یکی از پرسشهای اساسی در باب اوصاف الهی این است که آیا انسان با توجه به این که خدا به هیچ چیزی شبیه و مانند نیست، توانائی شناخت صفات الهی را دارد؟ در این باره دیدگاههای مختلفی مطرح شده است که معطله یکی از آن هاست:
این گروه برآنند آدمی راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد، زیرا مفاهیمی که عقل آدمی با آن سروکار دارد از موجودات محدود و محسوس پیرامون خود انتزاع میکند. بنابراین جایز نیست این مفاهیم را به خدا نسبت دهد، زیرا که خداوند هیچ شباهتی با مخلوقات ندارد. بنابراین ما حق نداریم که صفات و مفاهیمی که از مخلوقات گرفته شده است، به خدا نسبت دهیم. هر چند آنان به اوصاف الهی که در قرآن و سنت پیامبر اشاره شده، اعتقاد درند، ولی میگویند حقیقت آن معانی برای ما روشن نیست و هیچ تأملی نباید دربارۀ آنها صورت بگیرد. مسلک این گروه از آن رو که به معطل ماندن توانایی عقل، حکم میکنند، «تعطیل» و پیروان آنها «معطّله» نامیده میشوند.
امروزه مسک، «اهل تعطیل»، « لا ادریگرایی » نامیده میشود، پوزیتویستها، حس گرایانی نظیر دیوید هیوم و کانت در محدودۀ عقل نظری را میتوان طرفداران لاادریگرایی دانست. آنان بر آنند که شناخت آدمی محدود به حوزۀ تجربی است و خارج از این حوزهها، عقل توانایی شناخت را ندارد. بنابراین مسایل ما بعد الطبیعه از قبیل اوصاف خداوند خارج از حوزۀ شناخت آدمی است و دربارۀ آن نمیتوان اظهار نظر کرد.
نقد و بررسی:
هنگامی که اوصاف الهی از قبیل وجود، علم، قدرت و حیات و... را بر زبان جاری میسازیم، به طور بدیهی معنایی از آنها میفهمیم و آنها را از یکدیگر تمیز میدهیم، اگر گفته شود که ما هیچ معنایی از آنها نمیفهمیم، برخلاف بداهت سخن گفتهایم . این امر، میتواند دلیلی بر ردّ نظریۀ آنها باشد.