كلمات كليدي : تاريخ، امويان، هشام بن عبد الملك، معاوية بن هشام، عبدالرحمن الداخل، اندلس، روم
نویسنده : فاطمه كرمعلي
معاویة بن هشام بن عبدالملک بن مروان با کنیه ابو ولید، مادرش امهشام، فاطمه دختر هشام بن اسماعیل بن هشام بن ولید بن مغیره بود، گفته شده زن بیخردی بود و در حالی که به هشام باردار بود، عبدالملک او را طلاق داد، زمانی که هشام متولد شد، پدرش او را منصور نامید و به فال نیک گرفت و مادرش او را به اسم پدر خود هشام نامید، هشام سال 72(ه.ق) به دنیا آمد.
هشام چند فرزند داشت:
ـ مسلمة، ابوشاکر که مادرش امحکیم دختر یحیی بن الحکم بود.[1]
ـ سعید که گفته شده مادرش امعثمان دختر سعید بن خالد بن عمرو بن عثمان بن عفان بوده است.
ـ معاویه که مادرش عبدة ـ دختر عبدالله بن یزید بن معاویة بن ابیسفیانـ بوده است.
ـ عبدالملک که مادرش مخزومیه بود.
ـ محمد که مادرش طلیحه بود و مروان که در کودکی از دنیا رفت و مادرش کنیز بوده است.[2]
هشام بن عبدالملک از حاکمان دولت اموی در شام بود که در دمشق متولد شد و در سال 105(ه.ق) پس از مرگ برادرش یزید با او بیعت کردند.
در زمان وی جنگ سختی با خاقان ترک در ماوراءالنهر رخ داد که به قتل خاقان و غلبهی عرب بر برخی از سرزمین وی منجر شد.[3]
همچنین زید بن علی بن الحسین(علیهما السلام) با لشکری از کوفه بر علیه هشام قیام کرد. هشام ابن هبیره[4] را که عامل وی در کوفه بود به سوی زید فرستاد، ابن هبیره بدون مشورت با هشام، زید را به قتل رساند، وقتی هشام از این موضوع آگاه شد کار ابن هبیره را تأیید نکرد و او را گستاخ خواند و وی را از کارگزاری کوفه برکنار و مقدار یک میلیون دینار او را جریمه کرد و او را تا زمانی که زنده بود بر جایی ولایت نداد.[5]
خلافت هشام نوزده سال و هفت ماه به طول انجامید و در روز چهارشنبه نهم ربیع الاول سال 125(ه.ق) در حالی که 53 سال داشت در گذشت[6] و فرزندش مسلمة بر وی نماز خواند.[7]
فرمانده شجاع
معاویة بن هشام (119ه/737م)، کنیهاش ابوشاکر و جد حاکمان اندلس از بنیامیه بود، نجیبترین فرزندان پدرش، بخشنده، جنگجو و مورد ستایش بود.[8]
وی چند بار فرماندهی لشکرکشی تابستانی را در زمان خلافت پدرش بر عهده داشت، در پیشرو لشکرش شجاع و قهرمان بود و چندین قلعه را فتح کرد[9] و در سال 119(ه.ق) در زمان حیات پدرش درگذشت.[10]
نبردها و فتوحات
در دوران هشام در سال 106(ه.ق) معاویة بن هشام به جنگ رفت[11] و وضاح امیر را فرستاد تا کشتزارها و روستاها را آتش زند، چرا که رومیان چراگاه را آتش زده بودند.[12]
معاویه در سال 107(ه.ق) به جنگ تابستانی رفت، بر لشکر شام میمون بن مهران فرمانده بود، از دریا عبور کردند تا به قبرس رسیدند[13] و در همان سال آهنگ روم کرد و به ارولیة رسید.[14]
در سال 108(ه.ق) به سرزمین روم لشکر کشید و بطال را به سوی خنجره فرستاد و آن را فتح کرد[15] و غنیمتهای بسیاری را از آن جا بدست آورد.[16]
در سال 109(ه.ق) به روم رفت که در آن جا قلعهای به نام طیبه را گشود و جمعی از مردم انطاکیه همراه وی آسیب دیدند.[17]
در سال 110(ه.ق) به سرزمین روم لشکر کشید و دو قلعه به نامهای صمله و البوة را فتح کرد[18] و انبوهی از غنائم را به دست آورد.[19]
در سال 111(ه.ق) معاویة بن هشام به جانب چپ بلاد روم لشکر برد و سعید بن هشام به جانب راست و عبدالله بن مریم در دریا.[20]
در سال 112(ه.ق) فرماندهی لشکر تابستانی را به عهده داشت و خرشنه از ناحیه ملطیه را فتح کرد.[21]
در سال 113(ه.ق) معاویة بن هشام از ناحیه مرعش به روم وارد شد.[22]
در سال 114(ه.ق) معاویه بر جانب چپ لشکر تابستانی و سلیمان بر جانب راست بود و این دو فرزندان هشام بن عبدالملک بودند[23] که در این سال معاویة بن هشام ربض اقرن را به تصرف در آورد.[24]
در ماه رمضان سال 115(ه.ق) به سرزمین روم تاخت[25] تا این که به افلاجونیه رسید.[26]
در سال 116(ه.ق) نیز جنگ تابستانی کرد.[27]
در سال 117(ه.ق) به سرزمین روم لشکر کشید تا به سیبره رسید.[28]
در سال 118(ه.ق) نیز به سرزمین روم لشکر کشید.[29]
در سال 119(ه.ق) به سرزمین روم لشکرکشی کرد[30] تا به بلونیه رسید.[31]
معاویة بن هشام جد حاکمان اموی در اندلس
هنگامی که بنیامیه در مشرق شکست خوردند و بنیعباس آنان را از تخت فرمانروایی به زیر آورده، خلافت را از آنان گرفتند، مروان بن محمد آخرین خلیفهی اموی در سال 132(ه.ق) کشته شد، بنی عباس آل مروان را در هر جا که یافتند کشتند، حتی در زیر زمین هم به جستجوی آنان پرداختند، یکی از آنان که توانست از مهلکه بگریزد، عبدالرحمن فرزند معاویة بن هشام، معروف به عبدالرحمن الداخل بود که قوم او در مغرب به او امید سروری داشتند و به سبب علاماتی که در او میدیدند. او را بر مسلمة بن عبدالملک ترجیح میدادند؛ چون عبدالرحمن این سخنان را شنیده بود، همواره در آرزوی رفتن به مغرب بود، وقتی از شام گریخت، بر خویشان مادری خود در مغرب ـ که از قبیلهی نفزه و از بربرهای طرابلس بودند ـ وارد شد.[32]
سپس از راه دریا به اندلس رفت و مهاجران بنی امیه به دنبال وی به اندلس رفتند و در آن جا یک دولت اموی تأسیس کردند.[33]
عبدالرحمن در سال 139(ه.ق) به اندلس رفت و سی و سه سال و چهار ماه حکومت کرد و پس از وی پسرش هشام بن عبدالرحمن هفت سال حکومت کرد.[34] و اندلس هرگز تحت فرمانبرداری بنیعباس داخل نشد.[35]