دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نمونه هایی از پرهیز از تبعیض در سیره نبوی

No image
نمونه هایی از پرهیز از تبعیض در سیره نبوی

كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر، تبعيض، غنائم، خمس و زكات، غزوه

نویسنده : علي محمد تاج الدين

مساوات و عدم تبعیض در بخشش‌ها و عطایا

پیامبر(ص) مبعوث شد تا ظلم و فساد و بی‌عدالتی را از جامعه برچیند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نبود. ایشان در دادن حقی که به مردم تعلق می‌گرفت ذره‌ای کوتاه نمی‌آمد و هیچ تبعیضی روا نمی‌داشت، هم چنان که در تقسیم غنائم جنگی عمل می‌کرد.

پس از خاتمه‌ی جنگ بدر، به دستور پیامبر غنائم جمع‌آوری شد؛ ولی در تقسیم آنها میان مسلمانان اختلاف افتاد[1] و سوره‌ی انفال در این باره نازل شد.[2]

رسول‌خدا نیز به مدینه بازگشت و آنان را میان مسلمانان به طور یکسان تقسیم نمود و هشت نفر را که در جنگ حضور نداشتند؛ ولی آنها را به کاری گمارده بود، در تقسیم غنائم سهیم نمود.[3]

همچنبن رسول‌خدا(ص) طی اقامت در جعرانه به زید بن ثابت دستور داد تا مردم و غنائم جنگ حنین را سرشماری کند. سپس خمس غنائم را جدا کرد و بقیه را میان همراهان خود به طور مساوی تقسیم فرمود. به هر مرد چهار شتر یا چهل گوسفند و به هر سوار دوازده شتر رسید.[4]

پیامبر(ص) نیز در بعضی از موارد برای به دست آوردن دل افراد و جذب بیشتر آنها مقداری از غنائم جنگها را به آنان می‌داد. به عنوان نمونه ایشان از خمس غنائم جنگ حنین برای به دست آوردن دل رؤسای قبائل و جلوگیری از دسیسه‌ها و مخالفت‌های احتمالی آنان، به هر کدام از آنها صد یا پنجاه شتر داد و به تقاضای ابوسفیان برای وی و دو فرزندش یزید و معاویه چهل اوقیه نقره اضافه‌تر از دیگران داد.[5]

گرچه انصار به این عمل رسول‌خدا(ص) اعتراض کردند؛ اما ایشان به میان آنان رفته و از آنان دلجویی کرد و فرمود: «آیا راضی نمی‌شوید آنها شتر یا گوسفند ببرند و شما با رسول‌خدا به شهر خود باز گردید.»[6]

نیز غنائم جنگ خیبر را به پنج قسمت تقسیم کرد و خمس آن را جدا نمود و دو سوم آن را به فقرای مسلمان و یتیمان اختصاص داد و بقیه را میان خاندان خود و عبدالمطلب تقسیم نمود و چون از قحطی در مکه با خبر شد، قسمتی از غنائم را نیز برای مکه فرستاد و ابوسفیان آنها را میان بینوایان مکه تقسیم نمود.[7]

ایشان همه را از غنائم به طور یکسان بهره‌مند می‌ساخت و تلاش گسترده‌ای را جهت اجرای مساوات و عدالت در میان پیروان خود به عمل آورد و توصیه می‌کرد: «یک ساعت عدالت از یک سال عبادت بهتر است.»[8]

توازن اقتصادی

یکی از اصول سیاست اقتصادی و فقرزدایی رسول‌الله(ص)، عدم تمرکز ثروت بود تا سرمایه‌ها در اختیار عده‌ای محدود قرار نگیرد تا آنان طغیان و ستم کنند[9] و موجب پیدایش اکثریت محروم در جامعه شود.

یکی از این شیوه‌ها بازپس‌گیری بخشی از ثروت سرمایه‌داران و دادن آنها به بینوایان و فقیران به دستور قرآن، در قالب خمس و زکات بود. دستور توزیع خمس به شش سهم شامل خدا، رسول‌خدا، خاندان رسول‌خدا، ایتام، تهیدستان و در راه ماندگان بود.[10] نیز دستور پرداخت زکات به عنوان صدقه‌ی اموال در آیات مکی بر رسول‌الله(ص) نازل شده بود؛[11] ولی به سبب تهیدستی مسلمانان، در سال نهم هجری عمومیت یافت؛ زیرا در این سال فرمان گرفتن صدقه مال به آن حضرت رسید.[12] بر این اساس عامل اصلی در استحقاق خمس و زکات، خط فقر است.

هدف اصلی رسول‌خدا به عنوان حامل دین اسلام، در حقیقت ایجاد جامعه‌ای عاری از اختلافات طبقاتی بود.

مساوات و عدم تبعیض در اجرای قانون

در سیره پیامبر(ص) بنابر تعالیم قرآن آحاد مردم اعم از زمام‌داران و شهروندان، توان‌گران و ناتوانان، عرب و عجم و ... همگی از نظر قانون مساوی‌اند و هیچ یک به طور متمایز از مصونیت قضایی برخوردار نیستند؛ لذا ایشان به هیچ کس اجازه تخطی از قانون را نمی‌دادند و سخت به اجرای قانون حتی درباره خویش پایبند بودند و اعمال قانون را ضامن بقا و شکوفایی جامعه اسلامی می‌دانستند.

نمونه‌ها

1.زمانی که زنی از اشراف سرقت کرده و این امر ثابت شده بود، پیامبر فرمان مجازات او را صادر فرمودند. عده‌ای نزد ایشان آمده و خواستار تعطیلی این حکم شدند. رسول‌خدا فرمودند: «انما هلک من کان قبلکم بمثل هذا؛ کانوا یقیمون الحدود علی الوضیع دون الشریف»

آنانی که قبل از شما بودند تنها به سبب چنین تبعیض هایی هلاک شدند؛ زیرا حدود را فقط بر تهیدستان اجرا می‌کردند و اشرا ف و بزرگان را رها می‌کردند.[13]

و نیز هلاکت و نابودی بنی‌اسراییل را همین امر می‌دانستند.[14]

2. همچنین نقل شده است که زمانی زنی از قبیله بنی‌مخزوم به جرم سرقت محکوم شد و اسامة بن زید تلاش کرد با شفاعت خود، مانع از اجرای حکم خدا درباره آن زن شود که پیامبر(ص) به شدت او را از این کار بر حذر داشت و فرمود: «انما هلک من کان من قبلکم انهم یقیمون الحد علی الوضیع و یترکون الشریف. والذی نفسی بیده لو ان فاطمه فعلت ذلک لقطعت یدها.»

آنان که قبل از شما بودند بدین سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان اجرا می‌کردند و اشراف و بزرگان را رها می‌کردند. سوگند به آن کس که جان محمد در دست اوست اگر دخترم فاطمه چنین خطایی را مرتکب می‌شد دست او را قطع می‌کردم.[15]

آن که خود پیام‌آور مساوات و عدالت اجتماعی است، خود و خانواده خود را همانند اقشار دیگر جامعه در برابر قانون یکسان می‌بیند و به هیچ کس حتی عزیزترین کسان خود اجازه انحراف از قانون را نمی‌دهد.

3. در همین زمینه در سیره پیامبر(ص) نمونه جالبی برخورد می‌کنیم که بسیار آموزنده می‌باشد. در حالی که بیماری ایشان تشدید شده بود و فضل بن عباس و علی بن ابی‌طالب زیر بغلش را گرفته بودند و به سختی راه می‌رفت وارد مسجد شد و به منبر رفت و با مردم این چنین سخن گفت: «ای مردم!... هر که در میان شما حقی بر من دارد جلو بیاید. اگر بر پشت کسی تازیانه‌ای زده‌ام این پشت من، اگر کسی را دشنام داده‌ام بیاید دشنامم دهد، زنهار که دشمنی در سرشت و شأن من نیست. بدانید که محبوب‌ترین شما نزد من کسی است که اگر حقی برمن دارد از من بستاند یا حلال کند تا وقتی که خدا را دیدار می‌کنم پاک و پاکیزه باشم. و چنین می‌بینم که این درخواست مرا کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار نمایم.»

ایشان بعد از نماز ظهر بار دیگر به منبر رفت و همان سخنان را تکرار کرد. به دنبال اصرار مکرر رسول‌خدا(ص) مردی برخاست و گفت: «ای رسول‌خدا! من سه درهم نزد شما دارم.» پیامبر فرمود: «فضل به او بده.» فضل آن را پرداخت و مرد نشست. سپس فرمود: «ایها الناس! من کان عنده شیء فلیؤده، و لا یقول فضوح الدنیا. الا و ان فضوح الدنیا ایسر من فضوح الاخرة »

مردم! هر کس مالی برگردنش باشد باید آن را بپردازد و نگوید رسوایی دنیاست. بدانید که رسوایی دنیا بی‌شک از رسوایی آخرت آسان‌تر است.

در این بین مرد دیگری برخاست و گفت: «ای رسول‌خدا! در فلان جنگ بر شکم من تازیانه‌ای زدی.» پیامبر پیراهنش را بالا زد و از مرد خواست تا بیاید و قصاص کند. مرد پیش آمد و خود را بر شکم و سینه برهنه پیامبر انداخت و جای قصاص را بوسه زد.[16]

مساوات و عدم تبعیض در برخورد با کودکان

پیامبر علاقه زیادی به کودکان داشت و بسیار به این امر سفارش می‌کردند. ایشان علاوه بر اینکه حسنین(ع) را بسیار دوست می‌داشت و به آنها محبت می‌کرد نیز کودکان دیگر را احترام می‌کرد. و تأکید می‌کرد که بین کودکانتان با عدالت رفتار نمایید و میان آنان تفاوت قائل نشوید. چرا که فرزندان به خوبی این مسأله را درک می‌کنند و کوچکترین بی‌عدالتی را در مورد خودشان متوجه می‌شوند و در روحیات آنان تأثیرگذار است.

حضرت علی(ع) می‌فرماید: «پیامبر مردی را دید که دو کودک داشت یکی را بوسید؛ ولی دیگری را نبوسید. ایشان فرمود: چرا بین آنان با عدالت رفتار نمی‌کنی؟[17]

ابوسعید خدری می‌گوید: «رسول‌خدا(ص) روزی به خانه دخترش فاطمه(س) رفت. علی(ع) در بسترش خوابیده بود. حسن و حسین(ع) نیز در کنار آنان بودند. آنان آب خواستند. رسول‌خدا(ص) برای آنان آب آوردند. حسین(ع) جلو آمد. پیامبر فرمود: برادرت حسن از تو جلوتر آب خواست. فاطمه(س) فرمود: حسن(ع) را بیشتر دوست داری؟ آن حضرت فرمود: هر دو نزد من مساویند و هیج کدام بر دیگری برتری ندارند.»[18] (اما باید عدالت اجرا شود و هر کدام به نوبت آب بنوشند.)

در جای دیگر انس گوید: «مردی نزد پیامبر نشسته بود، پسر او آمد. پدر، او را بوسید و روی زانوی خود نشاند. سپس دختر آن مرد آمد بدون این که او را ببوسد وی را کنار خود نشانید. پیامبر(ص) فرمود: چرا بین آنها با عدالت برخورد نکردی؟[19]

مقاله

نویسنده علي محمد تاج الدين

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS