كلمات كليدي : جهان پهلوان تختي، كشتي، قهرمان، ساواك، اعتصاب، جبهه ملي، هتل آتلانتيك
نویسنده : فاطمه پهلوان پور
غلامرضا تختی فرزند رجب متولد 1309 هـ ش اهل تهران در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. پدر تختی معروف به ارباب رجب سی هزار متر زمین و یخچالهای طبیعی در جنوب تهران داشت. این زمینها در زمان رضاخان برای احداث ایستگاه راه اهن تصرف شد و بدین ترتیب خانواده تختی از هستی ساقط شد و این موجب نفرت تختی از خاندان پهلوی گشت.[1]
در عرصه درس و مدرسه تختی نتوانست کار را به انتها برساند. چرا که به علت بی بضاعتی و فقر مالی مشغول بکار شد، و در نزد ابراهیم نجار، به شاگردی مشغول شد و همانجا بود که تختی به طور جدی ورزش را شروع کرد. چرا که شیخ ابراهیم هر شب به زورخانه گردان میرفت و تختی را نیز با خود میبرد و تختی در همان زمان شروع به ورزش باستانی کرد.[2] چندی بعد به اتفاق برادر بزرگتر خود محمد مهدی که خود ورزشکار بود راهی باشگاه ببر شد تا زیر نظر عبدلاحسین فیلی به طور رسمی کشتی را آغاز کند.[3]
تختی و اعتقادات مذهبی تختی که در خانوادهای متدین و پایبند به ارزشهای اسلامی دیده به جهان گشوده بود. همواره در تمامی مقاطع زندگی تا مرگ خود لحظهای از اعتقاداتش دست نکشید.[4] علی دلالباشی که از خدمتگزاران سالن کشتی بود دربارهی تختی گفته است: «من سعی داشتم همواره وسایل راحتی او را فراهم کنم.. به محض اینکه تمرین تمام میشد، نماز را شروع میکرد و ما هم با او به نماز میایستادیم.[5]. او ارادت زیادی به آیت الله طالقانی و آیت الله زنجانی داشت. در دلهایش بیشتر پیش این دو نفر بود و در واقع آنها سنگ صبور او بودندو آنها کمکهای مالی نیز به خانواده تختی میکردند.[6]
عشق به اهل بیت در غلامرضا آن قدر بود که هنگام شکست در مسابقات 1954م توکیو به اتفاق سایر کشتی گیران شکست خورده از ترکیه رهسپار کربلا شد... او به کربلا رفت تا غم شکستش را فراموش کند و به قول خودش سبکتر و پاکتر به میدان جهان پاگذارد. علاوه بر حضور تختی در عتبات عالیات او پیش از هر مسابقه به زیارت حضرت رضا(ع) میرفت و در بازگشت از مسابقات نیز مجدداً امام رضا(ع) را زیارت نمود.[7]
ورود تختی به عرصه ورزش حرفهای:
تختی مدتی در باشگاه گردان فعالیت کرد و سپس به باشگاه پولاد رفت. رضی زاده که از مدیران دلسوز آن زمان ورزش بود، تختی را تحت حمایت خود قرار داد. او وقتی تواناییهای تختی را مشاهده کرد او را به باشگاه دارالفنون برد و حق عضویتاش را نیز خود پرداخت کرد.[8]
تختی بعد از شروع کشتی درس و مدرسه را رها کرد و سخت در پی یافتن کار بود. شکست سنگینی که در مسابقات کاپ فرانسه برای او رقم خورد باعث شد تا او نتواند نگاههای مردم را تحمل کرده و به فکر خروج از تهران بیفتد.[9] بعد از قرارداد گس- گلشائیان تختی با استخدام در شرکت نفت راهی مسجد سلیمان شد.[10]
تختی رفته رفته نام خود را به میان قهرمانان آورد و اولین پیروزی او در برابر ضیاء میرقوامی شکل گرفت. تختی در میدان کشتی جوانمردانه کشتی میگرفت و در هیچ موردی از ضعف حریف استفاده و یا سوء استفاده نمیکرد.[11] تختی پس از بازگشت از مسجد سلیمان به خدمت سربازی رفت در دژ بانی ارتش که فرماندهی آن را سرتیپ دفتری بعهده داشت مشغول انجام وظیفه سربازی شد. او در جوخه سروان معر و فخالی که به کشتی گیران جوان اهمیت میداد و آنان را به تمرین زیاد تشویق میکرد افتاد. لذا تختی نیز با استفاده از این موقعیت تمرینات خود را مجدداً آغاز کرد و بر روی تشک کشتی قرار گرفت.[12] او در همین دوران در وزن ششم مدال طلای قهرمانی کشور را به خود اختصاص داد. در این هنگام تختی در آستانه فتح سکوهای جهانی و شهرتی عالم گیر قرار داشت و محبتهای مردم و تشویق آنان را در پی داشت. پس از آن تختی تنها در ظرف چند روز خود را آماده شرکت در مسابقات پهلوانی کشور نمود. او که تقریباً به آمادگی نسبی رسیده بود در همان دور اول در برابر حریف خود ضربه فنی شد.[13]آ این شکست سرآغازی، برای پیروزیهای بزرگ تختی در میادین جهانی شد.[14]
سطح قهرمانی جهان
غلامرضا در مسابقات انتخابی تیم ملی از سد همه حریفان ریز و درشت گذشت و برای مسابقات جهانی 1951 هلسینکی فنلاند به عضویت تیم ملی درآمد. تختی با وجود جوانی و بیتجربگی عنوان دوم و مدال نقره جهان را بدست آورد. و این اولین مدال افتخار تختی در سطح قهرمانی جهانی بود.[15] در مسابقات جهانی 1951 تختی نتوانست به مدال طلا دست یابد و شکستی دیگر نصیبش شد.[16] در سال 1334 به عنوان بهترین ورزشکار سال کشور انتخاب و معرفی شد.[17]
المپیک ملبورن فرا رسید. 1956 سال اوج گیری و کسب اولین مدال طلای المپیک توسط تختی است.[18]
سال 1337 هـ ش نیز با دریافت طلا از بازیهای آسیایی ژاپن برگی دیگر از افتخارات او ورق خورد و در سال 1338هـ ش در مسابقات قهرمانی جهان در تهران طلا گرفت. تختی در المپیک رم به مقام دوم و مدال نقره دست یافت.
چهارمین مدال ورزشی طلا را از مسابقات جهانی کسب کرد و در المپیک توکیو 1345 هـ ش در مسابقات انتخابی با 8 نفر مبارزه کرد و همه را شکست داد و به چهارمین المپیک زندگی ورزشی خود گذاشت. تختی آخرین کشتی خود را در انگلیس انجام میدهد و به ایران باز میگردد.[19]
فعالیتهای سیاسی
فعالیت سیاسی تختی از سال 1337 آشکار میشود، این سال، سال فوت پدر تختی بود. او در مراسم سوم پدر خود که امیر علائی وزیر کابینه مصدق و سعید فاطمی فرزند دکتر سید حسین فاطمی حضور داشتند در موقع خداحافظی از آقای امیر علائی وضع و حال دکتر مصدق را سوال میکند و در پایان میگوید: سلام مرا به ایشان برسانید و این گفتگو از نگاه جاسوسان ساواک پنهان نمیماند.[20]
به هنگام بازگشت تختی از شوروی، در ایستگاه راه آهن دانشجویان استقبال گرمی از تختی به عمل آوردند، او نیز در 27/1/1340 به دانشگاه تهران رفت و ساعتی را با دانشجویان در رستوران دانشکده گذرانید. این دیدار توسط مامور ویژه ساواک در گزارش با عنوان «بازدید تختی از دانشکدههای مختلف دانشگاه تهران» به اطلاع مقامات امنیتی رسید.[21]
رابطه تختی با رژیم پهلوی
پس از قهرمانی تختی و تلاش در یوکوهاما تیم کشتی را به دیدار شاه بردند. در این دیدار شاه از تختی خواست تا کشتی را رها کند و به مربی گری بپردازد اما تختی در پاسخ گفت: من برای این مردم چیزی ندارم جز کشتی، این آخرین فرصتهای من است که برای رضایت مردم کشتی بگیرم و آنها را خوشحال کنم.»[22] این پاسخ ناراحتی شاه را در پی داشت. درواقع شاه تحمل محبوبیت چشمگیر تختی را نداشت بخصوص که تختی علیه او به مبارزه سیاسی برخاسته بود. تختی تشک کشتی را حلقه وصل خود و ملت میدانست و شاه و دستگاه او میخواستند این اتصال را قطع کنند؛ لذا سعی کردند از حضور او روی تشک جلوگیری کنند.[23] تختی پیش از این در ژاپن علیه رژیم صحبت کرده و از وضع بد اقتصادی و فقر و فاقه مردم سخن گفته بود.[24]
پس از بازگشت از آلمان و پدید آمدن مشکلات متعدد برای او و سایر قهرمانان تصمیم به اعتصاب گرفت. به دنبال او اعتصاب کشتی گیران دیگر آغاز شد. تختی با دستگاه ورزشی آن زمان و بالطبع با دستگاه سلطنت به مبارزه برخاست و گفت:دیگر کشتی نمیگیرد مگر آنکه شرایط برای کشتی گرفتن او و سایر قهرمانها مهیا شود.[25] که البته رژیم ظاهراً به خواستههای او جواب مثبت داد و حبیب الله بلور را به ریاست فدراسیون کشتی منصوب و عباس زندی را نیز سرمربی تیم ملی کرد و قراگوزلو و علی محمد خادم از فدراسیون کنار رفتند.[26]
عضویت در جبهه ملی
بعد از پیروزی و قهرمانی تختی در مسابقات جهانی یوکوهاما، او در گفتگو با روزنامه کیهان علناً فعالیت سیاسی خود را ابراز کرد.[27] انتشار این مطلب توسط روزنامه رو در رو شدن تختی با شاه را در پی داشت. حقوق تختی قطع شد و مأموران ساواک او را بیش از پیش زیر نظر گرفتند.[28] با این حال تختی در انتخابات کنگره جبهه ملی شرکت کرد و در کنگره این جبهه که در دی ماه 1341 در تهران برگزار شد به عنوان نماینده ورزشکاران با یکصد رأی به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد.[29] شاه از این عمل خشمگین شد و در ملاقات ورزشکاران با او علناً در مقابل تختی علیه مصدق هتاکی کرد و ناسزا گفت.[30]
تختی با تشویقات مرحوم حسیبی (دایی تختی) که از عناصر مذهبی و نزدیک به آیت الله طالقانی بود جذب جناح مذهبی جبهه شد و به مبارزه با رژیم پرداخت.[31] تختی در سال 42 فعالیتهای سیاسی خود را گسترش داد و راههای مبارزه با رژیم را با یارانش مورد بحث و تبادل قرار داده و بعد از این وقایع چند بار به ساواک احضار شد اما به احضارهای پی در پی ساواک بیتوجهی کرد که باعث تهدید ساواک شد[32].
تختی و زلزله بوئین زهرا
زلزله بوئین زهرا برگ بزرگی بر افتخاران جهان پهلوان تختی افزود. تختی در آن موقع کاری کرد که همگان او را تحسین نمودند. مردم محروم بوئین زهرا در حالیکه خسارت شدیدی از زلزله دیده بودند چشم انتظار کمکهای مردمی به سر میبردند. سازمانهای دولت شاهنشاهی هم چون شیر و خورشید... که در میان مردم جایگاهی نداشتند با انتشار اعلامیهها و اطلاعیهها در جراید مردم را به دادن کمک دعوت کردند؛ اما هیچ یک از این اقدامات موثر نیفتاد و مردم با توجه به بی اعتمادی به دستگاههای دولتی از دادن کمک خودداری کردند. در این هنگام بود که تختی آستین همت بالا زد و در نامهای به روزنامه کیهان آمادگی خود را جهت جمع آوری اعانه برای زلزله زدگان اعلام کرد.[33] اما ساواک به زودی با ادامه جمع آوری کمک مخالفت کرده و کار جمع آوری اعانه در مقابل فروشگاه کورش در چهار راه قوام السلطنه (سی تیر) توسط ساواک متوقف شد اما تختی به کار خود ادامه داده با کمک و راهنمایی دوستان خود ورزشکاران قزوین به منظور رفته و کمکها را مستقیماً به مردم رساند.[34]
تختی از ازدواج تا مرگ
بالاخره تختی علی رغم مقاومت بسیار در امر ازدواج در 34 سالگی تن به ازدواج داد و با خانم شهلا توکلی که دانشجو بود، ازدواج کرد.[35] سال 1346 تنها خبری که از تختی در مطبوعات منتشر شد خبر تولد بابک فرزند تختی است. به جز مورد فوق تا هنگام اعلام خبر درگذشت شادروان تختی هیچ خبر یا مطلبی از او منتشر نشد. این در حالیکه بود که کمتر از چند سال از آن همه خبر و گزارش که در وصف تختی در مطبوعات نوشته میشد میگذشت. با اینکه او در عرصه کشتی و ورزش حضور نداشت ولی لحظهای مأمورین دستگاه ستم شاهی او را آزاد نگذاشتند. آخرین بررسی از ساواک درباره تختی انجام داد به 23 روز قبل از قتل یا مرگ تختی برمیگردد که تختی را یکی از عناصر حزب سوسیالیست معرفی مینماید.[36]
علت مرگ تختی
از همان ابتدا که ظاهراً جسد غلامرضا تختی پیدا شد به فاصله چند دقیقه خبر آن در شهر پیچیده، روزنامهها و دستگاههای تبلیغاتی رژیم ستمشاهی از لحظه باصطلاح کشف جسد، بی ملاحظه سعی در انعکاس عدم موفقیت تختی در ازدواج که منجر به اختلاف و درگیری وسیع او با همسرش شده کردند.[37]
حقیقت این است که تختی در دی ماه 1346 در اطاق یکی از هتلهای شمال شهر به ضرب گلوله کشته شد و قتل تختی با سوابقی که از فعالیتهای سیاسی او در اذهان عمومی وجود داشت به ساواک نسبت داده شد و خبر روزنامهها را درباره خودکشی وی کسی باور نکرد. از تختی تشییع جنازه مفصلی به عمل آمد و حضور انبوه مردم در تشییع جنازه و مراسم ترحیم وی حرکتی بر ضد رژیم تلقی شد.[38]