دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سنخ های اجتماعی Social Types

No image
سنخ های اجتماعی Social Types

كلمات كليدي : سنخ اجتماعي، بيگانه، فقير، خسيس، ولخرج، ماجراجو، زيمل

نویسنده : سمانه خالدی

سنخ‌های اجتماعی مفهومی است که توسط جورج زیمل (George Zimmel: 1858-1918) وارد جامعه‌شناسی شد. او در توضیح سنخ‌های اجتماعی، نوع خاصی از شخصیت را ترسیم می‌کند که از نظر وی، تجسّم چیزی است که برای جوامع مدرن به‌طور خاص، اهمیت دارد. «زیمل هر سنخ اجتماعی ویژه‌ای را محصول کنش و توقّعات دیگران می‌داند. هر سنخ اجتماعی از رهگذر رابطه با کسان دیگری پدید می‌آید که پایگاه ویژه‌ای به او می‌دهند و از او انتظار دارند که به شیوه خاصی رفتار کند. ویژگی‌های هر سنخی به‌سان صفات ساختار اجتماعی نگریسته می‌شوند.»[1]

انواع سنخ‌های اجتماعی که زیمل از آن‌ها یاد می‌کند، عبارت‌اند از: بیگانه، فقیر، خسیس، آدم ولخرج و ماجراجو.

بیگانه یا غریبه(Stranger)[2]

سنخ بیگانه از نظر زیمل، فرد آواره‌ای نیست که روزی بیاید و روز دیگری برود و هیچ‌گونه پایگاه و ساختاری نداشته باشد؛ برعکس، او شخصی است که روزی می‌آید و ماندگار می‌شود. او در چارچوب یک گروه مکانی خاصی تثبیت شده و پایگاه او با این واقعیّت، مشخص می‌شود؛ که او از اوّل به آن پایگاه تعلق نداشته است. بیگانه، عضوی از یک گروه است؛ ولی عضو کامل آن نیست؛ از این‌رو بیگانه می‌تواند نقشی را ایفا کند. که هیچ‌یک از اعضای دیگر گروه، قادر به انجام آن نیستند؛ زیرا غریبه موقعیتی پارادوکسی دارد. او از نظر جغرافیایی به گروه نزدیک است. ولی از نظر روان‌شناختی و فرهنگی، دور است، در آن واحد هم نزدیک و هم دور است و این امر فرد غریبه را در موقعیّتی قرار می‌دهد، که زیمل آن را موقعیت ممتاز می‌نامد. بیگانه به دلیل تعلّق ناقص به گروه می‌تواند، به سطحی از بی‌طرفی، نسبت به گرایش دست یابد و حتی می‌تواند با کمترین تعصب گروهی، با این گرایش‌ها برخورد نماید. از طرف دیگر بسیاری از اعتمادهایی که اشخاص گروه از افراد نزدیک‌تر و وابسته‌تر به خود دریغ می‌کنند، در مورد غریبه، اعمال می‌کنند؛ زیرا اعتماد به غریبه پیامدهای ناخوشایند کمتری به‌دنبال خواهد آورد. از بیگانه در داوری بین دسته‌های متنازع گروه استفاده می‌شود؛ زیرا او به هیچ‌یک از طرفین دعوا وابستگی ندارد. از نظر زیمل غریبه می‌تواند چیزهایی را ببیند که "خودی" نمی‌تواند؛ زیرا خودی بیش از حد نزدیک است و شاید غریبه چیزهایی را بگوید که خودی نمی‌تواند بگوید. زیمل می‌گوید: «بیگانه به تعهداتی که می‌تواند او را در درک، فهم و ارزیابی موقعیت، دچار پیش‌داوری سازد، وابسته نیست. به‌همین خاطر میانجی خوبی در تبادل کالاها و عواطف است.»[3]

فقیر The Poor

فقیر نیز یک سنخ اجتماعی است و زمانی پدید می‌آید که جامعه، فقر را به‌عنوان یک منزلت اجتماعی به رسمیت بشناسد. زیمل در بخشی از کتاب مسائل اجتماعی با عنوان فقیر که به‌وسیله کلایر جاکوبسون (Claire Jacobson) ترجمه شده، می‌نویسد: «این واقعیت که شخص فقیر است به آن معنا است که به مقوله اجتماعی خاص فقیران تعلق دارد و او از زمانی فقیر شناخته می‌شود که مورد دست‌گیری قرار می‌گیرد و بدین‌سان به عضویت گروهی در می‌آید که شاخص آن فقر است. این گروه‌ها با عمل متقابل میان اعضایش منسجم باقی نمی‌ماند؛ بلکه نگرش کلی جامعه به آن‌ها این گروه را پایدار می‌سازد. فقر یک وضعیت کمّی و قائم به ذات نیست؛ بلکه تنها بر حسب واکنش اجتماعی ناشی از یک موقعیت خاص، مشخص می‌شود. فقر یک پدیده بی‌همتای جامعه‌شناختی است.»[4] همین که فقیران، دست‌گیری دیگران را پذیرا می‌شوند، از آن پس، مستمندان با آنچه انجام می‌دهند، در نظر گرفته نمی‌شوند، بلکه بیشتر با آنچه که دیگران درباره آنان انجام می‌دهند، مشخص می‌گردند.

آدم خسیس (The Miser) و آدم ولخرج (The Spendthrift)[5]

آدم خسیس شخصی است که پول را به‌خاطر خود پول ذخیره می‌کند و به شیوه‌ای قدرت پول را نمایان می‌سازد. خسیس، از فکر آنچه که می‌تواند با پول انجام دهد، لذت می‌برد؛ رضایت خاطر در تملک یک امکان بالقوه، بدون هیچ اندیشه‌ای درباره تحقّق آن. در عین حال، پول، نشان‌دهنده جذابیّتی شبیه به امر زیباست.

ولخرج نیز در نظر اول، ممکن است مخالف با خسیس بنماید، ولی ولخرج نیز مشکلاتی برای کنار آمدن با تأثیرات واقعیّت خارجی دارد، او تحت تأثیر آنی خرج کردن است، که بر ذخیره کردن پول می‌چربد. این‌جا را زیمل در آنچه که ما امروزه لذت خرید می‌دانیم، شناسایی می‌کند؛ لذتی که بیشتر برای خود عمل است؛ تا آن‌چه که خریده می‌شود. بی‌توجهی یا بی‌اعتنایی به خاطر خرج کردن پول، خود علامت سلطه اقتصاد پولی است؛ فقط به این دلیل که پول برای همه باارزش است. پول، افراط را نیز تشویق می‌کند.

ماجراجو (Adventurer)

«ماجراجو کسی است که تداوم زندگی روزمره را قطع می‌کند. او شخصیتی ابدی است که از گذشته بریده و آینده‌ای ندارد، ماجراجو، فعالیت و بی‌تحرکی و نیز تعیین و شک را ترکیب می‌کند او با امر مشکوک چنان معامله می‌کند که گویی مسلم است، یعنی متضمن شکلی از تقدیرگرایی است.»[6]

 

مقاله

نویسنده سمانه خالدی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS