیت و هم در زمان اسلام داراى مجد و عظمت بودهاند. قیس بن سعد بزرگ و آقاى انصار و فرزند بزرگ و رئیس آنان بود. در الغارات چنین آمده است: قیس مردى شجاع با سخاوت و بزرگوار و آقا بود.[10] درباره قیس گفته شده است: قیس همیشه در دوران اسلام ریاست و سرورى داشت و بزرگوارى و شرافت در خاندان آنان بود پدر و جد و پدرانش همه رئیس قبیله بودند، سعد اگر کسى را در پناه خود (به عنوان جوار) جاى میداد، همه قبائل جوار او را محترم میداشتند و متعرض پناهنده او نمیشدند و این مطلب به خاطر آقائى و سیادت و بزرگ منشى او بود،[11] او و پدرش در دوران جاهلیت و اسلام سفرهاى گسترده داشتند. فرزندش قیس بعد از او نیز همین موقعیت را داشت. در الاستیعاب بیان شده است که: قیس بزرگ طایفه بود، به طوری که احدى با او و پدرانش معارض نبود.[12] در اسدالغابه چنین آمده است: وى بزرگ قبیلهاش بود و هیچ کس با او نزاعى نداشت و از خاندان بزرگان آنها بود.[13] ابن کثیر گوید: قیس بزرگ و آقا و مطاع و فرمانفرما و همگى اطاعتش مىکردند، مردى بزرگوار و با سخاوت و شجاع و پسندیده بود. قیس در اشعارى که درباره خود سروده چنین گوید:
و انى من القوم الیمانین سید *** و ما الناس الاسید و مسود
«من از قوم یمانیین آقا و رئیس قبیله هستم و مردم هم دو دسته هستند: یا رئیس و یا مرئوس یا فرمانده و یا فرمانبردار».
و بز جمیع الناس أصلى و منصبى *** و جسم به أعلو الرجال مدید
«اصل و مقام من بر همه مردم غلبه کرده و همه را تحت الشعاع قرار داده است و داراى اندامى کشیده و قوى هستم که بر همه مردان از این جهت برترى دارم».[14]
پدرش یکى از دوازده نقیب و بزرگانى است که اسلام قوم خود را براى رسول خدا(ص) ضمانت کردند. نقیب به معناى ضامن و آن کس که اختیار کسى را در دست دارد. پدرش کسی بود که پیامبر(ص) او را بهترین انصار نامید.[15]
امام علی(ع) که از شخصیت وجودی افراد به سبب علم امامتش با خبر بود، در منشور حکومتی که به مردم مصر نوشت، قیس را چنین معرفی نمود: «قیس از کسانی است که من از ایمان او خشنودم.[16] او بخشندهترین مردم در زمان خود بود».[17] مطلبی که پیامبر(ص) نیز به آن اشاره نمود به این صورت که قیس را از خاندان جود نامید.[18]
طبق آن چه در منابع تاریخی آمده است، وی از راویان احادیث نبوی بوده و اشخاص زیادی از وی روایت نقل کردند که نشان از ثقه بودن وی دارد. اشخاصی هم چون انس بن مالک،[19] عبدالرحمن بن ابی لیلی انصاری،[20] ثعلبه بن ابی مالک القرظی[21] و... از او روایت نقل نمودند.
قیس در زمان رسولالله(ص)
قیس که بعد از پدر ریاست قبیله را به دست داشت خود و قبیله را در اختیار پیامبر(ص) قرار داد و در رکاب پیامبر(ص) در بسیاری از جنگها شرکت نمود. در اشعاری که از وی نقل شده، وی حضورش را در جنگهای مختلف از جمله بدر، احد و حنین و خیبر بیان میدارد.[22] او در برخی جنگها پرچم انصار را به دوش میکشید و در کنار پیامبر(ص) حرکت مینمود.[23] قیس به مدت ده سال، پیوسته گرداگرد خورشید وجود رسول خدا(ص) میگردید و پیامبر(ص) نیز به وی عنایتی خاص داشت. قیس میگوید: برای خواندن تعقیبات نماز نشسته بودم که رسول الله(ص) به من فرمود: «میخواهی تو را به یکی از درهای بهشت راهنمایی کنم؟ گفتم: آری، پیامبر(ص) فرمود: فراوان بگو: لا حول و لا قوة الا بالله».[24]
در سریه خبط که گرسنگی سپاه اسلام را تهدید میکرد، قیس به داد سپاه رسید که مورد تشویق پدرش و رسول خدا(ص) قرار گرفت. در زمانی که غذایی برای سیر کردن سپاه نبود، قیس گفت: کیست که شترانی را به من بفروشد تا برای لشکر غذا تهیه شود و در عوض آن شترها، در مدینه خرما دریافت کند. عمر بن خطاب گفت: کار این جوان موجب تعجب است، خودش هیچ مالى ندارد و نسبت به اموال دیگران تعهد مىکند. مردی از قبیله جهنیه پذیرفت، لکن به قیس گفت که من تو را نمیشناسم تو کیستی؟ قیس خود را معرفی کرد و در این هنگام مرد جهنی گفت: اول نسب خود را نگفته بودی...[25] آن چه آورده شد نشان از بزرگواری و وفاداری به اسلام و همین طور نسب والای قیس دارد.
در میان خصوصیات فردی و اجتماعی قیس، آن چه وی را از دیگر یاران پیامبر(ص) و امام علی(ع) متمایز میسازد، بینش سیاسی ـ اجتماعی اوست؛ به گونهای که مورخان و سیرهنویسان وی را یکی از پنج سیاستمدار عرب در عصر پیامبر(ص) و امام علی(ع) میخوانند. او بزرگمردی بود که معاویه او را با صد هزار نفر از یاران خود برابر میدانست و لذا از نام وی در تبلیغات سوء خود در برابر امام حسن(ع) بهره برد.
قیس در زمان زندگى رسول خدا(ص) به منزله رئیس پلیس در دستگاه فرماندهى بود که وظایف و ماموریتهاى شهرى را انجام داده و عهدهدار اجرای دستورات امنیتى و انتظامى در شهر مدینه بود. گاهى او را براى جمعآورى مالیات و زکوات به اطراف مىفرستادند و از کسانى بود که اندیشه و راى و نظریهاى داشت و به آرائش احترام گذاشته مىشد. او کارگزار پیامبر(ص) در صدقات مسلمانان نیز بود.[26] او در تمام غزوهها همراه پیامبر(ص) بود[27] و دارای هیبتی بود که دلهای شجاعان را میلرزاند، در عین حالی که بسیار ممدوح و بخشنده بود.[28] معاویه نیز از جمله کسانی بود که از وی به شدت هراس داشت.[29]