كلمات كليدي : تأخر فرهنگي، واپس ماندگي فرهنگي، عقب ماندگي فرهنگي، فرهنگ مادي، فرهنگ معنوي، تاخر فرهنگي كاذب، تاخر فرهنگي حقيقي
نویسنده : فاطمه فريدوني
واژه "Analysis" در لغت بهمعنای "تحلیل" و "تجزیه و تحلیل" است.[1] در اصطلاح، گاهی تجزیه و تحلیل را به اختصار همان تحلیل مینامند؛ مثلاً میگویند: "تحلیل توصیفی"، "تحلیل تبیینی" و ... .
در فرآیند تحقیق، پس از گردآوری دادهها، گام بعدی شامل تجزیه و تحلیل دادهها است.[2]
وقتی سخن از تجزیه و تحلیل دادهها به میان میآید، این تصور حاصل میشود که منظور تجزیه و تحلیل دادهها تنها به شیوه آماری است، در صورتی که چنین نیست و این شیوه فقط یکی از طرق مهم تجزیه و تحلیل است که برای تحقیقات و دادههایی بهکار میرود که جنبه آماری داشته باشد. تحقیقات فراوانی وجود دارد که فاقد جنبه آماری است و عمدتاً متکی به اسناد و مدارک و شهود و ادراک و تحلیل عقلانی است. و اینگونه تحقیقات نیز از فرایند کامل تحقیق علمی تبعیت میکند و دارای مرحله تجزیه و تحلیل است.[3] بنابراین، تجزیه و تحلیل، به طور کلی بر دو قسم است: تجزیه و تحلیل کمّی و تجزیه و تحلیل کیفی.
برخی روشپژوهان، تجزیه و تحلیل کمّی را به تحلیل توصیفی و تحلیل تبیینی (یا علّی) طبقهبندی کردهاند. در سطح تحلیل کمی توصیفی چگونگی توزیع دادههای تجربی هر یک از متغیرهای مستقل و وابسته از طریق شاخصهای آماری مناسب بیان میشود. در سطح تحلیل تبیینی با علتکاوی سروکار داریم و رابطه علّی میان متغیرها جستجو میشود.[4] البته برخی دیگر، تجزیه و تحلیل مقایسهای را هم به انواع تجزیه و تحلیل کمّی اضافه کردهاند.[5]
همچنین تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر.[6]
بنابراین، با دستهبندی آنچه که گفته شد، میتوان در یک نمای کلی، اقسام تجزیه و تحلیل را در نمودار زیر نمایش داد:
اکنون به شرح اقسام مذکور میپردازیم:
تجزیه و تحلیل کمّی (Quantitative Analysis)[7]
تحلیل توصیفی با تحقیق توصیفی و تحلیل تبیینی با تحقیق تبیینی سازگار است. با وجود این در تحقیق تبیینی، تحلیل توصیفی نیز انجام میشود.
تحلیل کمّی در شرایطی کاربرد دارد که مفاهیم از طریق معرفهای تجربی کمّی اندازهگیری شده باشد. ابزار تحلیل کمی، تکنیکهای آماری است. در تحلیل کمی واقعه را از بیرون میکاویم.
تحلیل کمی یکی از روشهای استدلال تجربی در باب فرضیات علمی است. تحلیل کمی استدلالی آماری است. این استدلال شواهد تجری را برای ابطال یا قبول راهحل نظری مسئله در اختیار ما قرار میدهد. نتیجه تحلیل کمی نیازمند تحلیل تئوریک است و حتی میتوانیم آن را معناکاوی کنیم.
تحلیل کمی بینیاز از تحلیل کیفی نیست. محقق به منظور تکمیل تحلیل و دستیابی به بسندگی معنایی، نیازمند آن است که تحلیل کمی را با تحلیل کیفی همراه سازد. تحلیل کیفی بار معنایی یافتههای کمی را روشنتر مینماید.
در سطح تحلیل توصیفی، آمارههای توصیفی مانند میانگین، واریانس، انحراف استاندارد، میانه و مد مورد استفاده قرار میگیرد. در سطح تحلیل تبیینی، تکنیکهای آماری چندمتغیری بهکار میرود.
تجزیه و تحلیل کیفی (Qualitative Analysis)
به طور کلی در مواردی که توجه بیشتر به صفتهای فردی معطوف است، احتمالا هیچیک از روشهای تحلیل کمی بهکار نمیآیند.[8]
در تحلیل کیفی، دادههای گردآوری شده از نوع دادههای کیفی هستند؛ البته ممکن است دادههای تجربی کمی نیز باشند؛ در این صورت باید از این دادهها طبق منطق تحلیل کیفی استفاده کرد.[9]
. پیشنیاز مهم هر تحلیل کیفی؛ از آنجا که محقق ابزار عمده در جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادههای کیفی است، باید قبل از شروع تکلیف یا مسئله مورد بررسی، دارای برخی ویژگیها باشد. مهمترین این ویژگیها آن است که محقق باید تلاش کند پیشداوریها، دیدگاهها، یا مفروضاتی را که ممکن است در تجزیه و تحلیل دادهها تداخل ایجاد کند کاهش دهد و یا حداقل از آنها آگاه شود. این ویژگی به محقق کمک میکند تادیدگاههای شخصی خود را در هنگام تحقیق کمتر دخالت داده و یک پدیده را همانگونه که هست مورد بررسی قرار دهد.[10]
. حوزههای تحلیل کیفی؛[11] تحلیل کیفی را باید رویکرد مسلط بر تحقیقات دوره فرامدرن و محصول انتقادات مکتب انتقادی فرانکفورت از روشهای کمّی دانست که گستره وسیعی از علوم انسانی را دربر گرفته است. «اساساً بخش عمدهای از مطالعات مربوط به تأثیر ایدئولوژی، دین، فرهنگ، سیاست، اخلاق و مانند آن را بر کنش و رفتار انسان، که موضوع مطالعه بسیاری از رشتههای علوم انسانی است، میتوان با استفاده از روش تحلیل کیفی و عقلی، تجزیه و تحلیل نمود.» همچنین مطالعات مردمشناسی و آداب و رسوم و روابط اجتماعی و نیز مطالعات مربوط به تحلیل محتوا جملگی در حوزه تحقیقات کیفی قرار میگیرند، هرچند ممکن است از روشهای کمی نیز بهره ببرند. بهطور کلی تحقیقاتی که نوعاً کتابخانهای و نظری هستند و اطلاعات بهوسیله ابزارهای سنجش مربوط نظیر فیش، جدول، کارت و امثال آن گردآوری میشود، از نوع تحقیقات کیفی هستند.
. روشهای تحلیل کیفی؛[12] در تحقیقات کیفی محقق میتواند از طریق استدلال قیاسی و استقرائی، تمثیل و تشبیه، نشانهیابی، تجرید، تشخیص تفاوت و تمایز، مقایسه و ... که جملگی به کمک تفکر و تعقل و منطق صورت میپذیرد، دادههای گردآوری شده را ارزیابی و تجزیه و تحلیل نموده، با ذهن مکاشفهای خود نتیجهگیری کند.
یکی از مبانی و معیارهایی که محقق در تحقیقات کیفی و نیز کمّی میتواند از آنها استفاده کند قضایای کلی علمی و نیز معیارهای الهی هستند که آنها را در فصل ادبیات مسئله و مباحث نظری تدوین نموده است. محقق میتواند داده و اطلاعات کسب شده را با این قضایا و معیارها مقایسه کند و از آنها نتیجهگیری نماید؛ زیرا قضایای کلی و معیارهای الهی قوانین مسلم اجتماعی و انسانی هستند که روابط بین متغیرهای اجتماعی و انسانی را منعکس مینمایند؛ بنابراین، محقق بهعنوان یک مبنای مقایسه در تحلیل کیفی میتواند از آنها استفاده نموده، نتیجهگیری کند؛ مثلاً اگر یک محقق تاریخ درباره علل سقوط یک دولت و حکومت مطالعه میکند، میتواند مدارک و اسناد و شواهد و نشانههایی را که در مرحله گردآوری اطلاعات جمعآوری نموده با قضایای کلی علمی و معیارهای الهی مقایسه کند و بدین ترتیب آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. طبعاً، چنانچه شواهدی دال بر ظلم و ستم یا سستی و کاهلی و خوشگذرانی در رفتار و کردار دولت حاکم یافت، میتواند آن را علت بروز برخی از پدیدهها بداند و برای مثال بین متغیر مستقل و ظلم و ستم با متغیر تابع سقوط حکومت رابطه برقرار سازد.
تجزیه و تحلیل توصیفی (Descriptive Analysis)
در این نوع تجزیه و تحلیل، اگر تجزیه و تحلیل به صورت کمّی باشد، پژوهشگر دادههای جمعآوری شده را با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی، خلاصه و طبقهبندی میکند. بهعبارت دیگر، در تجزیه و تحلیل توصیفی پژوهشگر ابتدا دادههای جمعآوری شده را با تهیه و تنظیم جدول توزیع فراوانی خلاصه میکند و سپس به کمک نمودار آنها را نمایش میدهد و سرانجام، با استفاده از سایر شاخصهای آمار توصیفی آنها را خلاصه میکند. معروفترین و در عین حال پرمصرفترین شاخصهای آمار توصیفی عبارتاند از: میانگین، میانه و انحراف استاندارد.[13]
ولی اگر تجزیه و تحلیل کیفی باشد، در تحلیل توصیفی چگونگی صفات هر یک از متغیرهای موجود، در تحلیل تشریح میشود. در این سطح، نظام معانی متن یا واقعه جدا از زمینههای اجتماعی آن تحلیل میگردد.[14]
تجزیه و تحلیل مقایسهای (Comparative Analysis)
در تجزیه و تحلیل مقایسهای علاوهبر اینکه اطلاعات جمعآوری شده به صورت توصیفی مورد تجزیه و تحیل قرار میگیرند، با یکدیگر مقایسه میشوند. سؤالی که در این تجزیه و تحلیل مطرح است این است که آیا شاخص آماری محاسبهشده بزرگتر یا کوچکتر از شاخص آماری دیگر است؟ به این معنی که دو یا چند شاخص آمار توصیفی –میانگین (Mean)، میانه (Median)، انحراف استاندارد (Standard Deviation) و واریانس (Variance)- مورد مقایسه واقع میشوند. بهعنوان مثال، ممکن است شما در دو یا چند کلاس ریاضی مقایسه کنید و مشخص سازید که بین پیشرفت تحصیلی این دو کلاس در درس ریاضی اختلاف معنیداری (Significant) وجود دارد یا خیر؟ بهعبارت دیگر علاقهمندیم که میانگین دو کلاس را با استفاده از یک آزمون آماری مقایسه کنیم و مشخص سازیم که آیا بین آنها اختلاف آماری معنیداری وجود دارد؟ در چنین شرایطی وقتی گفته میشود که بین میانگین دو کلاس تفاوت معنیداری وجود دارد، منظور این است که یافته پژوهش دارای اعتبار است و آنچه که بهدست آمده است ناشی از شانس یا تصادف نیست.[15]
تجزیه و تحلیل علّی یا تبیینی (Causal Analysis)
در تجزیه و تحلیل کمّیِ علّی، ابزار یا شاخصهای آماری بهکار برده شده همانند روشهایی است که در تجزیه و تحلیل مقایسهای مورد استفاده قرار میگیرد. تفاوت عمده بین این دو روش در این است که در تجزیه و تحلیل علّی، روابط علت و معلولی بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و در پژوهشگر با رد یا تأیید فرضهای آماری به تأیید یا رد روابط و معلولی میپردازد.[16]
اگر تجزیه و تحلیل کیفی باشد، تبیین و علتکاوی به این شکل انجام میشود که زمینههای اجتماعی - تاریخی تأثیرگذار بر متن یا واقعه مطالعه و با هدایت تئوری تحلیل میشود. و واقعه در قالب قانونی کلی، تبیین میشود. در این سطح از قاعده تبیین قیاسی - قانونی استفاده میشود.[17]
تجزیه و تحلیل تفسیری (Qualitative Analysis)
این تحلیل را تجزیه و تحلیل تأویلی یا تفهمی نیز مینامند. این تحلیل، در واکنش به روشهای تحلیلی کمّی متأثر از تجربهگرایی دُگم به وجود آمد و بر پایه انسان مختار و ارادهمند به تفسیر انسان و رفتارهای اجتماعی او میپردازد و معتقد است هر رفتاری دارای یک مبانی فکری و ارادی و انگیزشی زیرساختی و پنهانی است که باید آن را کشف نمود. بنابراین، «پیشفرض تحلیل تفسیری آن است که پدیدهها و کنشهای اجتماعی افراد ماهیتاً معنادار هستند. اساساً تحلیل تفسیری در مقام یکی از روشهای تحلیل شواهد تجربی درصدد بازگو کردن و نشان دادن معنای نهفته در متن یا واقعه درون زمینه است.
در تحلیل تفسیری دو عنصر کلیدی وجود دارد: متن یا واقعه مورد مطالعه و زمینه. متن مربوط به پژوهشهایی است که مسئله تحقیق آنها از نوع نوشتاری یا گفتاری است؛ مانند تحلیل گفتمان. منظور از واقعه رفتارهای افراد و پدیدههای اجتماعی مثلاً شعائر، دموکراتیزاسیون، انقلاب و نابرابریهای اجتماعی است.
در تحلیل تفسیری به زمینه معنی رجوع میگردد؛ آنگاه متن یا واقعه درون آن زمینه فهم میشود. در اینجا از واقعیت بیرونی به واقعیت درونی میرویم و به اعماق و درون متن و وقایع راه مییابیم. از نظر روششناختی برای زمینه میتوان دو بعد در نظر گرفت: 1) زمینه معرفتی؛ 2) زمینه اجتماعی.
زمینه معرفتی، متن کلیتر و بزرگتری است که متن خاصی بخشی از آن در نظر گرفته میشود؛ آنگاه معانی نهفته در آن درون متن گستردهتر و کلیتر تأویل میشود. این سخن مانند فهم معنای یک کلمه در درون ساختار جمله است. زمینه معرفتی میتواند یک متن نوشتاری یا گفتاری باشد.»[18]