دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

صلۀ رحم در سیرۀ نبوی

No image
صلۀ رحم در سیرۀ نبوی

كلمات كليدي : تاريخ، صلۀ رحم، رسول خدا(ص)، خويشاوندان، اقوام

نویسنده : هادي اكبري

کلمۀ «صله» از «وَصَلَ» گرفته شده و در لغت به معنای ضد فراق و عدم جدایی استعمال شده است.[1] «رحم» نیز از مادۀ «الرَّحِم» و به معنای جایگاه پرورش جنین اطلاق می‌شود و در اینجا «رحم» کنایه از قرابت و خویشاوندی است.[2] بنابراین صلۀ‌رحم در اصطلاح عبارت است از: به دیدار خویشاوندان رفتن و از آنان احوالپرسی کردن.[3]

ضرورت انجام صلۀ‌رحم

صلۀ‌رحم از جملۀ مواردی است که در فرمایشات و توصیه‌های پیامبر(ص) جایگاه ویژه‌ای دارد. با گذری کوتاه در روایات وارد شده از جانب رسول‌خدا(ص) در مورد ضرورت انجام صلۀ‌رحم، که تعداد قابل توجهی از روایات نقل شده از جانب ایشان را شامل می‌شود، می‌توان صحت این مطلب را دریافت. از جمله در روایتی که از رسول‌خدا(ص) نقل شده آمده است که ایشان فرموده‌اند:

«أُوصِی الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِی وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَنْ یَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ کَانَتْ مِنْهُ عَلَى مَسِیرَةِ سَنَةٍ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنَ الدِّین‌»[4]

حاضر و غائب امتم و کسانی که در اصلاب مردان و ارحام زنان هستند را تا روز قیامت سفارش می‌کنم به انجام صلۀ رحم، هر چند به فاصلۀ پیمودن یک سال راه باشد، چرا که صلۀ رحم جزء دین است.

از جمله، ابوذر غفاری که از یاران نزدیک رسول‌خدا(ص) و صحابی بزرگوار ایشان بوده و در بسیاری از زمینه‌ها شاهد رفتار و گفتار رسول‌خدا(ص) بوده است و سیرۀ پیامبر(ص) در بسیاری از موارد مشاهده نموده است، با ذکر روایتی از ایشان در مورد ضرورت انجام صلۀ‌رحم می‌گوید:

«أَوْصَانِی رَسُولُ‌اللَّهِ (ص) أَنْ أَصِلَ رَحِمِی وَ إِنْ أَدْبَرَت»‌[5]

رسول‌خدا(ص) به من سفارش کرد که صلۀ‌رحم نمایم، حتی اگر خویشاوندم به من پشت کند!

توصیۀ به انجام صلۀرحم از جانب رسول‌خدا(ص) به حدی مورد تأکید بود که وقتی نجاشی پادشاه حبشه از جعفر بن ابیطالب که سرپرستی مسلمانان برای هجرت به حبشه را به عهده داشت، خواست تا دین ارائه شده از جانب پیامبر(ص) را معرفی کند، جعفر یکی از دستورات مهم رسول‌خدا(ص) به مسلمانان را انجام صلۀ‌رحم و رابطه داشتن با خویشاوندان عنوان کرد.[6]

صلۀ‌رحم رسول‌خدا(ص) با خویشاوندان

با مروری بر فرمایشات و توصیه‌های پیامبر(ص) در مورد صلۀ‌رحم می‌توان به اهمیت و ضرورت این فریضۀ مهّم عبادی پی برد. اهتمام و توجه به مسألۀ صلۀ‌رحم نه تنها در گفتار رسول‌خدا(ص) از اهمیت فراوانی برخوردار است که در سیره و عمل ایشان نیز جایگاه ویژه‌ای دارد.

امام صادق(ع) در مورد اهمیت دادنِ رسول‌خدا(ص) به انجام صلۀ‌رحم می‌فرماید: روزی خواهر رضاعی پیامبر به دیدار ایشان آمد. هنگامی که دیدگان مبارک رسول‌خدا(ص) به خواهرش افتاد، خوشحال شد و زیراندازی برای او گستراند و خواهر را بر روی آن نشانید. سپس پیامبر(ص) با خواهرشان نشستند و با او مشغول سخن گفتن شدند و به هنگام صحبت کردن به روی او می‌خندیدند. پس از آنکه گفتگوی رسول‌خدا(ص) با خواهرشان به اتمام رسید و خواهر از آن مکان رفت، برادر رضاعی پیامبر به دیدار ایشان آمد. برخلاف رفتار رسول‌خدا(ص) با خواهر رضاعی‌شان، ایشان با برادرشان مانند خواهر رفتار نکردند و به اندازۀ خواهر به او محبت و احترام نکردند. اصحاب رسول‌خدا(ص) که از این رفتار ایشان متعجّب شده بودند، خطاب به ایشان عرض کردند: یا رسول‌الله؛ چرا محبت و احترامی که به خواهر کردید به برادر نکردید در حالی که او مرد بود؟ پیامبر(ص) فرمودند: به این دلیل که خواهرش از او نسبت به پدر و مادرش مهربان‌تر و نیکوکارتر بود.

«إِنَّ رَسُولَ‌اللَّه(ص) أَتَتْهُ أُخْتٌ لَهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا سُرَّ بِهَا وَ بَسَطَ مِلْحَفَتَهُ لَهَا فَأَجْلَسَهَا عَلَیْهَا ثُمَّ أَقْبَلَ یُحَدِّثُهَا وَ یَضْحَکُ فِی وَجْهِهَا ثُمَّ قَامَتْ وَ ذَهَبَتْ وَ جَاءَ أَخُوهَا فَلَمْ یَصْنَعْ بِهِ مَا صَنَعَ بِهَا فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ بِأُخْتِهِ مَا لَمْ تَصْنَعْ بِهِ وَ هُوَ رَجُلٌ! فَقَالَ: لِأَنَّهَا کَانَتْ أَبَرَّ بِوَالِدَیْهَا مِنْه‌»[7]

صلۀ‌رحم با خانواده

محبت و احترام رسول‌خدا(ص) همواره شامل خانواده و نزدیکان‌شان می‌شد و ایشان هیچ‌گاه محبت خویش را از خانوادۀ خود دریغ نمی‌کردند. روزی رسول‌خدا(ص) در مکانی نشسته بودند که حارث، پدر رضاعی‌ پیامبر(ص) برای دیدار ایشان وارد آن مکان شد. پیامبر(ص) با دیدن پدر از جای برخواستند و قسمتی از جامۀ‌شان را برای پدر قرار دادند تا روی آن بنشیند. لحظاتی بعد حلیمه، مادر رضاعی پیامبر(ص) هم وارد شد و رسول‌خدا(ص) باز هم برخواستند و قسمتی دیگر از جامۀ خود را پهن کردند تا مادرشان بر روی آن بنشیند. پس از گذشت لحظاتی، برادر رضاعی رسول‌خدا(ص) هم به جمع سه نفرۀ آنان وارد شد و رسول‌خدا(ص) برخاستند و او را در پیش روى خود نشاندند.

«أن عمر بن السایب حدثه أنه بلغه أن رسول‌الله(ص) کان جالسا یوما فأقبل أبوه من الرضاعة فوضع له بعض ثوبه فقعد علیه ثم أقبلت أمه فوضع لها شق ثوبه من جانبه الآخر فجلست علیه، ثم أقبل أخوه من الرضاعة فقام رسول‌الله(ص) فأجلسه بین یدیه.»[8]

صلۀ‌رحم نسبت به همسر

پیامبر(ص) نسبت به دوستان همسر گرامی‌شان هم مهربان بودند و احوال آنان را حتی پس از مرگ حضرت خدیجه جویا بودند. عایشه همسر رسول‌خدا(ص) در مورد محبت و دوستی پیامبر(ص) نسبت به همسرشان خدیجه می‌گوید: هیچ‌گاه آن گونه که بر خدیجه حسادت می‌کردم، بر زنان دیگر پیامبر(ص) حسادت نمی‌نمودم. چرا که رسول‌خدا(ص) از خدیجه فراوان یاد می‌نمود و اگر گاهی گوسفندی ذبح می‌کرد، بخش‌هایی از اعضاء گوسفند را برای دوستان خدیجه هدیه می‌فرستاد.

«قالت [عائشه]: ما غرت على أحد من نساء النبی(ص) ما غرت على خدیجة- و ما رأیتها- و لکن کان یکثر ذکرها و ربما ذبح الشاة فیقطعها أعضاء ثم یبعثها فی صدائق خدیجة.»[9]

مهربانی نسبت به مادر

مهربانی و عطوفت و صلۀ‌رحمِ رسول‌خدا(ص) در همه حال، شامل حال نزدیکان رسول‌خدا(ص) بود و ایشان هیچ‌گاه، چه در حال حیات و چه پس از مرگشان، نزدیکان و اقوام را فراموش نمی‌کردند. هنگامی که رسول‌خدا(ص) در سال ششم هجرت به قصد انجام عمره عازم مکه بودند، در مسیر حرکت به سوی مکه، به منطقۀ ابواء رسیدند. پس از ورود به منطقۀ ابواء، رسول‌خدا(ص) به زیارت قبر مادرشان آمنه رفتند و با دست مبارکشان قبر مادر را اصلاح کردند و گریستند. به خاطر گریۀ رسول خدا(ص) مسلمانان هم به گریه افتادند و از پیامبر(ص) علت گریه‌شان را جویا شدند. رسول‌خدا(ص) فرمودند: به یاد مهربانی مادرم افتادم و گریه کردم.

«فلما مر رسول‌الله(ص) فی عمرة الحدیبیة بالأبواء قال: إن الله قد أذن لمحمد فی زیارة قبر أمه فأتاه رسول‌الله(ص) فأصلحه و بکى عنده. و بکى المسلمون لبکاء رسول‌الله(ص) فقیل له فقال: أدرکتنی رحمتها فبکیت.»[10]

صلۀ‌رحم به ثویبه

رسول‌خدا(ص) علاوه بر آنکه نسبت به حلیمه و شوهر و فرزندانش مهربان بود، به ثُوَیبه نیز محبت داشت. ثُوَیبه کنیز ابولهب بود و قبل از آنکه حلیمه پیامبر(ص) را شیر دهد، به ایشان شیر داده بود، برای همین ثُوَیبه مادر رضاعی پیامبر(ص) به حساب می‌آمد. رسول‌خدا(ص) تا زمانی که در مکه بودند، به ثُوَیبه محبت می‌کردند و خدیجه نیز به او احترام می‌گذاشت و او را اکرام می‌کرد و این در حالی بود که ثُوَیبه هنوز کنیز ابولهب بود. یک بار خدیجه قصد داشت، ثُوَیبه را از ابولهب بخرد و آزاد کند؛ اما ابولهب نپذیرفت؛ ولی پس از آنکه پیامبر(ص) به مدینه هجرت کردند ابولهب ثُوَیبه را آزاد کرد.

محبت رسول‌خدا(ص) به ثویبه و احوالپرسی از او تنها منحصر در مکه نبود و ایشان پس از هجرت به مدینه هم جویای احوال ثُوَیبه بودند و برای او پول و البسه می‌فرستادند. این جریان تا سال هفتم هجرت ادامه داشت تا آنکه پس از بازگشت پیامبر(ص) از غزوۀ خیبر، خبر وفات ثُوَیبه را به اطلاع ایشان رساندند. رسول‌خدا(ص) جویای احوال فرزند ثُوَیبه؛ یعنی مسروح شدند؛ اما به اطلاع ایشان رساندند که او پیش از مادرش از دنیا رفته است و برای ثُوَیبه خویشاوندی باقی نمانده است.

«کان رسول‌الله(ص) یصلها [ثُوَیبه] و هو بمکة و کانت خدیجة تکرمها و هی یومئذ مملوکة. و طلبت إلى أبی لهب أن تبتاعها منه لتعتقها فأبى أبولهب. فلما هاجر رسول‌الله(ص) إلى المدینة أعتقها أبولهب. و کان رسول‌الله(ص) یبعث إلیها بصلة و کسوة، حتى جاءه خبرها أنها قد توفیت سنة سبع، مرجعة من خیبر. فقال: ما فعل ابنها مسروح؟ فقیل: مات قبلها و لم یبق من قرابتها أحد.»[11]

صلۀ‌رحم رسول‌خدا(ص) به حضرت زهرا(س)

رسول‌خدا(ص) در میان اقوام و خویشان، به دختر گرامی‌شان حضرت زهرا(س) عنایتی ویژه داشتند و بیش از دیگران به ایشان محبت و احترام می‌کردند. محبت، توجه و احوالپرسی رسول‌خدا(ص) از حضرت زهرا(س) به گونه‌ای بود که پیامبر(ص) هرگاه از مسافرت باز می‌گشتند، اولین کسی را که ملاقات می‌کردند، حضرت زهرا(س) بودند. پیامبر(ص) پس از ورود به شهر، ابتدا به درِ خانۀ حضرت فاطمه(س) می‌رفتند و مدّتی طولانی نزد ایشان توقف می‌‌کردند و حال حضرت زهرا(س) را جویا می‌شدند.

«کَانَ النَّبِیُّ(ص) إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ بَدَأَ بِفَاطِمَةَ(س) فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَأَطَالَ عِنْدَهَا الْمَکْثَ.»[12]

صلۀ‌رحم رسول‌خدا(ص) نسبت به خواهر

واقعۀ دیگری که به خوبی بیانگر محبت و صلۀ‌رحم رسول‌خدا(ص) نسبت به خویشانشان می‌باشد، ماجرای برخورد ایشان با خواهر رضاعی‌شان است. پس از وقوع جنگ حنین و به هنگامی که مسلمانان اسرای دشمن را به نزد رسول‌خدا(ص) می‌آوردند، غافل از این مطلب بودند که «شیماء» خواهر رضاعی پیامبر(ص) در میان اسیران است. وقتی اسراء به محضر رسول‌خدا(ص) رسیدند، شیماء به پیامبر(ص) عرض کرد: یا رسول‌الله، من خواهر رضاعی شما، شیماء دختر حارث هستم!

رسول‌خدا(ص) فرمودند: اگر در ادعای خود صادق هستی، نشانه‌ای بده تا ما بوسیلۀ آن تو را بشناسیم. پس از دادن نشانه توسط شیماء و بعد از آنکه رسول‌خدا(ص) او را شناختند، برخواستند و عبای مبارکشان را برای خواهر پهن کردند و او را بر عبا نشانیدند و در حالی که اشک در چشمان شیماء حلقه زده بود، پیامبر(ص) از حال پدر و مادر رضاعی‌شان پرسیدند و شیماء به ایشان خبر وفات آن دو را دادند. پس از این گفتگو، رسول‌خدا(ص) به خواهرشان فرمودند: دوست دارم با احترام و اکرام نزد من بمانی و اگر هم می‌خواهی بگو تا به تو چیزی عطا کنم و به سوی قبیله ات بازگرد.

«ثم ان رسول‌الله(ص) دعا اخته من الرضاعة «الشیماء» و بسط لها رداءه ثم قال: اجلسی علیه، و رحّب بها، و دمعت عیناه، و سألها عن امّه و ابیه من الرضاعة، فاخبرته بموتهما فی الزمان، ثم قال صلّى‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌لها: «إن أحببت فأقیمی عندنا محبّبة مکرّمة و إن أحببت أن امتّعک و ترجعی الى قومک فعلت.»[13]

صلۀ رحم با نزدیکان

امّا؛ صلۀ‌رحم و دوستی و محبت رسول‌خدا(ص) منحصر به خویشاوندان و فامیل نبود و این مسأله شامل اقرباء و دوستان و اصحاب نیز می‌شد. انس بن مالک که از اصحاب پیامبر(ص) است در این‌ باره می‌گوید: سیره و روش رسول‌خدا(ص) بر آن بود که اگر یکی از برادران دینی خود را سه روز نمی‌دید، احوال او را می‌پرسید. اگر آن شخص حضور نداشت برای او دعا می‌کردند و اگر آن شخص حضور داشت به دیدار او می‌رفتند. اگر هم متوجه می‌شدند که آن شخص بیمار است، به عیادت آن شخص می‌رفتند.

«عَنْ أَنَسٍ قَالَ: کَانَ رَسُولُ‌اللَّهِ (ص) إِذَا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ إِخْوَانِهِ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ سَأَلَ عَنْهُ فَإِنْ کَانَ غَائِباً دَعَا لَهُ وَ إِنْ کَانَ شَاهِداً زَارَهُ وَ إِنْ کَانَ مَرِیضاً عَادَه‌»[14]

مقاله

نویسنده هادي اكبري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS