كلمات كليدي : طاهريان، حكومت اسلامي، مامون، فتوحات، طبرستان، مازيار
نویسنده : سيد احمد موسوي
طاهریان در طول قریب به پنجاه سال حکومت بر خراسان با چند تن از خلفای عباسی هم دوره بودهاند که به بررسی اجمالی وضعیت حکومت اسلامی در عهد هر کدام از این خلفای هم عصر طاهریان پرداخته خواهد شد.
حکومت اسلامی در زمان طاهریان شاهد تعداد بیشماری از حوادث سیاسی و تحولات اجتماعی و درگیریهایی است که همه امت اسلامی و تمام مناطق جهان اسلام را تحت تاثیر قرار داده است. اوضاع اجتماعی ـ سیاسی جامعه اسلامی چنان عرصه را بر همگان تنگ و تاریک نموده بود که بسیاری از مسلمانان قدیمی ار حفظ ایمان خویش ناتوان بودند. در چنین وضعیتی شرایط نومسلمانان زیادی که تعالیم اسلامی به درستی برای آنها تبیین نشده بود، بسیار بدتر بود. با توجه به تسامح خلفای عباسی در زمینههای دینی و آزادی عقیده، بستر شکلگیری و تاثیر پذیری فرهنگ و اندیشهها فراهم شده بود و توجه بعضی از خلفا مانند مأمون به علم و دانش و شکل گیری موسسه دارالترجمه و به تبع آن ترجمه کتب ملل مختلف به زبان عربی نقش به سزایی در راهیابی معتقدات ملل دیگر به حوزه اسلام شد.
حوادث و تحولات دوران زمامداری مامون
عهد مامون عصر اعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است. نهضت ترجمه که در دوران عباسیان آغاز شده بود در این زمان به نقطه اوج خویش رسیده بود عالمان و دانشمندان اسلامی فقط به ترجمه اکتفا ننموده و در بسیاری از موارد به نتایجی بسیار فراتر از آنچه در کتب علمی غربی به آنها اشاره شده بود، رسیدند. در این ایام نقش بیت الحکمه مانند یک دانشگاه مادر و بزرگ در تمام دنیا زبانزد همگان است.
عصر محنت یا تفتیش عقاید در زمینه خلق قرآن
مامون در زمان حکومت خویش آشکارا جانب معتزلیان را گرفت و طرفدار نظریه «خلق قرآن شد». در جریان الزام مردم از جانب دستگاه حاکمه به داشتن عقیده به خلق قرآن (این سالها به ایام محنت مشهور گشت)، اسحاق بن براهیم از مامون دستوری اکید دریافت کرد که وی را مکلف میکرد تمامی قضات، محدثین و فقها را در مورد اعتقاد یا عدم اعتقاد به این نظریه (خلق قرآن) آزمایش نماید[1] در تاریخ طبری قسمتی از متن نامه چنین آورده شده است: «پس این نامه امیرمؤمنان را که به تو مىنویسد بر جعفر بن عیسى و عبدالرحمان ابن اسحاق قاضى بخوان و راى آنها را درباره قرآن کشف کن و بگویشان که امیرمؤمنان در چیزى از امور مسلمانان کمک نمىگیرد، مگر از آن کس که به اخلاص و توحید وى اعتماد داشته باشد و هر که مقر نباشد که قرآن مخلوق است از توحید برى است. اگر در این باب به گفتار امیرمؤمنان قائل شدند به آنها بگوى تا کسانى را که در مجلسشان براى شهادت درباره حقها حاضر مىشوند امتحان کنند و گفتارشان را درباره قرآن کشف کنند، هر کس از آنها که نگفت قرآن مخلوق است شهادت وى را باطل شمارند و حکمى را به گفته او فیصل ندهند اگر چه امانت و استقامت وى معلوم باشد. درباره آنها مراقبتى کن که خداى، بصیرت بصیر را بدان بیفزاید و مشکوک الحال را از بىاعتنایى بدین خویش باز دارد و آنچه را که در این باب مىکنى به امیرمؤمنان بنویس. ان شاء الله.»[2]
شورشهای زمان مامون؛ عزیمت مامون از خراسان به بغداد
با توجه به این نکته مهم که یکی از قویترین عوامل تشکیل دولت طاهریان در ایران اسلامی به عنوان اولین خاندان حکومتگر ایرانی یا اولین دولت نیمه مستقل ایران بعد از اسلام، عزیمت مامون از خراسان به عراق بوده است مناسب دانسته شد که به یکی از مهمترین دلایل این مهاجرت خلیفه مامون را هر چند مدتی قبل از تشکیل حکومت طاهریان اتفاق افتاده است، اشاره شود.
ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن حسن(المثنی) معروف به ابن طباطبا، در سال 199ق. در کوفه بپا خاست و مردم را به اطاعت از «الرضا من آل محمد» دعوت کرد.[3] یکی از افراد و نیروهای وی، سری بن منصور شیبانی، معروف به ابن السرایا بود که به خاطر قدرت طلبی، ابن طباطبا را مسموم کرده به قتل رساند؛[4] تا خود رهبری قیام را بر عهده گیرد. این حرکت توانسته بود بر بصره، حجاز و یمن مسلط شود.[5]
بعد از جدی شدن حرکت ابوالسرایا، حسن بن سهل(والی عراق)، سپاهی به فرماندهی هرثمه بن اعین برای مقابله با وی فرستاد. هرثمه توانست بدون مشکل جدی بر این حرکت فائق آمده، پیروزمندانه وارد کوفه شود. ابوالسرایا هم بعد از چند مرحله فرار، در جلولاء دستگیر شده، نزد حسن به سهل در نهروان فرستاده شد و به دستور وی در آنجا کشته شد.[6]
بعد از آن خلیفه هرثمه را نامزد ولایتداری شام و حجاز کرد؛ اما او به مرو آمد تا خلیفه را از اوضاع عراق آگاه نمود؛ اما خلیفه او را محبوس ساخت و در نهایت به قتل رساند، کشتن هرثمه موجب شد تا سرداران سپاه بغداد به خشم آیند و بر علیه حسن بن سهل دست به شورش بزنند، آنها منصور بن مهدی را امیر خویش خواندند؛ ولی منصور عنوان خلافت را نپذیرفت. عباسیان بغداد که از اقدام مامون در ولیعهد کردن امام رضا علیه السلام راضی نبودند، او را از خلافت خلع کردند و ابراهیم بن مهدی را خلیفه خود خواندند، ابراهیم تا دو سال در بغداد عنوان خلیفه را دارا بود و حسن بن سهل برای سرکوبی او نتوانست کاری را انجام دهد. مامون آنگاه که از اوضاع آشفته بغداد مطلع شد تصمیم گرفت به سمت عراق حرکت کند، او بعد از کشتن فضل بن سهل و به شهادت رساندن امام رضا علیه السلام در سال 204 ه ـ به بغداد آمد[7] و مامون احمد بن ابوخالد را وزیر خود نمود و به طاهر بن حسین ولایت خراسان را داد، طاهر در خراسان دعوی استقلالکرد و نام مامون را از خطبه انداخت و هسته دولت طاهریان را پدید آورد.[8]
شورش نصر بن شبث و ابن سری
از دیگر حوادث زمان مامون شورش ابن شبث بود؛ نصر بن سیار شبث عقیلی که بیعت امین را بر عهده داشت و هواخواه او بود در شهر کیسوم در شمال حلب میزیست با کشته شدن امین به دشمن مامون تبدیل گردید و سر به شورش برداشت و توانست بر شهرهای اطراف خویش چیره گردد و با پیوستن نیروهای از اعراب، موفق به عبور از فرات شده و به پیش روی خویش ادامه داد و حتی با پناه به قلعه کیسوم چندین سال در مقابل طاهر نیز ایستادگی نمود. عبدلله نیز برای تکمیل کار پدر به همان امر مامور شد و برای از بین بردن فتنه ابن شبث با تمام قدرت و توان وارد عمل شد. و بالاخره موفق شد پس از چند سال نصر را دستگیر نموده و قلعه کیسوم را نیز ویران نماید.[9]
عبدالله پس از پیروزی بر ابن شبث از سوی مامون برای دفع شورش ابن سری و آرام سازی اوضاع مصر که گروهی اندلسی اسکندریه را تصرف نموده بودند و آتش آشوب میان عرب شمال و جنوب در گرفته بود، عازم آن دیار شد. و در راه عزیمت به مصر، موفق گردید که دمشق و نواحی اطراف آن را نیز آرام سازد. وی تمامی شهرهای را مطیع و قلعهها را ویران ساخت و نیز با امان دادن به مردم، خراج را از آنها برداشت.[10] این اقدامات عبدالله سبب شد تا ورود مصر باعث شادمانی اهالی آن دیار گردد به گونهای که در خیرمقدم وی چنین گفتند: «از جانب مشرق جوانى نورس- منظورش عبدالله بن طاهر بود- سوى ما آمد به هنگامى که دنیاى ما پر از فتنه بود و بر هر ناحیه از ولایت تسلط جویى تسلط یافته بود، و مردمان از آنها به محنت بودند، وى دنیا را سامان داد، بىگناه را ایمنى داد و بدکار را به هراس افکند و رعیت به اطاعت وى آمد.»[11] کیفیت ورود عبدالله به مصر و آوازه فتوحات وی سبب شد برخی از دشمنان از جمله عبدالعزیز جروی از یاغیان و شورشیهای نامدار منطقه ضمن ملاقاتی با عبدالله در جنوب مصر اعلام کند که او و پدرش همیشه مطیع خلیفه بودهاند.[12] پس از آن برای نبرد با دیگر شورش معروف، عبیدالله بن سری حرکت نمود و به سرعت توانست او را شکست دهد.[13] و بعد او را در محاصره خود قرار دهد. ابن سری پس از آن که شکست نهایی خود را پیش بینی نمود، برای جلب رضایت عبدالله هزار دختر و پسر را به همراه کیسههایی پر از دینار شبانه نزد عبدالله فرستاد. اما عبدالله این هدایا را نپذیرفت و گفت: « اگر من در روز هدیه ترا قبول مىکردم در شب هم مىپذیرفتم. «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ[14]» شما به هدیه خود خرسند مىشوید. (فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ)[15] ما سپاهى براى آنها خواهیم فرستاد که آنها طاقت جنگ او را نخواهند داشت و ما آنها را با ذلت اخراج خواهیم کرد که آنها خوار باشند.»[16] بعد از آن بود که ابن سرری به این شرط که هر چه از اموال گرفته است از آن خودش باشد، تسلیم عبدالله بن طاهر شد. یعقوبی از عبدالله نقل میکند که اعلام نموده بود که علاوه بر پذیرش شرط مزبور حتی آماده بوده است که برای جلوگیری از خونریزی گونه خود را بر زمین بگذارد.[17]
فتوحات در روم
نبردهای تابستانی که در جبهه روم ادامه داشت و منحصر به حمایت از مرزهای اسلامی شام و جزیره (منطقهای در شمال سوریه) بود، ادامه یافت. آخرین آنها، حملاتی بود که مامون، به سالهای 216[18] و 218ق.[19] آن را رهبری کرد. اما حمله اخیر در شهر «طرسوس» متوقف شد، چرا که مامون در آن سال و در همان شهر درگذشت.[20] پس از آن، حملات تابستانی متوقف شد و مرزهای اسلامی هدف رومیان گشت. در سال 243ق. رومیان به مرزهای جزیره حمله کرده، به شهر «شمشاط» رسیدند.[21] و از آنجا به «دیاربکر» نزدیک شدند. هم چنین در سال 245ق. از جبهه «انطاکیه» به مرزهای شام حمله کردند.[22] اما حملات تابستانی مسلمانان که به رهبری علی بن یحیای ارمنی و عمر بن عبدالله اقطع برای مقابله با حملات رومیان صورت گرفت، سودی نبخشید و آن دو در نبرد با رومیان کشته شدند.[23]
شورش بابک خرم دین (اواخر عهد مامون اوایل عهد معتصم)
خرمدینیه گرایشی دینی ـ سیاسی است که ریشه در اندیشههای مزدکی و به طور کلی اندیشههای کهن ایرانیدارد. از نظر سیاسی، هدفشسرنگونی دولت مسلمانانباتکیه بر اقواممحلی استکه تااواخرقرن دومهنوزبه اسلامگرایشی نداشتهونگران سلطهاعراببر سر زمینهایخود بودند
حرکت بابک یکی از پایدارترین این جنبشها در منطقه آذربایجان ایران است که دامنه آن تا بخشهای مرکزی ایران گسترش یافت. حرکتبابکمیانحرکتهای مشابه، حرکتی نسبتاپایداربود کهبرای یکی ـ دو دههبه درازا کشید. دلیل آن صرف نظر از زیرکی بابک، به دلیل صعب العبور بودن منطقه انتخاب شده و پیوند آن با نواحی ارمنستانونیز گستردگینفوذ آن در اقواممحلیبود. استفادهاز قلعههای مهم که یکی از مهمترین آنها قلعهبذ بود، در این مقاومت را طولانی کرد.
بابک رهبر گروهی از خرمیه بود که حرکت نژاد پرستانهای را بر ضد حکومت در اواخر عهد مامون آغاز کردند و توانست نیروهای زیادی را از مناطق مختلف غیر عرب گرد خود جمع نماید. معتصم سپاهی را به فرماندهی افشین به جنگ با بابک فرستاد که موفق شد آنها را شکست داده، بابک را نیز به قتل برساند.[24]
قیام مازیار بن قارن در سال 224ق. مازیار از سوی مامون به حکومت طبرستان منصوب شد؛[25] اما پس از مدتی اعلام استقلال نموده و با جمعآوری و تدارک نیرو قیام و بر ضد حکومت شورش کرد. وی توسط نیروهای ارسالی خلیفه شکست خورده و به قتل رسید.[26]