كلمات كليدي : جامعه شناسي پزشكي، جامعه شناسي بدن، جامعه¬شناسي بيماري و سلامتي، جامعه شناسي بهداشت
نویسنده : فاطمه امين پور
جامعهشناسی پزشکی و بهداشت، شاخهای از جامعهشناسی بوده و از جدیدترین رشتههای تخصصی است، که در آن اموری مانند بهداشت، بیماری و مراقبتهای پزشکی از دیدگاه جامعهشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. تحقیق در تأثیر بیماریها بر گروههای انسانی و نحوه دفاع در مقابل آن موضوع جالب توجهی برای جامعهشناسی است. توزیع بیماریها در میان انسانها متفاوت بوده و شناخت و آگاهی نسبت به بیماری در چارچوب الگوهای فرهنگی صورت میگیرد. به دلیل مداخله عوامل و شرایط اجتماعی در مسیر و جریان درمان، علوم اجتماعی با پزشکی و بهداشت و درمان مشارکت مییابد و پیدایش رشته جامعهشناسی پزشکی ضرورت مییابد.[1]
به عبارت واضحتر، جامعهشناسی پزشکی مطالعه و بررسی تأثیر و تأثرات بین جامعه و پدیدههای اجتماعی از یک طرف، و مسایل پزشکی و بهداشتی از طرف دیگر است. این تأثیر و تأثرات دربرگیرنده جهات مختلفی است؛ از جمله عوامل و پارامترهای اجتماعی مؤثر در ایجاد و شیوع بیماریها، عوامل و فاکتورهای اجتماعی مؤثر در شناخت و درمان بیماریها و تأثیرات اجتماعی ناشی از بیماریها و درمان آنها.[2]
جامعهشناسان در جستجوی تعادلی میان دو موضع پزشکی و جامعهشناسی هستند. جامعهشناسی پزشکی به دنبال این است که هم به جامعهشناسی چیزی اضافه شود و هم مشارکتی در حل مسایل پزشکی پدید آید.[3]
شکلگیری جامعهشناسی پزشکی
علم پزشکی به طور خاص دارای سیر تاریخی مشخصی است. پزشکی بدوی حالت جادویی مذهبی داشت، در حالیکه پزشکی جدید تحت تأثیر یکسری گرایشها جنبه منطقی پیدا کرده، روابط خود را با جنبههای جادویی و غیر عقلی گسسته و بیش از پیش متکی به علومی مانند شیمی و فیزیک است که در زمان ما در حال گسترش سریع هستند.[4]
در قرن بیستم پزشکی از نظر تخصصی رشد سریع یافت و دارای سازمان پیچیدهای گشت. در این دوره شاهد پیدایش مراکز متعدد بیمارستانی، رشد فعالیتهای تحقیقاتی در پزشکی و روند تخصصی شدن پزشکی به شکل گروهی هستیم. پزشک خانواده که به شکل خصوصی کار میکرد جای خود را به نوعی سازمان اداری داده است. در کشورهای توسعهیافته پزشک عمومی محله و درمانگاه تبدیل به کلینیکهای تخصصی سیستمهای بیمه جمعی و بسیاری صور دیگر شده و توزیع خدمات و مراقبتهای پزشکی جنبه خصوصی خود را از دست میدهد. این پیشرفتها در قلمرو پزشکی تغییر شکل نحوه انجام فعالیتهای پزشکی را پایهریزی کرد.[5] پیدایش پزشکی جدید تحول به سوی پزشکیشدن است؛ یعنی بیماری مستلزم تماس با پزشکی است. امروزه پزشکی به یک حرفه تبدیل شده است. جامعهشناسان در این پایگاه فرایندی را که مشخصه تحول جوامع مدرن است میبینند. [6]
در دوره جدید وجوه اجتماعی پزشکی نیز مورد توجه جدی قرار گرفت. مدتها پیش از پیدایش جامعهشناسی پزشکی مردمشناسان و جمعیتشناسان به مسایل اجتماعی پزشکی توجه ویژهای داشتند. مسایلی از قبیل مرگ و میر و ... .
تاریخچه جامعهشناسی پزشکی را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول به زمانهای قدیم میرسد و با اندیشههای انسان پیرامون رابطه میان عوامل اجتماعی با پدیدههای پزشکی آغاز میشود. منشأ تفکر علمی در زمینه مسایل اجتماعی- پزشکی در عصر جدید را میتوان در مرحله قبل از استقلال رشته جامعهشناسی پزشکی در دو حوزه خاص علمی جستجو کرد. یکی ریشههای علوم اجتماعی و دیگری ریشههای پزشکی و بهداشتی.[7]
از آن هنگام که بیماری از دست پزشک خارج شده و به مسئله اجتماعی تبدیل گشت و سلامتی مهمتر از بیماری جلوه کرد و به پیشگیری نیاز پیدا کرد موضوع علوم اجتماعی قرار گرفت و جامعهشناسی بیماری و پزشکی و سلامتی رخ نمود. با وجود اینکه سلامتی هیچگاه از نیازهای دیگر انسان کماهمیتتر نبوده، اما هرگز مانند امروز به یک موضوع اجتماعی همهگیر تبدیل نشده است. از اینرو پزشکی زمان ما از حالت زیستی و حتی فنی و علمی ساده بیرون آمده و به صورت مسأله اجتماعی سیاسی تمام عیار درآمده است.[8] هر دوره تاریخی بیماریهای خاص خود را داراست. بیماریها به همان میزان که تداوم داشتهاند تحول پذیرفتهاند. سهم مهمی از این تحول مربوط به تغییرات اجتماعی در سطح کلان است. بیماری اپیدمی تحت تأثیر گرسنگی و فلاکت، بیماری سل از بیماریهای جوامع گذشتهاند و بیماریهای عفونی، عروقی، انواع سرطان و ایدز از جمله بیماریهای مبتلابه جوامع جدیدند.[9]
جامعهشناسی پزشکی نخستینبار به عنوان یک رشته مستقل توسط یک پزشک آلمانی به نام چارلز مکاینتایر (Charles Mc.Intire) در سال 1894 پیشنهاد شد، ولی مدتها مورد توجه قرار نگرفت، تا اینکه پس از سال 1946 مطالعات آن به نحو جدی دنبال گردید.[10] دهه 1950 جامعهشناسی پزشکی از استقبال جدی برخوردار شد و صاحب کتب و مجلات متعدد گشت. در این دهه جامعهشناسی پزشکی ابتدا بهعنوان یکی از شاخههای انجمن جامعهشناسی آمریکا به رسمیت شناخته شد و با گذشت زمان تبدیل به یکی از قویترین شاخهها در آن انجمن گردید.[11] طی این سالها، توجه به این رشته در میان محققان جوانی که به تحقیق در زمینههای جامعهشناسی، مردمشناسی، روانشناسی اجتماعی و روانکاوی مبادرت میکردند قوت گرفت و در سالهای بعد پزشکان نیز به تحقیق در این زمینه پرداختند.[12] در حال حاضر جامعهشناسی پزشکی تشکیلدهنده بزرگترین گروه و یکی از فعالترین بخشها در جمع جامعهشناسان در آمریکا و اروپای غربی است. جامعهشناسی پزشکی بزرگترین شاخه انجمنهای جامعهشناسی آمریکا و آلمان را تشکیل میدهد.[13]
تفاوت جامعهشناسی پزشکی با دیگر رشتهها[14]
در حوزه پزشکی و نیز جامعهشناسی رشتههای مشابهی وجود دارد که در عین شباهت اصطلاحی با جامعهشناسی پزشکی متفاوتاند. از جمله این تفاوتها تفاوت جامعهشناسی پزشکی و جامعهشناسی در پزشکی (Sociology in medicine) است. جامعهشناسی پزشکی به مطالعه ساخت سازمانی، روابط مربوط به نقشها، نظام ارزشها، آداب و مناسک و وظایف پزشکی بهعنوان یک نظام خاص میپردازد، اما جامعهشناسی در پزشکی به وارد کردن پدیدههای اجتماعی تمایل دارد و جامعهشناسی را در خدمت پزشکی درمیآورد.
از دیگر اصطلاحات مشابه، پزشکی اجتماعی (Social Medicine) است. پزشکی اجتماعی به تشریح روابط میان پزشکی و جامعه میپردازد؛ در حالیکه جامعهشناسی پزشکی دید و حیطه نظری وسیعتر دارد و نقش عوامل اجتماعی را در بهداشت و مراقبتهای پزشکی بررسی میکند.
مطالعات جامعهشناسی پزشکی و انواع آن
در جوامع مختلف انواع راهحلها برای عوارض ناشی از بیماری ارائه میشود. در جوامع جدید نقشها، حرفهها و نهادهای بینهایت متنوع و پیچیدهای تحت تأثیر بیماری در چارچوب پزشکی علمی پدید میآید. مطالعه این عوامل و تأثیر آنها بر افراد سالم و بیمار کار جامعهشناسی پزشکی است. نحوه برخورد علم پزشکی با بیماری به واقعیت زیستی شکل اجتماعی میدهد. مطالعه نهادها و مشاغل پزشکی و کارکرد آنها وظیفه جامعهشناسی پزشکی است.[15] هر بیماری تنها نهاد پزشکی را درگیر نمیکند، بلکه چندین سطح اجتماعی مانند فضاهای خانوادگی یا حرفهای را تحت تأثیر قرار میدهد. سیر تاریخی بیماریها، سیر تحول علم پزشکی، بررسی وضعیتهای سلامتی و تعیینکنندههای اجتماعی آن، تفسیرهای فرهنگی و اجتماعی از وضعیت سلامتی و بیماری، روابط پزشک و بیمار، بررسی وضعیت بیمارستان از جمله موضوعات مورد بررسی در جامعهشناسی پزشکی است.[16]
جامعهشناسی پزشکی به کاوش در چگونگی تأثیرپذیری بدن ما از عوامل و نیروهای اجتماعی میپردازد. بدن ما از تجارب اجتماعی ما و ارزشها و هنجارهای گروهی ما تأثیر میپذیرد. جامعهشناسان به تازگی متوجه پیوند متقابل ژرف میان زندگی اجتماعی و بدن انسان شدهاند. جامعهشناسی پزشکی همچنین به تأثیر تغییرات اجتماعی بر بدن توجه دارد؛ مخاطرهها و چالشهای نوینی که بدن و سلامتی ما را تحت تأٍثیر قرار میدهد. همچنین فرصتها و امکانهایی که به ما فرصت تصمیم و انتخاب بهتر را در مورد چگونه زیستن و مراقبت از سلامتی میدهد. دگرگونیهای عظیم در حوزههای معالجه و درمان بیماری. شکلهای بدیل طبابت و روابط میان متخصصان و بیماران.[17]
انواع مطالعات جامعهشناسی پزشکی را از نظر هدف میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
- مطالعات توصیفی؛ هدف آنها ارائه تجزیه و تحلیل گسترده از پدیدههای گوناگون است؛ مانند رفتار اجتماعی بیمار، نحوه کارکرد نظام بیمارستانی، موقعیت پزشکان در ساخت پزشکی جامعه و غیره.
- مطالعات توجیهی؛ در مواردی شامل تحقیق در علل بیماریها و متکی به بررسیهای سببشناسی است.
- مطالعات پیشگو و آیندهنگر؛ به تأثیر عوامل اجتماعی بر شرایط بیماری و درمان تأکید دارد.
- مطالعات برای شرایط موجود؛ یعنی نتایج مطالعات موجب تغییراتی در فعالیتهای پزشکی میشود.[18]
نظریات و نظریهپردازان جامعهشناسی پزشکی
بررسی و مطالعه تجربه بیماری یکی از علایق اصلی جامعهشناسان است. در تفکر جامعهشناختی چند شیوه مهم برای فهم تجربه بیماری وجود دارد:
-
کارکردگرایی: تالکوت پارسونز (Talcott Parsons: 1902-1979)
شیوه نخست که به مکتب کارکردگرایی مربوط میشود هنجارهای رفتاری را که افراد به هنگام بیماری باید رعایت کنند مدنظر قرار میدهد. در سال 1948 جامعهشناس آمریکایی پارسونز نخستین تحلیل جامعهشناختی را از بیماری و پزشکی در جامعه معاصر ارائه داد و نقش اجتماعی پزشک و بیمار را مشخص کرد.[19] پارسونز مفهوم "نقش بیمار" را به منظور توصیف الگوهای رفتاری بیمار در پیش میگیرد تا تأثیر مخرب بیماری را به حداقل برساند. تفکر کارکردگرا معمولاً جامعه را با رویکرد وفاق و تعادل مینگرد که بیماری بهعنوان یک عامل میتواند جریان وفاق را به هم بزند. چون افراد بیمار توانایی انجام نقشهای عادی خود را ندارند و مشاغل را با مشکل مواجه میسازند. مردم از نظر پارسونز نقش بیمار را در جریان اجتماعی شدن میآموزند و به هنگام بیمار شدن آن را به اجرا میگذارند. نقش بیمار دارای سه رکن است:
أ. شخص بیمار مشخصاً مسئول بیمار شدن خویش نیست؛
ب. شخص بیمار استحقاق حقوق و امتیازات خاصی را دارد مثل مرخصی؛
ت. شخص بیمار برای بازیابی سلامتی خود باید با پزشک مشورت کرده و بیمار بودنش را بپذیرد.[20]
از نظر پارسونز بیماری شکلی از رفتار انحرافی است که مانند جرم نیاز به یک پاسخ اجتماعی دارد. به عبارت دیگر بیماران برای آنکه بیمار جلوه نکنند شکل ویژهای از رفتار انحرافی از آنان سر میزند که از طریق نهادی کردن یک نقش بیمار در جامعه صورت میگیرد. نقش بیمار باعث میشود افراد از شرکت فعال در امور روزمره دور شده و امتیازات ویژهای داشته باشند و صحنه برای بازگشت آنان به نقشهای اجتماعی عادیشان فراهم میشود.[21]
جامعهشناسان دیگر در نقد مفهوم پارسونز از نقش بیمار معتقدند که همه بیماریها یکسان نیستند و واکنشها در برابر شخص بیمار تحت تأثیر شدت و وخامت بیماری و تلقی و برداشت آنها از بیماری است. حقوق و امتیازات شخص بیمار یکسان نیست. هرچند که مدل نقش بیمار نشان میدهد که چگونه شخص بیمار بخش تفکیکناپذیری از متن و زمینه اجتماعی است اما انتقادات بسیاری هم بر آن وارد است. این نظریه را نمیتوان به طور عام به کار بست. ممکن است پزشک و بیمار در مورد بیماری اتفاق نظر نداشته باشند، یا ممکن است پذیرش بیمار همیشه فرایند سادهای نباشد. در ضمن تأثیر برخی از عوامل اجتماعی مثل نژاد، طبقه و جنسیت میتواند بر میزان سهولت یا دشواری نقش بیمار اثر بگذارد.[22]
بعد از وی چندین جامعهشناس از بین سرشناسترین آنها رابرت کینگ مرتن (Robert King Merton)، اوگوست هولینگ شید (August Holling Shead)، رنه فوکس (Rene Fox)، هوارد بکر (Howard Beckr)، اروینگ گافمن (Erving Goffman)، الیوت فریدسن (Eliot Freidson)، آنسلم اشتراوس (Anselm Strauss) تحقیقات بیشماری را در زمینه این مسایل به انجام رساندند و کار آنها برای درک مسایل و فرایندهای اجتماعی عام مؤثر افتاد.[23]
-
کنش متقابل نمادین[24]
مکتب کنش متقابل نمادین تلاش وسیعتری را برای آشکار ساختن تفسیرهایی در پیش میگیرد که به بیماری مربوطاند و همچنین به چگونگی اثرگذاری این معناها بر کنشها و رفتار مردم میپردازد. تعاملگرایان نمادین که به شیوه تفسیر و معنای مردم از دنیای اجتماعی و نیز زمینه بیماری علاقهمندند به دنبال این هستند که مردم بیمار بودن را چگونه تجربه میکنند و چه درک و برداشتی از آن دارند؟ بیماری چگونه به هویت و نیز زندگی روزمره افراد شکل میدهد؟ از دیدگاه کنش متقابل نمادین شمار زیادی از افراد با دورنمای زیستن همراه بیماری برای مدت طولانی مواجهند. افراد مبتلا به بیماری با دلالتها و نتایج عملی و عاطفی بیماری خود سعی میکنند کنار بیایند. در عین حال تجربه بیماری میتواند چالشهایی برای تلقی مردم از خویشتن ایجاد کند و موجب دگرگونی آن شود. چالشهایی که یا از طریق واکنش عملی دیگران یا تصور واکنش آنان در مقابل بیماری ایجاد میشود. فهم مشترک در کنش متقابل در زمینه بیماری همیشه وجود ندارد و تفسیرها ممکن است متفاوت باشد.
-
نظریه کشمکش
نظریه کشمکش قدرت حرفه پزشکی را ناشی از ارتباط آن با طبقه سرمایهداری مسلط میداند. از نظر آنان همان نیروهایی که ماهیت سرمایهداری را تعیین میکنند ماهیت نهاد پزشکی را نیز تعیین میکنند. این دیدگاه پاداشهای بالای پزشکان، مشکلات حرفهای و اقتصادی پرستاران و نابرابری مراقبت تندرستی را محصول تفاوت قدرت میداند.[25]
- میشل فوکو (Michel Foucault: 1926-1984)
میشل فوکو از جدیدترین نظریهپردازان حوزه جامعهشناسی پزشکی است که نقش مؤثر و پرنفوذی در فهم ما از پیدایش پزشکی مدرن داشته است؛ چون ما را متوجه قاعدهمندی و منضبط ساختن بدنها به دست دولتها کرده است. استدلال وی این است که گرایش و رفتار جنسی اهمیت مرکزی در این فرایند دارند. رابطه جنسی هم راهی برای باز تولید و رشد جمعیت و هم تهدیدی برای سلامت آن بود. نظارت دولت بر گرایشات جنسی به تقویت هنجارهای عمومی درباره اخلاق جنسی پیش میرود. مفهوم سلامت عمومی در تلاش برای دور کردن امراض از جمعیت را عهدهدار شد و شرایط لازم برای این بهبودی توسعه یافت. مجموعه نهادهای مختلف به منظور نظارت، کنترل و اصلاح پدید آمد.[26]
فوکو با نگاهی تبارشناسانه و دیرینهشناسانه به تعاملات نهادها و گفتمانها به موضوعات مختلف از جمله پزشکی نظر کرده و البته قصدش جاانداختن این رشته یا پیگیری مسیر ترقی علمی نبوده، بلکه میخواست بداند تأثیرات اجتماعی پژوهشهایش چیست. او میگفت گفتمانهای مترصد کشف حقایق مربوط به مساعدتهای بهداشتی خواهان کنترل بر موضوعاتی هستند که خود آنها را آفریدهاند. از منظر فوکو معرفت علمی بهعنوان قدرت اجتماعی عمده در قالب بیمارستان، تیمارستان و دیگر نهادهای اجتماعی نمودار میشود و افکار غالبی درباره کیستی و چیستی ما را رقم میزند و بر آن اساس میتوانیم به کسانی معین و در زمانی مشخص و از زاویهای ویژه چیزهایی بگوییم.[27]
فوکو در کتاب پیدایش پزشکی بالینی روش ساختارگرایانهای را بهکار میبرد و بر مباحثه پزشکی و ساختار مسلط آن تأکید میورزد. در کتاب "دیوانگی و تمدن" فوکو پزشکی پیشاهنگ مهم علوم انسانی به شمار میرود. به نظر او پزشکی پیش از سده نوزدهم بیشتر یک علم طبقهبندی بود و بر نظام مرتبی از بیماریها تأکید داشت. اما در سده نوزدهم پزشکی بر بیماریها در وجود افراد و نیز جامعه بزرگتر تأکید نمود و درمورد افراد سالم نیز گسترش یافت.[28]