24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تاريخ پهلوي، خسرواني، شهاب الدين،مرتضي،خسرو، عطاءالله، پرويز
نویسنده : سيد مرتضي مير تبار
در دوره پهلوی شاهد خاندانهای بزرگ مختلفی هستیم که اعضای آنها جایگاه ویژهای در حکومت پهلوی اول و دوم داشتهاند؛ از جمله این خاندانهای بزرگ میتوان به خاندان خسروانی اشاره کرد.
خانواده خسروانی یکی از سرمایهدارترین و پرنفوذترین خانوادههای ایرانی اهل محلات بودند. سرشناسترین یا در واقع بزرگ این خاندان میرزا محمدهاشم محلاتی است که از مالکین و منتفذین به نام محلات به حساب میآید.[1] او دارای چندین فرزند پسر و دختر بود، یکی از پسران او شجاعالدین بوده که در مورد او اطلاعی در دست نیست، همچنین از دختران او نیز اطلاعات و مدارکی وجود ندارد. از میان پسران او پنج برادر تنی دارای مناصب و پستهای مختلف سیاسی و نظامی بودند که بزرگترین آنها شهابالدین و سپس مرتضی، عطاءالله، خسرو و پرویز بودند که در ادامه به هر کدام از این خسروانیها به طور جداگانه پرداخته میشود.
وی فرزند ذکور ارشد میرزاهاشم، متولد سال 1280ش در محلات بود که بعد از مرگ پدر، مسئولیت اموال و داراییهای پدر را برعهده گرفت و از برادران خود حمایت کرد؛ به طوری که بسیاری از نویسندگان او را به اشتباه، پدر سایر خسروانیها معرفی کردند. وی که مغز متفکر خسروانیها بود، به علت مسئولیت خانوادگی که به گردن گرفت، نتوانست، از تحصیلات بالایی برخوردار شود؛ اما در مدت کوتاهی در کار تجاری موفق شد و چند شرکت مقاطعه کاری دایر کرد و تدریجا نفر اول محلات شد. پس از مدتی بر خود لازم دید که وارد عرصه سیاست شود ـ البته او در جوانی مدتی در وزارت پست و تلگراف کارمند بود؛[2] اما بعد از مرگ پدر به محلات بازگشت، لذا در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی شرکت کرد و با شکست رقبای خود که صدرالاشرف و حشمتی بودند، وارد مجلس شد و نماینده و وکیل مردم محلات در مجلس شد. وی در دوره شانزدهم و هفدهم نیز به عنوان وکیل مردم محلات در مجلس باقی ماند.[3] شهابالدین به حسین فاطمی در زمان اقامتش در پاریس کمک مالی میکرد که موجب دوستی صمیمانه بین این دو شد.[4] این دوستی و رفاقت با حسین فاطمی موجب شد که در مجلس هفدهم جانب مصدق را بگیرد و در این زمان او روابط خوب و حسنهای را با مصدق ایجاد کرد.[5] وی با شکست مصدق در کودتای 28 مرداد 1332ش ،مدتی بیکار شد؛ اما بعد از مدت کوتاهی وابسته اقتصادی و بازرگانی و نماینده دولت در کشورهای اروپایی شد و برای انجام مأموریت خود به ژنو سفر کرد و زندگی خود را در آنجا ادامه داد.[6]
وی متولد سال 1284 در محلات بود که با کمک و مساعدت برادر بزرگ خود شهابالدین، به تحصیلات عالیه پرداخت، بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی وارد دانشکده افسری شد و پس از اتمام کامل دوره دانشکده افسری، برای گذراندن دوره هواپیمایی به فرانسه سفر کرد و بعد از آن برای انجام دورههای تکمیلی به کشورهایایتالیا و انگلیس رفت[7] و بعد از گذراندن دورههای تکمیلی به ایران بازگشت.
در سال 1330 با درجه سرهنگی، رئیس رکن یکم و چهارم ستاد نیروی هوایی شد.[8] چهار سال بعد؛ یعنی در سال 1334 به فرماندهی تیپ مقدماتی با درجه سرتیپی و بعد از آن به فرماندهی تیپ فنی منصوب شد و در مدت کوتاه و با تلاشهایی که از خود نشان داد به عنوان معاون نیروی دریایی انتخاب گردید.[9] وی بر خلاف برخی برادرانش، افسری لایق و درست کار بود.[10]
در سال 1338 سرلشکر شد و دو سال بعد به ریاست دادرسی ارتش منصوب[11] و در سال 42 نیز مفتخر به گرفتن درجه سپهبدی شد. وی که افسر شریفی بود با وجدان پاک و آگاهی به پروندهها رسیدگی میکرد و به غرضورزی ساواک و کارکنان آن سازمان اعتنایی نمیکرد.[12] دراین زمان که او هنوز رئیس اداره دادرسی ارتش بود، اختلاف نظراتی بین او و سپهبد نصیری، رئیس شهربانی به وجود آمد به طوری که مشاجره و اختلافات آنها به بن بست رسید و سرانجام کار آنها به شاه واگذار شد. شاه نیز از بین این دو سپهبد نصیری را برگزید و این موجب برکناری سپهبد خسروانی از سمتش شد و با همین درجه بازنشسته گردید.
وی در سال 1293 در شهر محلات به دنیا آمد و همگام با دیگر برادرانش به تحصیلات پرداخت. بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی و متوسطه، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و وارد دانشگاه بیرمنگام شد و موفق شد در رشته زمینشناسی با مدرک دکتری از این دانشگاه فارغالتحصیل شود.[13] مدتی بعد از فارغالتحصیلی؛ یعنی در سال 1219 به ایران بازگشت و در وزارت پیشه و هنر در اداره کل مشغول به کار شد. بعد از یک سال کار در این اداره، به وزارت خارجه منقل شد و سیری صعودی را در این وزارت خانه پیمود.[14] بعد از مدتی کار در وزارت خارجه، به عنوان دبیر اول سفارت ایران راهی پایتخت امریکا، واشنگتن، شد و بعد از آن به عنوان دبیر اول در سازمان ملل متحد منصوب گردید. با روی کار آمدن مصدق به ایران بازگشت و به معاونت وزارت اقتصاد ملی برگزیده شد.[15] سال بعد؛ یعنی در سال 1332 و کنارهگیری مصدق از حکومت، وی نمایندهایران در سازمان ملل و بعد از آن سرکنسول ایران در هامبورگ شد. او بیشتر عمر خود را در کشورهای مختلف گذراند؛ به طوری که میشود او را یک جهانگرد دانست. بعد از مدتی وزیر مختار ایران در واشنگتن شد. در 1345 برای کمک به برادرش، عطاءالله، برای رسیدن به ریاست دولت با برخی مقامات امریکایی ارتباطاتی را ایجاد کرد[16] و همین امر باعث عزل او به عنوان وزیر مختار ایران در واشنگتن شد و بعد از آن با خوب شدن روابط ایران و مصر او به عنوان سفیر ایران به قاهره رفت[17] و سپس بعد از برکناری محمود فروغی، وی به عنوان سفیرکبیر در امریکا منصوب گردید.[18] در سال 1322 نیز امتیاز مجله افکار ایران را گرفت و با انتشار آن توسط عطاءالله خسروانی آن را به راه انداخت.[19] وی فردی کم کار و خوشگذران، زیاد متوقع و باسواد بود، البته ارتشبد سابق حسین فردوست او را انسانی مطیع و سازش کار معرفی میکند،[20] او هر مقدار درآمدی که به دست میآورد، صرف خرج خود میکرد و در آخر عمر مال و منالی نیندوخت و در دوران بازنشستگی، با حقوقش امرار معاش میکرد.[21]
عطاءالله خسروانی در فروردین 1298ش در شهرستان محلات به دنیا آمد. مدرک لیسانس علوم اجتمایی را از فرانسه دریافت کرد.[22] وی مهمترین فرد از این خاندان است که صاحب پستهای مختلف سیاسی، از جمله وزیر کار در سه کابینه، وزیر کشور، و همین طور رئیس حزب ایران نوین بود. در دوران ریاستش در اختلاس و غارت با برادرش هم دست بود.[23] در کل وی فردی منفعت طلب بود.[24]
وی در سال 1299 در تهران به دنیا آمد.[25] همانند سایر برادران و به حمایت برادر ارشد خود مشغول به تحصیل شد و دیپلم خود را از دبیرستان نظام اخذ کرد.[26] در سال 1319 وارد دانشکده افسری شد و دوره افسری را در سال 1321 به پایان رساند، دو سال بعد به درجه سروان یکمی رسید و در سال 1327 درجه سروانی و چهار سال بعد درجه سرگردی را دریافت نمود و در نهایت با زرنگی و حیلهگری توانست درجه سپهبدی خود را بگیرد.
به گفته فردوست او در آستانه انقلاب حدود 58 سال سن داشت و در زمان انقلاب به ترکیه و سپس اسپانیا رفت و در آنجا مستقر شد[27].-[28]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان