دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی Sociology of Social Deviance

No image
جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی Sociology of Social Deviance

كلمات كليدي : جامعه شناسي انحرافات، بي سازماني اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي، مسأله شناسي اجتماعي، كج رفتاري، هنجار، ساختار، نهادها، نظم، ثبات

نویسنده : فاطمه كاظمي آراني

جامعه‌شناسی انحرافات یکی از حوزه‌های جامعه‌شناسی است که با رویکردهای مختلف جامعه‌شناختی و با روش‌های علمی به مطالعه انحراف اجتماعی پرداخته و تلاش می‌کند مشخص کند چه نوع رفتاری به‌عنوان انحراف اجتماعی تعریف شود؟ چه کسی آن را تعریف نماید؟ چگونه و چرا مردم منحرف می‌شوند؟ و اینکه جامعه چگونه با منحرفان برخورد می‌کند؟ که برای پاسخ به این سؤالات و تبیین انحراف اجتماعی نظریه‌هایی را توسعه داده‌اند. پیش‌گیری از وقوع انحرافات اجتماعی و جرم در جامعه به منظور به‌سازی محیط زندگی جمعی و خانوادگی از دیگر اهداف این علم است. هم‌چنین تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعی و بررسی شیوه‌های بازپذیری اجتماعی کجروان نیز در این علم بررسی می‌شود.

جامعه‌شناسی انحرافات همچنین این موضوع را مورد بحث قرار می‌دهد که اگر مطالعات مربوط به بزهکاری و جرم تنها به اشخاصی که متهم به تخطی از قوانین جنایی می‌شوند بپردازد، بسیار محدود کننده است؛ بنابراین برای پاسخ به این سؤال که چرا برخی از مردم مرتکب جرم و بزهکاری می‌شوند باید فراتر از تحلیل‌ها و تعاریف حقوقی رفت و این مشکل اجتماعی را با رویکرد‌های جامعه‌شناختی نیز مورد توجه قرار داد[1] و پدیده انحرافی را در رابطه با ساختارها، نهادها و فرایندهای اجتماعی مورد مطالعه قرار داد

انحراف اجتماعی، گاه انحراف از نظر آماری تعریف می‌شود و کسانی که در اطراف میانگین قرار دارند، عادی تلقی می‌شوند و بالا و پائین این حد منحرف به حساب می‌آید. "تیو" رفتار انحرافی را هر گونه رفتاری می‌داند که اجماع عمومی آن را انحرافی می‌داند.

نظریه‌های "نظم اجتماعی" و نظریه‌های "انتقادی یا تضاد اجتماعی" به‌عنوان رویکردهای دوگانه در جامعه‌شناسی انحرافات شیوه‌ها و راهبردهای متفاوتی در مورد انتخاب یک رفتار به‌عنوان انحراف اجتماعی و تبیین ماهیت آن برگزیده‌اند. در رویکرد نظم اجتماعی، جامعه‌شناسی انحرافات رفتارهایی را در نظام اجتماعی برای مطالعه انتخاب می‌کند که از رفتارهایی که در نظام اجتماعی به‌عنوان رفتارهای بهنجار تعیین شده‌اند انحراف داشته باشد. بر این اساس، ملاک تعریف سلامت و بیماری اجتماعی ارزش‌های فرهنگی و رفتارهایی است که نظام اجتماعی آن را پذیرفته و هرگونه انحرافی از آن را مستوجب مجازات می‌داند. در حالی که نظریه‌های انتقادی یا تضاد اجتماعی ریشه‌های انحراف اجتماعی را در ساختار نظام موجود جستجو نموده و مسائل اساسی اجتماعی نظیر توزیع نابرابر فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی، فقر و فرهنگ و فقر و بیگانگی انسان را انتخاب می‌کند.[2]

پیشینه جامعه‌شناسی انحرافات[3]

در جوامع ابتدایی کنترل‌های غیررسمی که گروه‌ها و برخی از نهادهای اجتماعی نظیر همسایه‌ها، خانواده و شبکه‌های خویشاوندی اعمال می‌کنند در ایجاد نظم اجتماعی کافی بود. قوانین رسمی در میان مردم ابتدایی و گروه‌های کوچک ضرورتی ندارد، زیرا کسانی که از هنجارهای گروه تخطی می‌کنند به آسانی قابل تشخیص بوده و جامعه می‌تواند با مجازات‌های غیرحقوقی نسبت به متخلفان واکنش نشان دهد. هنگامی که جوامع رشد نموده و پیچیده‌تر شدند و تقسیم کار گسترده‌تر شد، برای جوامع انسانی ضروری گردید که فراتر از روش‌های غیررسمی کنترل اجتماعی رفته و قانون را توسعه دهند. علم حقوق و جرم‌شناسی در قرن نوزدهم تبیین‌های جدیدی درباره بزهکاری و جرم ارائه دادند؛ آنان علیه یک نظام استبدادی حقوقی که اغلب با عنوان نظام قضایی به طور ظالمانه و مطلق مجازات‌هایی را بر افراد تحمیل می‌کردند طغیان نمودند. با این حال، مکتب کلاسیک مجازات متناسب با جرم را تأیید کرده و معتقد است که قانون باید برای همه بزهکاران و مجرمان به طور یکسان اعمال شود. در اواخر قرن نوزدهم این مکتب مورد انتقاد مکتب کلاسیک جدید قرار گرفت. اینان معتقد به مجازات‌های متمایز نسبت به مجرمان بوده و رهیافت آنان را بسیار خشن توصیف می‌کند.

جامعه‌شناسی انحرافات یکی از شاخه‌های جوان جامعه‌شناسی است که شالوده علمی آن در آثار جامعه‌شناسانی چون مارکس و دورکیم آغاز می‌شود.

بحث علمی در این رشته با به ‌کارگیری اصطلاح «نابهنجاری» (Anomie) توسط دورکیم رونق گرفت. کتاب او تحت عنوان «خودکشی» را می‌توان سرآغاز مطالعه علمی درباره جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی دانست. این رشته جامعه‌شناسی، پدیده‌های انحرافی را در رابطه با ساختارها، نهادها و فرآیند‌های اجتماعی مورد مطالعه قرار می‌دهد.

از اواخر قرن نوزدهم تا میانه قرن بیستم توسعه نظری مفهوم آنومی و بی‌سازمانی اجتماعی به وسیله امیل دورکیم، رابرت مرتن، رابرت پارک و برگس و مفهوم ازخودبیگانگی به‌وسیله کارل مارکس به مطالعات اصالت محیط اروپایی و آمریکایی در تبیین بزهکاری و جرم کمک کرد. این مطالعات، همبستگی معناداری میان رفتار انحرافی و عواملی چون سن، جنس، تراکم جمعیت و شهرنشینی یافتند. هم‌زمان با توسعه جامعه‌شناسی انحرافات تبیین‌های زیست‌شناختی و روان‌شناختی که در توضیح بزهکاری و جرم بر عوامل جسمانی و روانی تأکید داشتند توسعه یافت. در دوران پس از جنگ جهانی دوّم، با سلطه تبیین‌های اجتماعی از بزهکاری و جرم، تبیین‌های زیست‌شناختی بی‌اعتبار گردید، ولی در دهه 1970 از ایده پیشرفت اجتماعی به دلیل عدم موفقیت در کاهش میزان بزهکاری و جرم به‌شدت انتقاد شد. با این حال، جامعه‌شناسی انحرافات به تبیین‌های اجتماعی- زیست‌شناختی که بر ارتباط بین زمینه‌های اجتماعی- زیست‌شناختی به‌ویژه یادگیری تأکید می‌نماید روی آورد.

در دهه‌های اخیر جامعه‌شناسی فرانوگرا از منظر ایده هویت به پدیده جرم نگریسته و معتقد است که کنترل افراد به‌وسیله دولت در وضعیت فرانوگرایی ممکن نیست، بنابراین تحلیل‌های جدیدی از کنترل اجتماعی مورد نیاز است که در آن آزادی و فشار‌هایی را شناسایی کند که افراد تحت آن عمل می‌کنند و هویت آنان شکل می‌گیرد.

قلمرو جامعه‌شناسی انحرافات[4]

 جامعه‌شناسی انحرافات، انحرافات و گسیختگی‌هایی را مورد مطالعه قرار می‌دهد که دارای ویژگی‌های زیر است:

1- علل رفتار انحرافی را باید در گسیختگی‌ها و عدم تعادل و بی‌سازمانی در سازمان‌های اجتماعی مشاهده نمود.

2- جامعه‌شناسی انحرافات باید بی‌سازمانی اجتماعی و گسیختگی و عدم تعادل در کارگروه‌ها و نهادهای اجتماعی را در رابطه با رفتار انحرافی مطالعه و بررسی کند.

3- جامعه‌شناسی انحرافات به پیامدهای بی‌سازمانی اجتماعی و کارکردهای نامناسب سازمان‌ها و گروه‌های اجتماعی بر رفتار افراد پرداخته و بر این اساس عوامل اجتماعی مؤثر بر بزهکاری و جرم را مطالعه می‌کند.

4- جامعه‌شناسی انحرافات بر این باور است که انحراف اجتماعی در بسترهای سازمانی و فرهنگی جامعه رخ می‌دهد لذا بررسی و ارزیابی عناصر فعال در درون بسترهای سازمانی و فرهنگی ضروری است.

5- جامعه‌شناسی انحرافات آن دسته از پدیده‌های اجتماعی را بررسی کرده که موجب ناسازگاری فرد با گروه یا نظم اجتماعی شده و فرد یا گروه در همنوایی با هنجارها، ارزش‌ها و عقاید جمعی دچار مشکل شده و قادر به ایفای نقش‌های محوله نیست.

6- جامعه‌شناسی انحرافات بر این باور است که بزهکاری و جرم بر افراد جامعه عارض نشده بلکه بر گروه‌بندی اجتماعی عارض می‌شود.

7- از دیدگاه این شاخه از جامعه‌شناسی، رفتار انحرافی آن دسته از رفتارهایی است که برخلاف ارزش‌ها، هنجارها و نظام حقوقی و اخلاقی جامعه می‌باشد.

واژه‌ها و مفاهیم مرتبط با جامعه‌شناسی انحرافات

باید دانست تعریف جامعه‌شناسی انحرافات از دیدگاه مکاتب مختلف مانند اثبات‌گرا، کارکردگرا یا پدیدار شناختی و ... به طور یکسان نیست. جامعه‌شناسی انحرافات حداقل با سه عنوان دیگر مطرح شده است که در زیر به معانی و اهداف و قلمرو آن‌ها می‌پردازیم:

  1. آسیب‌شناسی اجتماعی (Social Pathology)

آسیب‌شناسی اجتماعی به معنی مطالعه مبانی کارکردهای مواجه با اختلال است. واژه "Pathology" به صورت پیشوند به کار رفته و مشتق از کلمه یونانی "Pathos" به معنی احساسات، تجربه، غضب، رنج و آسیب و "logia" به معنی شناخت و پساوند "شناسی" است و در زبان فارسی ناخوشی‌شناسی، علم تشخیص امراض، مطالعه علائم غیرمادی، انحراف از حالت طبیعی و ... ترجمه شده است. آسیب‌شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی‌بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماری‌های عضوی و آسیب‌های اجتماعی قائل می‌شوند. با این همه این نکته مسلم است که اگر هنجار پذیرفته شده از سوی افراد جامعه نادیده گرفته شود، آن‌گاه کج‌رفتاری به وجود می‌آید و کردار و رفتار شکل و شمایل بیماری به خود می‌گیرد.[5]

آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق می‌شود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی یا غیررسمی جامعه محل فعالیت کنشگران قرار نمی‌گیرد و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرو می‌گردد.[6] در واقع آسیب‌شناسی اجتماعی، مطالعه و ریشه‌یابی بی‌نظمی‌های اجتماعی نظیر بیکاری، فقر، اعتیاد، رشوه‌خواری، ولگردی، گدایی و ... همراه با علل و شیوه‌های پیش‌گیری و درمان آن‌ها و نیز شرایط بیمارگونه اجتماعی است.

  • هدف‌ها و مقاصد آسیب‌شناسی اجتماعی

الف) مطالعه و شناخت آسیب‌های اجتماعی و علل و انگیزه‌های پیدایی آن‌ها و بررسی شخصیت کژرفتاران، ویژگی‌های جسمانی، روانی، فرهنگی، و اجتماعی آنان. شناخت درست دردها و آسیب‌ها، نخستین شرط چاره‌جویی و بیش از نیمی از درمان است؛ درد تشخیص نداده شده را نمی‌توان درمان کرد؛ زیرا هرگونه ساختن بدون شناختن، تیر در تاریکی رها کردن است.

ب) پیش‌گیری از آسیب‌های اجتماعی به منظور بهسازی محیط زندگی جمعی و خانوادگی. از آنجا که پیش‌گیری همواره ساده‌تر، عملی‌تر و کم‌هزینه‌تر از درمان است، دارای اهمیت بسیاری می‌باشد.

ج) درمان آسیب‌دیدگان اجتماعی با به‌کارگیری روش‌های علمی و استفاده از شیوه‌های مناسب برای قطع ریشه‌ها و انگیزه‌های آنان.

د) تداوم درمان برای پیش‌گیری و جلوگیری از بازگشت مجدد کژرفتاری و بررسی شیوه‌های بازپذیری اجتماعی.

در عصر ما پیش‌گیری مهم‌تر از درمان است. بسیاری از آسیب‌شناسان اجتماعی برآنند که برای مبارزه با کژرفتاری باید زمینه اجتماعی آن‌ها را از میان برداشت، و برای حصول این منظور دو اصل ضروری است: سالم کردن محیط اجتماعی کودکان یعنی خانواده و سالم کردن محیط اجتماعی همگان یعنی جامعه.[7]

  1. بی‌سازمانی اجتماعی (Social Disorganization)

مفهوم بی‌سازمانی اجتماعی در سال‌های بعد از 1920 رواج پیدا کرد که مترادف با از میان رفتن هنجارها و ارزش‌های اجتماعی معنی می‌شد، پدیده‌ای که تصور می‌رفت به عللی چون مهاجرت، شهرنشینی، صنعتی‌شدن و به طور کلی دگرگونی‌های اجتماعی به وجود آمده باشد. به طور کلی بی‌سازمانی اجتماعی به وجود نارسایی و شکست در یک نظام اجتماعی که دارای پایگاه‌ها و نقش‌های مرتبط باهم هستند اطلاق می‌شود. در چنین حالتی، اهداف جمعی و فردی اعضای آن کمتر از یک نظام اجتماعی کارآمد، امکان تحقق می‌یابند. وقتی می‌گوئیم که سازمان، اجتماع و یا جامعه خاصی تا حدودی بی‌سازمان است، منظور این است که ساخت پایگاه‌ها و نقش‌ها آن‌چنان که باید سازمان‌یافته نیست.[8]

در مورد تفاوت میان آسیب‌شناسی اجتماعی و بی‌سازمانی اجتماعی باید گفت که آسیب‌شناسی اجتماعی، مسائل اجتماعی را با توجه به ناکامی‌های افراد و نهادها بررسی می‌کند و اصطلاحات و مفاهیم آن از پزشکی وام گرفته است و روش آنان فلسفی است و خواستار اقدام هستند و کشفیات خود را در حل مسائل اجتماعی به‌کار می‌گیرند. در مقابل بی‌سازمانی اجتماعی، مسائل اجتماعی را با آزمایش مقررات اجتماعی مطالعه کرده‌اند اینان مفهوم‌سازی و اصطلاحات خاص خود را ایجاد کرده‌اند و توجه بیشتر به نظریه‌سازی و دقت در روش‌شناسی نشان داد‌ه‌اند. تأکیدشان بر نظریه، آن‌ها را به توجه بیشتر به کسب معرفت واداشت، تا پیدا کردن راه‌حل‌های علمی برای مسائل اجتماعی. آسیب‌شناسان در مورد نهادها و افراد، داوری اخلاقی کردند، اما مؤلفان بی‌سازمانی در مقابل، راه مطالعه داوری‌های اخلاقی دیگران را به شیوه‌ای عینی‌تر و متمایزتر انتخاب کردند.[9]

  1. مسأله اجتماعی (Social Problem)

مسأله اجتماعی را می‌توان تلفیقی از وضعیت عینی و ذهنی تعریف کرد که درجامعه‌ها، در بین افراد و گروه‌های یک جامعه و در دوره‌های تاریخی مختلف پدید می‌آید و وفاق جمعی آن را به‌عنوان مسأله‌ای تهدیدکننده می‌شناسد که باید راه‌های چاره مشترکی برای رفع، پیش‌گیری و اصلاح آن یافت.[10]

جامعه‌شناسان معمولا مسئله اجتماعی را وضعیت اظهارشده‌ای می‌دانند که با ارزش‌های شمار مهمی از مردم مغایرت دارد و معتقدند باید برای تغییر آن وضعیت اقدام کرد.[11]

ویژگی‌های مسائل اجتماعی

1- ماهیت اجتماعی و عمومی داشتن؛

2- تاریخی بودن؛

3- واقعی بودن؛

4- متغیر و نسبی بودن؛

5- قابل کنترل بودن؛

6- چندبعدی و بین‌رشته‌ای بودن؛

7- جمعی و غیرفردی بودن؛

8- بعد کیفی و ربط ارزشی داشتن؛

9- متنوع و متکثر بودن.[12]

طبقه‌بندی مسأله اجتماعی

هارولد فلپز مسائل اجتماعی را ناشی از عیب‌های فردی و یا نارسایی‌های گروهی می‌داند و آن‌ها را به چهار طبقه تقسیم می‌کند:

1- مسائل اجتماعی ناشی از اوضاع و احوال اقتصادی مانند: فقر، دریوزگی، بیکاری؛

2- مسائل اجتماعی ناشی از ناراحتی‌های جسمانی مانند: بیماری‌ها و معلولیت‌ها؛

3- مسائل اجتماعی ناشی از اختلالات روانی مانند: بیماری‌های روانی، کندذهنی، اختلال شخصیت، خودکشی؛

4- مسائل اجتماعی ناشی از اوضاع و احوال فرهنگی مانند: طلاق، سالمندی، فرار از منزل، همسرآزاری، فرزندآزاری و ....[13]

 

مقاله

نویسنده فاطمه كاظمي آراني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS