دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کنش اجتماعی Social Action

No image
کنش اجتماعی Social Action

كلمات كليدي : كنش اجتماعي، نظام اجتماعي، نظام شخصيتي، نظام فرهنگي، ارگانيسم زيست شناختي

نویسنده : ابوذر رحيمي

کنش اجتماعی در اصطلاح دربر گیرنده گزینش‌های ارادی افراد و گروه‌ها برای محقق ساختن اهداف مورد نظرشان است. در این معنا، کنش اجتماعی باید برای آن‌هایی که درگیر آن هستند معنادار باشد.[1]

نظریه کنش ریشه در کار ماکس وبر (Max Weber: 1864-1920)، در زمینه کنش اجتماعی دارد. هر چند وبر کارش را بر پایه مفروضاتی در زمینه کنشگران و کنش بنا نهاده بود، اما علاقه‌ اصلی‌اش متوجه تأثیر الزام‌های فرهنگی و ساختاری روی کنشگران بود.[2]

تالکوت پارسونز (Talcott Parsons: 1902-1979) نیز در سال 1937، کتاب "ساختار کنش اجتماعی" را به انتشار رساند و در آن مجموعه‌ای از مفاهیم تعیین‌کننده رفتار بشر را در قالب نظریه عام کنش به‌نحوی منسجم ارائه کرد. او این نظریه اساسی را در آثار بعدی‌اش، "سیستم اجتماعی" و "به‌سوی نظریه عام کنش"، که هر دو را در سال 1951 به‌چاپ رساند اصلاح کرد.[3] پارسونز علاقه‌ داشت که نظریه کنش را از رفتارگرایی متمایز سازد. رفتار، دلالت بر واکنش مکانیکی در برابر محرک‌ها دارد، حال آنکه اصطلاح کنش بر یک فراگرد فعالانه، خلاقانه و ذهنی دلالت می‌کند.[4]

به نظر پارسونز سنت‌های فرهنگی اصلی غربی دیدگاه‌های متناقضی نسبت به جامعه دارند. از یک طرف دیدگاه‌هایی بودند (مانند فایده‌باوری، رفتارگرایی، مارکسیسم و داروینیسم اجتماعی) که آدمی را در حال انطباق با نیروهای فیزیکی یا اجتماعی می‌دانستند که خارج از کنترل مستقیم‌اش قرار دارند این نیروها آدمیان را وا می‌دارند تا به شیوه‌های معینی عمل کنند. از طرفی دیگر دیدگاه‌های رقیبی (ایده‌الیسم‌آلمانی، تاریخ‌باوری و پراگماتیسم آمریکایی) وجود داشت که آدمی را مبدع و مدیر اعمال خود می‌دانند. چنین دیدگاه‌هایی شامل آن دسته از تبیین‌هایی می‌شود که رفتار را به ارزش‌ها یا باورهای فرد ارجاع می‌دهند. وی قصد داشت دیدگاهی خلق کند که آزادی شخصی و تعین‌گرایی عینی را در هم ادغام کند تا به این وسیله شالوده‌های فکری مستحکمی برای لیبرالیسم غربی بنیان‌گذاری کند.[5]

عناصر اصلی کنش

پدیده بنیادی در نظریه کنش پارسونز همان چیزی است که او واحد کنشی خوانده است. او این پدیده را بر حسب چهار عنصر سازنده مشخص می‌کند:

1) این واحد به وجود یک کنشگر نیاز دارد؛

2) واحد کنشی مستلزم هدف یا وضعیتی آتی است که کنشگر نسبت به آن جهت‌گیری می‌کند؛

3) این کنش در موقعیتی انجام می‌گیرد که مستلزم دو عنصر است: چیزهایی که کنشگر نمی‌تواند تحت نظارت داشته باشد و دیگر آن چیزهایی که کنشگر می‌تواند بر آن‌ها نظارت داشته باشد.

4) هنجارها و ارزش‌ها در جهت تعیین گزینش وسایل دستیابی به هدف‌ها نقش بازی می‌کنند.[6]

در نتیجه به نظر پارسونز کنش‌ها متشکل‌ هستند از: ساختارها و فرایندهایی که موجودات انسانی به کمک آن‌ها نیات معنادار را شکل می‌دهند و به‌گونه‌ای موفقیت‌آمیز، آن‌ها را در وضعیت‌های واقعی، عملی می‌کنند. نظریه کنش اجتماعی شامل چهار مرحله است:

  • در اولین مرحله کنش‌گران برای اقدام به کنش، به‌ویژه برای دستیابی به هدفی دلخواه برانگیخته می‌شوند.
  • در مرحله دوم کنشگران باید راه‌های رسیدن به هدف دلخواه‌شان را پیدا کنند.
  • در سومین مرحله، کنشگران باید از پس شرایطی که مانع از دستیابی آنان به هدف می‌شوند برآیند.
  • در مرحله چهارم کنشگران باید در سیستم اجتماعی فعالیت کنند.[7]

عناصر نظام تعمیم‌یافته کنش

عناصر نظام تعمیم‌یافته کنش پارسونز که از وبر گرفته مشتمل است بر:

  1. سنخ‌های کنش عقلانی (به لحاظ فنی عقلانی، ارزشی-عقلانی، احساسی-عاطفی و سنتی)،
  2. سنخ‌های اقتدار (سنتی، احساسی، کاریزمایی، و عقلانی-قانونی)
  3. نقش عناصر ارزشی نهایی (ارزش‌های مذهبی و فرهنگی) در طرح هدفوسیله؛
  4. نقش مؤثر عناصر ارزشی به‌عنوان محرکه‌های دگرگونی پویای اجتماعی، همان‌گونه که در کتاب اخلاق پروتستانی وبر مطرح شده؛
  5. سرانجام پذیرش این امر که نگرش‌های ارزشی برحسب هنجارهای سلیقه‌ای، یا حتی اخلاقیات، به‌صورت‌های گوناگون جلوه می‌کنند.[8]

نظام‌های کنش

پارسونز اندیشه کنش را به مفهوم نظام اجتماعی بسط می‌دهد. نظام اجتماعی حول هنجارها و ارزش‌هایی ساخته می‌شود که بخشی از محیط کنش‌گران را تشکیل می‌دهد.[9] پارسونز در کتاب "ساختار کنش اجتماعی" نظریه‌ای با عنوان نظریه سیستم‌ها دارد. وی در این نظریه نظام کنش را متشکل از چهار جزء می‌داند که عبارت‌ا‌ند از: نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام شخصیتی و نظام زیستی. پارسونز برای این خرده‌سیستم‌ها الگویی با عنوان آجیل AGIL معرفی می‌کند که برای حفظ و بقای یک سیستم اجتماعی لازمند و به کارکردهای هر سیستم در جهت بقای جامعه اشاره دارند.[10] این چهار کارکرد در کلی‌ترین سطح آن، با چهار نظام کنش پیوند دارند؛

  1. ارگانیسم زیست‌شناختی؛ ارگانیسم زیست شناختی، نوعی نظام کنش است که کارکرد تطبیقی‌اش را از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی انجام می‌دهد.
  2. نظام شخصیتی؛ نظام شخصیتی، کارکرد دستیابی به هدف را از طریق تعیین هدف‌های نظام و بسیج منابع برای دستیابی به آن‌ها، انجام می‌دهد.
  3. نظام اجتماعی؛ نظام اجتماعی، با تحت نظارت در آوردن اجزای سازنده‌اش، کارکرد یکپارچگی را انجام می‌دهد.
  4. نظام فرهنگی؛ نظام فرهنگی، کارکرد سکون را با تجهیز کنشگران به هنجارها و ارزش‌هایی که آن‌ها را به کنش بر می‌انگیزند، انجام می‌دهد.[11]

هر نظامی از طریق مبادله نمادین تعادل خود را با سایر نظام‌ها برقرار می‌سازد. ضمن آنکه هویت خود را نیز حفظ می‌کند، مرزهای خود را محفوظ می‌دارد. وی اشاره دارد که هر نظامی به‌وسیله خرده‌نظامی کنترل می‌شود که از نظر اطلاعات در بالاترین سطح و از نظر انرژی در پایین‌ترین سطح است.[12]

پیش‌شرط‌های کارکردی نظام‌های کنش

پارسونز چهار تکلیف کارکردی برای نظام کنش تعیین کرده است که عبارت‌اند از:

1) سازگاری؛ سازگاری مجموع اجزای کنشی که روابط میان نظام کنش و محیط بیرونی‌اش را تأمین می‌کنند. سازگاری کارش این است که از این نظام‌های بیرونی منابع گونا‌گونی را که نظام نیاز دارد بگیرد و در عوض، فراورده‌های تولید نظام را عرضه کند و با فراوری و تبدیل این منابع، آن‌ها را برای نیازهای این نظام به کار ببرد. این کارکرد شامل کارکردهایی است که نظام را با محیطش، با تنگناهایش و با محدودیت‌هایش سازگار می‌کند. و نیز کارکردهایی که نظام کنش از گذر آن‌ها محیط را با نیازهایش سازگار کرده و آن را تغییر می‌دهد، بر آن نظارت می‌کند و از آن بهره‌برداری می‌کند.

2) دستیابی به هدف؛ در این مقوله پارسونز مجموعه کنش‌هایی را قرار می‌دهد که می‌خواهند هدف‌های نظام را تعیین کنند، و برای رسیدن به این هدف‌ها و گرفتن پاداش مطلوب، منابع و انرژی‌هایی را بسیج کرده و اداره می‌کنند.

3) یکپارچگی؛ در هرنظام کنش، برخی از اجزای کنشی کارشان مراقبت و جلوگیری از گرایش‌های کجروی وحفظ هماهنگی میان اجزا و دوری کردن از اختلال‌های عمیق است، کار این مجموعه کنش‌ها را پارسونز یگانگی می‌نامد. منظور از آن بعد ثبات بخشنده نظام است.

4) حفظ الگو؛ هر نظام کنش به مجموعه‌ای از اجزای کنشی نیاز دارد که کارشان ایجاد انگیزش لازم در کنشگران است، پارسونز این بعد از نظام کنش را حفظ الگوهای فرهنگی نامیده است.[13] به‌عبارتی هر نظامی باید انگیزش‌های افراد و الگوهای فرهنگی که این انگیزش‌ها را ایجاد و نگهداری می‌کنند تجدید کند.[14]

متغیرهای الگویی

پارسونز با ابداع و تدوین متغیرهای الگویی که چشم‌داشت‌ها و ساختار روابط را طبقه‌بندی می‌کنند، تلاش کرد نظریۀ انتزاعی خود را در مورد کنش روشن‌تر سازد. متغیرهای الگویی امکان مقایسه‌ روابط را فراهم می‌آورد. به نظر پارسونز این متغیرها باید به قدر کافی عام باشند که امکان مقایسه روابط را در فرهنگ‌های متفاوت فراهم آورند و باید در همه سیستم‌های اجتماعی قابل طرح باشند.[15]

به نظر او ارزش‌های همراه با کنش، از خارج بر افراد تحمیل نمی‌شود بلکه در مناسبات متقابل‌شان با جامعه ایجاد می‌گردد، از این‌رو جا دارد آن‌ها را اجتماعی بنامیم. در واقع این ارزش‌ها هستند که در عمل، شرایط ساختی کنش اجتماعی را تشکیل می‌دهند، متغیر‌های الگویی فرایند کنش اجتماعی افراد را نسبت به موقعیت خود بیان می‌کند. منظور از متغیر انتخاب یک شق از دو شقی است که عامل پیش از آنکه معنای موقعیت بر او معلوم باشد و بخواهد به عمل دست بزند باید یکی از آن دو را انتخاب کند. پارسونز تعداد این دو راهی‌ها را از پنج متغیر اساسی بیشتر نمی‌داند. این پنج متغیر از چهارچوب نظریه کنش مشتق می‌شوند. وی این شقوق دوگانه انتخاب را متغیرهای الگوئی می‌نامد و آن‌ها را چنین طبقه‌بندی می‌کند:

1- عاطفی بودن در برابر خنثی بودن از لحاظ عاطفی، شقی که فرد نسبت به موضوع علاقه‌مند یا بی‌علاقه است.

2- جهت‌گیری جمعی در برابر جهت‌گیری به سوی خود.

3- عام‌گرایی در برابر خاص‌گرایی، آیا عمل در پرتو روابط خاص عامل با موضوع صورت می‌گیرد یا اسناد عام دارد.

4- کیفیت ذاتی در برابر جنبه عملی، یعنی توجه به موضوع به‌دلیل کیفیت آن است، یا به‌دلیل آنچه می‌تواند انجام دهد.[16] آیا کنشگران بر مبنای آنچه که هستند با دیگران به کنش متقابل می‌پردازند (یعنی ویژگی اکتسابی‌شان نظیر مدرک تحصیلی)، یا بر پایه خصوصیات مادرزادی که کنترلی بر آن‌ها ندارند (یعنی خصوصیات انتسابی نظیر نژاد، جنس و سن) قضاوت در خصوص چگونگی عملکرد افراد، صرفاً بر مبنای خصوصیات انتسابی آنان، اعتباری ندارد.[17]

5- ویژه بودن در برابر پراکنده بودن، نظر عامل متوجه کل موضوع است یا متوجه بخشی از آن.[18]

اراده‌گرایی

پارسونز در کتاب ساختار کنش اجتماعی، اعلام کرد که از بررسی کار کلیه نظریه‌پردازان بزرگ به این نتیجه رسیده است که می‌توان آن‌ها را، در حال حرکت به سمت نوعی نظریه اراده‌گرایانه کنش مشاهده کرد که در آن انسان‌ها انتخاب کننده و تصمیم گیرنده در مورد هدف‌های گوناگون و وسایل مختلف برای رسیدن به آن‌ها هستند. این نظریه، از کنش‌گر انسانی و سپس یک سلسله هدف‌ها و مقاصد تشکیل می‌شود که کنش‌گر باید از میان آن‌ها انتخاب کند، و وسایل مختلفی که می‌توان با استفاده از آن‌ها به این مقاصد دست یافت، این کنشگر است که باید از میان آن‌ها انتخاب کند. اما این انتخاب‌ها در خلأ صورت نمی‌گیرند. محیط از شماری عوامل مادی و اجتماعی ساخته شده است که دامنه این انتخاب‌ها را محدود می‌کند.[19] در نتیجه اراده‌گرایی به کنشگرانی راجع است که در موقعیت‌های اجتماعی مبادرت به گزینش می‌کنند. پارسونز بر این عقیده بود که گزینش فردی به‌وسیله هنجارها، ارزش‌ها، افکار، موقعیت‌ها و نظایر آن محدود می‌شود.[20]

 

مقاله

نویسنده ابوذر رحيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS