دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جامعه شناسی علم از نگاه مرتون

No image
جامعه شناسی علم از نگاه مرتون

كلمات كليدي: ساختار فرهنگي، ساختار نهادي، اخلاقيات علم، ساختار هنجاري

نویسنده: داوود رحیمی سجاسی

از نظر مرتون (Robert King Merton: 1910-2003)، موضوع جامعه‌شناسی علم، بررسی وابستگی متقابل و پویای بین علم و ساخت اجتماعی پیرامون آن است. ساختارهای مختلف اجتماعی، دارای تأثیرات گوناگونی بر میزان توسعه علمی، کانون‌های علاقه و محتوای علم دارند. اگر چه مرتون در مورد تأثیر ساختار اجتماعی بر محتوای علم تردید دارد و در مطالعاتش به این مقوله نمی‌پردازد، ولی حتّی در تأثیر ساختار اجتماعی بر علم هم تنها شیوه‌هایی از این تأثیرات را بررسی می‌کند؛ که استقلال علم را به عنوان یک فعالیت فکری و معرفتی محفوظ می‌دارند.

هدف جامعه‌شناسی علم مرتون، تحلیل کارکردی وابستگی علم، به ساختار اجتماعی است. به عبارتی، ساخت اجتماعی به شیوه‌های مختلف، با نهاد علم متحد می‌شود. این اتحاد دو دنیای مستقل از یکدیگر، یا به پیشرفت علمی می‌انجامد و یا از توسعه آزاد و مستقل علم ممانعت می‌کند.[1]

البته استقلال علم و در واقع، استقلال فکری و منطقی آن، در مرحله ارزیابی دعاوی علمی است و نه استقلال اجتماعی یا وجود آن در مراحل تکوینی.[2] کاربرد مفاهیمی چون ساختار فرهنگی، ساختار نهادی، اخلاقیات علم و روحیه علمی در نظر مرتون، به‌معنای تأکید بر ارزش‌ها، ‌هنجارها و جنبه اخلاقی فعالیت علمی است.

هنجارهای فرهنگی علم

دانشمندان به‌عنوان کنش‌گران اجتماعی، در جامعه علمی براساس هنجارها و قواعد معینی عمل می‌کنند که مرتون آن‌ها را ساختار هنجاری علم یا اخلاقیات علم می‌نامد. اساسی‌ترین هنجارها و قواعد این الگوی فرهنگی عبارتند از:

1) عام‌گرایی؛

2) سرشت عمومی و اجتماعی دانش؛

3) بی‌غرض؛

4) شک سازمان‌یافته.[3]

در نظر مرتون رعایت اخلاقیات علم و هنجارها، برای تولید و تکوین علم ضروری است و نادیده گرفتن و تخلف از آن‌ها به‌وسیله کنترل اجتماعی (یعنی نظارت جامعه علمی)، مقابله می‌شود.[4]

اخلاقیات علم

اخلاقیات علمی که مرتون به دلیل ضرورت کارکردی‌شان آن‌ها را الزامات نهادی نیز می‌نامد، بدین شرح توصیف می‌شود:

1) عام‌گرایی؛ براساس این الزام، علم کاملاً مستقل از مرزهای ملّی، نژادی و اعتقادی بوده و دعاوی حقیقت را صرف‌نظر از منابع آن‌ها، می‌باید در معرض معیارهای غیرشخصی اعتبار، قرار داد. پذیرش یا ردّ دعاوی علمی افراد، ربطی به صفات شخصی یا ویژگی اجتماعی، نژاد، ملیت، مذهب و طبقه آن‌ها ندارد. الزام عام‌گرایی به‌طور عمیقی ریشه در سرشت غیرشخصی علم دارد. در این هنجار، داعیه‌های مبتنی بر واقعیت‌ها، صرف‌نظر از منشأ آن‌ها، مبتنی بر ضابطه‌های غیرشخصی هستند؛ زیرا براساس مشاهده و دانش‌های تأییدشده قبلی به‌وجود آمده‌اند و پذیرش یا طرد ادعاهای مربوط به علم، متکّی به ویژگی‌های شخصی یا اجتماعی عرضه‌کنندگان آن‌ها نیست و عینیبّت در مرحله‌ای فراتر از خصلت‌های فردی و گروهی قرار دارد؛ که با وضع قوانین و ضوابط محدودکننده، نمی‌توان اعتبار علمی را از بین برد.[5]

علم خصلتی جهانی و ماهیّتی بین‌المللی، غیرشخصی و بی‌چهره دارد؛ که راه تمام موقعیت‌ها را برروی تمام استعدادها باز نگه می‌دارد. این خصلت جهانی بودن، ممکن است در عمل واقعیت نداشته باشد؛ ولی به‌طور کلی می‌توان گفت، الگوهای رفتار دموکراسی، در جهت تأیید ویژگی‌ جهانی بودن علم است.[6]

2) اشتراک یا ماهیّت عمومی دانش؛ منظور مرتون از کمونالیسم یا کمونیسم، نشان دادن سرشت اجتماعی دانش و حاکمیت عمومی بر تولیدات علمی است. یافته‌های جوهری علم، محصول همکاری اجتماعی و جهانی‌اند، بنابراین به جامعه کلّی و به بشریت تعلّق دارد. منطق اخلاقیات، علم و دانش را همچون میراثی مشترک تلقّی می‌کند و حقوق مالکیّت را در نهاد علم به حداقل خود کاهش می‌دهد. جدال‌های مربوط به حقّ تقدّم در دنیای علم، محصول تأکیدی نهادی بر اصالت و ابتکار می‌باشند؛ که همکاری رقابت‌آمیز را مشروع می‌سازند. اگرچه نتایج رقابت به اجتماع تعلق می‌گیرد، ولی احترام و تقدیر نیز نصیب تولیدکنندگان آن‌ها می‌شود.[7] در مفهوم غیرفنی و گسترده، اشتراک، مالکیت مشترک کالاهاست و در مورد دانش‌ هم، یافته‌های علمی اعم از آن‌که افراد جامعه در تولید علمی مشارکت داشته باشند یا نه، مهم این است که در بهره‌برداری از آن، سهیم‌اند و میراثش مشترک است. مثلاً نظام کپرنیکی، بویل در تملّک همه افراد است.[8]

3) شک سازمان‌یافته؛ تعلیق قضاوت تا آشکارشدن واقعیت‌ها و بررسی بی‌طرفانه گمان‌ها، برحسب معیارهای تجربی و منطقی، از ویژگی‌های نهاد علم است. پژوهش‌گر در هنگام تحقیق، دوگانگی اموری را که مورد احترام غیرانتقادی‌اند و اموری که می‌توانند مورد تحلیل عینی قرار گیرند، را رعایت نمی‌کند؛ که این امر، منبع طغیان‌های عامه در مقابل به‌اصطلاح، تجاوز علم به سایر حوزه‌ها می‌باشد؛ زیرا به‌نظر می‌رسد اکتشافات و پژوهش‌های علمی، جزمیّات ویژه کلیسا، دولت و اقتصاد را بی‌اعتبار می‌سازد و توزیع جاری منابع قدرت را تهدید می‌کند.[9] این هنجار به‌مفهوم به تعویق انداختن قضاوت‌ها، تا حصول شواهد قطعی است و بدیهی است که احکام قبلی تا زمان تأیید آن‌ها از طریق آزمون، اعتبار علمی ندارد.

4) بی‌غرضی و بی‌تفاوتی عاطفی؛ مرتون با تمایز سطوح تحلیل انگیزشی و نهادی، توضیح می‌دهد؛ که بی‌غرضی، معادل دگرخواهی و رفتار غرض‌مندانه، معادل خودخواهی نیست. دانشمندان، ممکن است مجموعه‌ای از انگیزه‌های شخصی؛ همچون شوق معرفت‌جویی، کنجکاوی فارغانه، علاقه به خیر عمومی و بشردوستی داشته باشند؛ ولی ساختار هنجاری علم طوری تعبیه شده که تحقیق در محیطی آزاد و دور از تعصّب عقیدتی فردی یا گروهی انجام می‌شود و جامعه را جدا از موجودیت و احساسات خویش مطالعه می‌کند و بدون گرایش شخصی به بررسی واقعیت می‌پردازد. مهارکردن گرایش‌های شخصی به‌معنای، اعمال کنترل نهادی، برانگیزه‌های کار علمی است. نظام‌های پاداش و تنبیه که در علم وجود دارد، سبب می‌شود که دانشمند، به‌سود خود، احساس کند که رفتاری بی‌طرفانه داشته است.

نقدها بر نظریه مرتون

کینگ (King/1971) و وایتلی (whitley/1972) تأکید مرتون بر هنجارهای اخلاقی را ناشی از معرفت‌شناسی پوزیتویستی او می‌دانند و همین‌طور وسیله دفاع از آن؛ زیرا مرتون با مباحث علمی، به‌عنوان اختلاف بر سر تقدّم (چه کسی اول کشف کرد) و نه به طریق شناختی (چه کسی چه چیزی را کشف کرد)، برخورد می‌کند.[10]

یان.ای میتروف (Ian.I Mitroff/1974) نیز از طریق مطالعه تجربی و با انتخاب تعابیر توصیفی و تجویزی ارائه‌شده توسط اعضای جامعه علمی، در مقابل هنجارهای مرتونی، مجموعه‌ای هنجارهای متقابل را معرفی می‌کند. او بدین وسیله، می‌خواهد جنبه ذهنی علم را آشکار کند و برخلاف مرتون، نشان می‌دهد که هنجارها و فرآیندهای جامعه علمی فقط واجد جنبه عینی نیستند. از نظر میتروف علاوه بر هنجارهای مرتونی، مجموعه متعارض آن‌ها هم در تصمیم‌گیری‌ها و جهت‌گیری‌های دانشمندان تأثیر دارند. مثلاً او در مقابل عام‌گرایی از خاص‌گرایی و استناد به معیارهای شخصی و در مقابل اشتراک در تملّک دستاوردهای علمی، از مخفی کردن یافته‌های علمی نام‌ می‌برد. به نظر او کنش علمی بر اساس این دو مجموعه متعارض هنجارها، صورت می‌گیرد و هر دو برای رشد علمی دارای الزام کارکردی هستند.[11]

مولکی (حاضر- Michael Mulkay: 1936 ) نیز انتقاداتی بر برداشت مرتون و الگوی هنجاری او دارد. به نظر او رشد دانش و علم، نتیجه تعهد دانشمندان به هنجارهای اخلاقی نیست؛ بلکه اتفاقاً:

1) بین آنچه دانشمندان می‌گویند و انجام می‌دهند، تمایز وجود دارد؛

2) هیچ‌گونه گواه و مدرکی، دالّ بر اینکه دانشمندان از هنجارها تبعیّت می‌کنند وجود ندارد؛

3) آن هنجارها، منحصر به علم نیستند و هرگروهی، به آن محتوایی ویژه می‌بخشد؛

4) در اینکه هنجارها بر محتوای علم اثر نگذارند تردید وجود دارد.[12]

پس از نظر مولکی دانشمندان هر دو مجموعه هنجارهای مرتون و میتروف را برای توصیف و ارزیابی رفتارهای خود و همکارانشان و برای تجویز رفتارهای حرفه‌ای درست و ‌پذیرفتنی به‌کار می‌برند؛ ولی صرف کاربرد آن‌ها، ثابت نمی‌کند که آن‌ها، هنجارهای نمادین علم باشند.

 

مقاله

نویسنده داوود رحیمی سجاسی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب جامعه برتر

کتاب جامعه برتر

کتاب «جامعه برتر» با نگاهی عمیق و نو در کلمات گهربار امیرالمؤمنین علیه السلام، بحث امر به معروف و نهی از منکر را مورد بررسی قرار داده است.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS