24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : فمينيستي، انگاره تلفيقي، زنان، نابرابري، ستمگري، تفاوت
نویسنده : داوود رحیمی سجاسی
نظریۀ فمنیستی بخشی از یک رشته پژوهش دربارۀ زنان است که به طور ضمنی یا رسمی، نظام فکری گسترده و عامی را دربارۀ ویژگیهای بنیادی زندگی اجتماعی و تجربۀ انسانی از چشمانداز یک زن ارائه میکند.
سابقۀ فمنیسم، از تحول پیوسته و ناگسستهای برخوردار نیست؛ به هر روی، زنان در جوامع غربی همیشه یک گروه به نسبت کم قدرت و زیردست، یا یک نوع اقلیت بودهاند. اعتراض فمنیستی به این منزلت اقلیتی نیز همیشه اکثریت قدرتمندتر و مسلّطتر یعنی مردان را تهدید میکرده و در نتیجه پیوسته مورد مخالفت آنها بوده است. فرصتهای اعتراض علنی فمنیستی در مواقع دگرگونیهای آزادیبخش و آمادگی برای پذیرش تغییر، افزایش مییافت و در دوران غلبۀ محافظهکاری و سرکوبی کاهش پیدا میکرد. در خلال این فراز و نشیبها، زنان نظریههای فمنیستی را خلق کردند.[1]
این نظریه از سه جهت متکّی به زنان است:
نظریۀ فمنیستی از چندین جهت با بیشتر نظریههای جامعهشناسی تفاوت دارد:
نخست آن که، این نظریه کار یک اجتماع چندین رشتهای است که نه تنها جامعهشناسان بلکه دانشورانی از رشتههای دیگر، مانند انسانشناسی، زیستشناسی، اقتصاد، تاریخ، حقوق، ادبیات، فلسفه، علوم سیاسی، روانشناسی و خداشناسی را نیز در برمیگیرد؛ افراد وابسته به این نظریه را باید نویسندگان خلّاقی به شمار آورد که خودشان را بیشتر فعّالان سیاسی و سخنگویان زنان رنگین پوست به شمار میآورند و در میان آنها نویسندگانیاند که از اجتماعات روشنفکری کشورهای اروپایی و نیز جهان سوّم برخاستهاند.
دوم آن که، جامعهشناسان فمنیست، مانند نظریهپردازان فمنیست دیگر، تنها بخشی از کوششهایشان را در جهت بسط رشته اصلیشان به کار میبندند. چیزی که برای همۀ پژوهشگران فمنیست اهمیت اساسی دارد، همانا رشد یک فهم انتقادی از جامعه است تا از این طریق جهان اجتماعی دگرگون شده و در مسیرهای عادلانهتر و انسانیتر افتد.
سوم آن که، بیشتر جامعهشناسان از گنجاندن نظریۀ فمنیستی در کار جامعهشناختی اکراه دارند، بخشی به خاطر آن که نظریۀ فمنیستی بسیار نو و تندروانه است، بعضی دیگر برای آن که بسیاری از آفرینندگان این نظریه جامعهشناس نیستند و بخشی دیگر بخاطر آن که در مورد اعتبار علمی کارهایی که در ارتباطی این چنین نزدیک با فعالیت سیاسی انجام گرفتهاند، بدگمانیهایی وجود دارد.
چهارم این که نظریۀ فمنیستی در هیچیک از سه انگارهای که از دیرباز به عنوان الگوی جهتگیری جامعهشناسی به موضوع بررسیاش عمل کردهاند؛ یعنی انگارۀ واقعیتهای اجتماعی، انگارۀ تعریف اجتماعی و انگارۀ رفتار اجتماعی، جای نمیگیرد.
یکی از دلایل مهیج نظریۀ فمنیستی برای جامعهشناسی این است که به نظر میرسد، میتواند مرزهای نفوذناپذیری را که تاکنون میان این سه انگاره وجود داشته از میان بردارد و به ما نشان دهد که زندگی اجتماعی در واقع همبافتگی ظریف فراگردهای رفتارگرایانۀ غیرتأملی با ساختارها و نهادهای اجتماعی تعیینکننده و فراگردهای تعریفی جاری به وسیلۀ افراد و جمعها، به شمار میآید. نظریۀ فمنیستی علاوه بر نزدیک ساختن این جهتگیریهای گوناگون به زندگی اجتماعی، آنها را در چهارچوب یک نظریۀ اجتماعی به گونۀ کارآمدی ترکیب میسازد، نظریهای که از هر یک از انگارههای جا افتاده فراتر میرود و با انگارۀ تلفیقی تطبیق پیدا میکند.[2]
انواع نظریههای فمنیستی را میتوان در سه نظریه مطرح کرد:[3]
هر کدام از این نظریهها شاخههای متفاوت دارند. بطوری که خود نظریۀ تفاوتهای جنسی در حوزههای فمنیسم لیبرالی و فمنیسم مارکسیستی و نظریۀ ستمگری در حوزۀ فمنیسم روانکاوانه و فمنیسم رادیکالی و فمنیسم سوسیالیستی بحث و تبیین شده است.[4]
نظریههای فمنیستی سرچشمههای تازهای را الهام میبخشند که میتوان به کارشان گرفت و از زوایای منحصر به فردی اجتماع را مورد کنکاشت و تبیین قرار داد.[5] نظریۀ فمنیستی به جهان از دیدگاه اقلیتی نگاه میکند که تا کنون به رسمیت شناخته نشده بودند(یعنی زنان) با گوشۀ چشمی به کشف شیوههای مهم ولی بهاء ندادهای که از طریق آنها فعالیتهای این اقلیت به تکوین جهان ما یاری میرساند.[6]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان