دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تکامل فرهنگی Cultural Evolution

No image
تکامل فرهنگی Cultural Evolution

كلمات كليدي : تكامل فرهنگي، تكامل¬گرايي، تكامل اجتماعي، تطور

نویسنده : فاطمه امين پور

واژه "Evolution" در لغت به‌معنای تغییر و تحول، از صورتی به صورت دیگر درآمدن و طور‌به‌طور شدن است که به اشتباه به تکامل ترجمه شده و به‌تدریج در علوم طبیعی و سپس در علوم اجتماعی رایج شده است.[1] این واژه در اصطلاح به تطور، تکامل و حرکت پدیده‌ها در چارچوبی پیوستاری اشاره دارد که در آن یک حرکت تدریجی و مداوم با تسلسل و بدون انقطاع به‌چشم می‌خورد. از دید تکامل‌گرایان این مفهوم باری ارزشی دارد که حرکت به‌سویی خاص را مشخص می‌کند.[2]

تکامل فراگردی است که طی آن دگرگونی‌های کوچک ولی انباشت‌شونده در یک نوع با گذشت زمان می‌تواند به دگرگونی کلی آن منجر شود. تکامل را می‌توان به دو مقوله تقسیم کرد: تکامل جسمانی یا دگرگونی‌های تطبیقی در ساختمان زیست‌شناختی و تکامل فرهنگی یا دگرگونی‌های تطبیقی در اندیشه و رفتار.[3] تکامل فرهنگی از منظر تکامل‌گرایان به فرایندی زمانی، صوری، مستمر، معمولاً افزایش‌یابنده و پیش‌رونده اطلاق می‌گردد که به‌وسیله آن پدیده‌های فرهنگی با سازمان منظم‌شان متحول می‌شوند و یک شکل یا یک مرحله جای شکل یا مرحله دیگر را می‌گیرد.[4]

تکامل فرهنگی در سده نوزدهم جایگاه نظریه غالب را به خود اختصاص داده بود. در این سده پژوهشگران اروپایی برای توجیه تفاوت‌های تکاملی میان کشورهای پیشرفته و جوامع ابتدایی به هر گونه تبیینی از تبیین علمی گرفته تا تبیین الهیاتی دست زدند. فکر تکامل در این دوره با چند رشته علمی مثل زمین‌شناسی، باستان‌شناسی و زیست‌شناسی برانگیخته شده بود که دلالت‌های اجتماعی فرهنگی نداشتند، اما تکامل‌گرایان فرهنگی تکامل را صورتی اجتماعی بخشیدند.[5]

خاستگاه تکامل فرهنگی در جامعه‌شناسی

دو عامل اساسی در شکل‌گیری تکامل‌گرایی در جامعه‌شناسی مؤثر بوده‌اند:

1. توسعه دانش‌های جدید و علم‌گرایی در قرن نوزدهم؛ آغاز قرن نوزدهم مصادف بود با توسعه دانش‌های جدید و نظریات تازه‌ای که با تکیه بر شواهد عینی و مادی به انکار عقاید کلیسایی می‌پرداخت. تأکید بر مادی‌گرایی و عینیت، جامعه‌شناسی را به سمت الهام از علوم زیستی و طبیعی و تأثیر از کسانی همچون لامارک و داروین واداشت. نظریه تکاملی زیست‌شناسی و علوم طبیعی از عوامل پیدایش این نظریه در جامعه‌شناسی گردید.

2. تاریخ و فلسفه تاریخ؛ جامعه‌شناسی به‌شدت تحت تأثیر تاریخ و فلسفه تاریخ قرار داشت. بر اساس فلسفه تاریخ، انسان دائماً در تلاش است که خود را از قیود گذشته خلاص کند و حرکت خویش را با این هدف تنظیم می‌کند. جامعه‌شناسی در ابتدا همچنین تاریخ اجتماعی را با یک روش علمی مدنظر قرار داد. نخستین جامعه‌شناسان به تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی بر اساس مشهودات تاریخی و طبیعی توجه می‌کردند.[6]

اندیشه تکامل فرهنگی

فکر بنیادی تکامل‌گرایی فرهنگی این بود که فرهنگ و جامعه در یک رشته مراحل منظم و قابل پیش‌بینی تحول می‌یابند. آن‌ها به‌دنبال ایجاد علمی بودند که بتوان با آن مراحل تحول بشر را از طریق قوانین کلی رفتار بشری تبیین کرد. در این تفکر فرهنگ‌های ابتدایی به‌عنوان قرینه‌های مراحل اولیه‌ای قلمداد می‌شدند که فرهنگ‌های اروپایی پشت‌سر گذاشته بودند با این تصور که فرهنگ اروپایی در اوج تکامل فرهنگی جای دارد.[7]

چکیده نظر تکاملیون در سیر و تکامل فرهنگ را می‌توان در سه نکته مطرح کرد:[8]

1) مطالعه آثار اجتماعی فرهنگی گذشتگان نشان می‌دهد که همه جوامع مراحلی را قبل از رسیدن به تمدن پشت‌سر گذاشته‌اند.

2) تشابه محسوسی که در اعتقادات و نهادهای مختلف جوامع وجود دارد نشان‌دهنده وحدت روحی انسان در سیر اندیشه و ابداع و اختراع است.

3) مطالعه و مقایسه جوامع نشان می‌دهد تاریخ تمدن و فرهنگ بشر در هر جامعه در یک خط مستقیم یا سیر تدریجی ایجاد شده است.

4) تفاوت جوامع در نقاط پراکنده جهان معرف مراحل و درجات متفاوت در سیر فرهنگ و تمدن است.

نظریات تکاملی بر اصل پیشرفت و ترقی تأکید دارند و بر این اساس به بررسی فرهنگ گذشته و ترسیم سیمای آینده فرهنگی اقدام کرده‌اند. این نظریات با تأکید بر پیبشرفت جوامع صنعتی در مقابل عقب‌ماندگی جوامع سنتی، فرهنگ این جوامع را نیز فرهنگی مدرن و پیشرفته می‌نامند.[9] بر اساس اندیشه تکامل فرهنگی نخستین فرهنگ‌ها در آغاز دوره پارینه‌سنگی (Paleolithic)، یعنی حدود پانصد هزار سال پیش به‌وجود آمدند. در دوره نوسنگی (Neolithic)، که انسان کشاورزی را آغاز کرد، فرهنگ‌ها در همه‌جا تکامل جدی یافتند و حتی به سرزمین‌های دوردست هم رسیدند و از آن پس همواره دامنه و پیچیدگی و گوناگونی بیشتری یافتند. از میان فرهنگ‌های جوامع مختلف انسانی آن‌هایی که از شرایط مناسبی برخوردار بوده‌اند، همواره گسترش یافته و از مراحل متعددی عبور کرده‌اند. بنابراین فرهنگ‌های انسانی روی هم رفته مسیری تکاملی داشته‌اند. جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان و تاریخ‌شناسان در تبیین جریان تکامل فرهنگی کاملاً همداستان نیستند، اما در طبقه‌بندی مراحل تکامل فرهنگی کمابیش یک‌زبانند. آنان از توالی فرهنگ‌های دوره گردآوری خوراک (Food- Gathering)، دوره تولید خوراک (Food-Production) و دوره تولید ماشینی (Mechanical Production) دم می‌زنند.[10]

نظریات تکاملی در جامعه‌شناسی

1. مردم‌شناسان تکامل‌گرا؛ لوئیس مورگان (Lewis Henry Morgan: 1818-1881)، از مردم‌شناسانی است که در نظریه تطورگرایی اجتماعی بر عامل تکنولوژی تأکید دارد و پیشرفت‌های فرهنگی را به مراحل توحش، بربریت و تمدن تقسیم می‌کند. هر مرحله با یک اختراع عمده فنی آغاز شده و هر دوره با توسعه مشخص در دین، خانواده، سازمان سیاسی و نظام مالکیت همراه است.

تکامل اجتماعی از دوره یخبندان به این طرف جایگزین تکامل طبیعی انسان شد و جلوه بارز آن تکامل ابزارسازی بود. این تکامل در جامعه ابتدایی بسیار کند بود، ولی پس از دوره پارینه‌سنگی سرعت گرفت. ابزارها از سنگ آغاز و به فلز خاتمه یافت. همراه با تکامل ابزارسازی، اندیشه انسانی نیز بارورتر شده و بر اکتشافات و اختراعات بشر افزوده شد. در جریان زندگی و تجربه‌اندوزی نسل‌ها در واقع فرهنگ جامعه نیز انباشته‌تر شده و هر نسلی نسبت به نسل دیگر به انباشتگی فرهنگی بیشتر و شالوده فرهنگی پرمایه‌تری دست یافته و به مدد عناصر فرهنگی فراوان بیش از پیش به نوآوری دست یافت.[11]

ادوارد بارنت تایلور (Edward Burnett Tylor: 1832-1917)، نیز از دیدگاه تکاملی به فرهنگ می‌نگرد. وی می‌کوشید از فرهنگ تعریف جامعی به‌دست دهد و پدیده‌های اجتماعی فرهنگی را در سیر تکاملی آن‌ها مطالعه کند. وی معتقد است که پیشرفت‌های هر دوره از پیشرفت تدریجی مراحل ساده قبل منتج می‌شوند. هیچ تمدنی خودبه‌خود به‌وجود نمی‌آید. از منظر تایلور چگونگی رواج فرهنگ در بین جوامع مختلف انسانی موضوعی است جهت مطالعه و تحقیق در زمینه فکری و ابداعات و اختراعات انسان. نمونه‌های مشابه فرهنگی در تمدن‌های بشری به‌دلیل اقدامات مشابه، عوامل مشابه و نیازهای مشابه است و درجات و سلسله‌مراتب متفاوت در سیر مراحل تکاملی جوامع به‌علت تفاوت مراحل تاریخی حیات جوامع است که هر جامعه می‌کوشد نقش خود را در این تحول و تکامل مدنیت و فرهنگ و تاریخ آینده به‌عهده ‌گیرد. تایلور با توجه به فعالیت‌های تولیدی به سلسله‌مراتب شکار، دامپروری و کشاورزی معتقد است.[12]

جیمز فریزر (James George Frazer: 1851-1941)، در سیر تحول دینی مراحلی از جمله بی‌دینی، اعتقاد به روح، چندخدایی و اعتقاد به وحدانیت را نام می‌برد.

اسپنسر نیز انتقال اجتماعات را از مرحله نظامی به مرحله صنعتی مورد تأکید قرار می‌دهد.[13] وی به پیشرفت اجتماعی انسان از صورت‌های ساده به صورت‌های پیچیده‌تر اجتماعی می‌پرداخت.[14]

2. داروینیسم اجتماعی؛ داروینیسم اجتماعی تحت تأثیر نظریات داروین شکل گرفت. والتر باگست (Walter Bugest: 1826-1877)، لودویک گمپلویچ (Ludwig Gumplowic: 1838-1909)، ناویکو (I.Navicow: 1849-1912) و کارل مارکس از نظریه‌پردازان داروینیسم اجتماعی هستند.[15] رهیافت زیست‌شناسی اجتماعی توسط زیست‌شناسان به هواداری اُ.ویلسون به‌وجود آمد. این رهیافت افکار داروین درباره گزینش طبیعی را در مورد فرهنگ و رفتار اجتماعی به‌کار می‌بندد. این موضع بر الگوهای تکامل رفتاری در جانوران تکیه دارد که بر اساس آن درصد مهمی از رفتارهای اجتماعی جانوران غیرانسانی را تحت تأثیر ژن‌ها می‌داند. در این میان ارگانیسم‌ها استعداد ژنتیکی برای رفتارهای اجتماعی دارند و به شیوه‌هایی که توفیق آنان را در تولید مثل و تطبیق با محیط افزایش می‌دهد، عمل می‌کنند.[16]

در دهه 1950 انسان‌شناسان به ردیابی الگوهای گسترده تحول فرهنگی پرداختند و با بازنگری نظریه‌های تکاملی رهیافت تکامل‌گرایان اولیه را بسط دادند. آنان مانند تکامل‌گرایان اولیه کلید بازگشای تنوع فرهنگی را قضیه تکامل می‌دانستند، اما تکامل فرهنگی را بر اساس چشم‌اندازی تازه محصول کنش‌های متقابل انسان‌ها با محیط زیست‌شان می‌دانستند.[17]

انسان‌شناسی مارکسیستی نیز به‌‌عنوان شق دیگر تکامل فرهنگی مطرح است. انسان‌شناسی مارکسیستی به بررسی سرچشمه‌های درونی دگرگونی اجتماعی با تأکید بر رشته مشخصی از عناصر و تضادهای هر جامعه اطلاق می‌شود.[18] مارکس صورت‌های نوین و متکامل اجتماعی را نتیجه تنازع افراد و گروه‌های جامعه برای دستیابی و نظارت بر تولید، کاربرد و مالکیت کالاهای مادی می‌داند.[19] کسانی‌که ابزار تولید را در دست دارند، با عمل خویش شرایطی را ایجاد می‌کنند که غیرمالکان را قادر می‌سازد تا اولاً از منافع‌شان در توزیع مجدد دارایی آگاه شوند و ثانیاً از لحاظ سیاسی برای تغییر نظام بسیج گردند و بدین‌وسیله بذرهای نابودی خود را می‌افشانند. قشربندی طبقاتی به‌طور مستمر موجب درگیری منافع می‌شود و خود هسته مرکزی کشمکش‌هایی است که پول و دارایی را مجدداً توزیع می‌کند.[20]

3. چشم‌اندازهای تکاملی در دوره اخیر؛ لسلی وایت از تکامل‌گرایان دوره اخیر بود که هنوز وام‌دار تکامل‌گرایان اولیه باقی مانده بود و مانند آنان به تحول پیشرفت‌آمیز جوامع بشری به صورت‌های سازمانی پیچیده‌تر معتقد بود. از نظر وی تکامل فرهنگی ریشه در تکنولوژی دارد و انگیزش فردی نقشی در تکامل ایفا نمی‌کند. از نظر وی فرهنگ همچون ارگانیسمی است که وقتی یک جنبه از آن متحول می‌شود، جنبه‌های دیگران نیز در پاسخ به سطح نوپدید تکامل می‌یابند؛ یعنی هر بهبودی در تکنولوژی، بقیه عناصر فرهنگی را نیز پیش می‌راند.[21]

جولین استیووارد نیز از نظریه‌پردازان دوره اخیر بود که بر تکامل نظام‌های فرهنگی از طریق تطبیق محیطی تأکید داشت. او رهیافتی به‌نام تکامل‌گرایی چندخطی را مطرح کرد. بر اساس این رهیافت همه فرهنگ‌ها از الگوی یکسان تکاملی پیروی نمی‌کنند، بلکه باید بر تحول فرهنگ‌ها یا جمعیت‌های جداگانه تأکید ورزید. از نظر وی نیز تکنولوژی یک جنبه اساسی در فرهنگ است، اما تحت تأثیر محیط قرار داشته و در فرهنگ‌های مختلف نوع آن هم متفاوت می‌باشد.[22]

مقاله

نویسنده فاطمه امين پور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS