دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اتحادیه ی سوسیالیست عرب

No image
اتحادیه ی سوسیالیست عرب

سوسياليسم، اتحاديه، حزب، جمال عبدالناصر، مصر، سوريه، لبنان، علوم سياسي

نویسنده : فاطمه احمدي نژاد

آشنایی جهان عرب با سوسیالیسم، هم‌زمان با حمله‌ی فرانسویان به مصر و آگاهی عرب‌ها از مسائل جدید جهان غرب صورت‌ گرفت. حتی پیش‌ از آن، در قرن نوزدهم نیز صبغه‌ایی از چپ‌گرایی سوسیالیستی به‌وجود آمده بود اما اصطلاح سوسیالیسم، به‌‌طور جدی در قرن بیستم وارد ادبیات سیاسی جهان عرب شد و این ‌امر با تاسیس احزاب کمونیست در‌ جهان ‌عرب شکل گرفت. اما به‌طور کلی، این مکتب فکری در ابتدا با بی‌توجهی اعراب مواجه شد و تنها در کشورهایی مثل مصر و سوریه که روشنفکران آن با آشنایی به زبان‌های انگلیسی و فرانسه، امکان مطالعات بیشتری در ‌این‌ زمینه را پیدا می‌کردند، اندیشه‌ی سوسیالیسم کم‌کم راه خود را پیدا‌ کرد. با این ‌همه، روشنفکران عرب از واژه‌ی سوسیالیسم، تصور عام و بسیار مبهم درباره‌ی خیر و عدالت اجتماعی داشتند و فراخوانی به "مشاع شدن بی‌استثنای همه چیز" آنها را به هراس می‌افکند.[1] به‌ هر ترتیب، آنچه سبب گرایش اندیشمندان جهان عرب به آموزه‌های چپ شد، آن بود که در توضیح برخی مشکلات معاصر و یافتن راه‌حلی برای آنها، نمی‌توانستند به ظاهر سخن شریعت اکتفا کنند و یاری جستن از آموزه‌های جدید در این‌ میان ناگزیر بود. از سوی دیگر، لیبرالیسم راه مناسبی پیش‌روی دین‌مداران نمی‌گذاشت، بدین‌سبب برخی از آنان به آموزه‌های سوسیالیستی روی‌ آوردند و گروهی متاثر از مارکسیسم شدند.

یکی از نخستین نشانه‌های توجه به سوسیالیسم در ادبیات عرب، مقاله‌ی کوتاه "سوسیالیسم و دین" در مجله‌ی المنار، سال 1898م بود که شاید نخستین کوشش شناخته شده برای دست‌یابی به ویژگی مشترک میان اسلام و سوسیالیسم باشد. به غیر از این مقاله، نظریه‌پردازانی مثل فرح آنتوان، شبلی شمیل و سلامه موسی، در بسط اندیشه‌های سوسیالیستی در جوامع عرب، نقش به‌سزایی ایفا کردند.[2]

اتحادیه‌ی سوسیالیسم عرب مصر

ژنرال جمال‌ عبدالناصر، رهبر افسران آزادی بود که حکومت ملک فاروق را طی کودتایی در جولای سال 1952م سرنگون کرد و حکومتی را جانشین آن نمود که نه تنها در مصر پرطرفدار بود، بلکه برای دو دهه، تا زمان مرگ ناصر، آرمان‌ها و آرزوهای مردم عرب در کل جهان عرب را رهبری می‌نمود. آنچه او به‌عنوان فلسفه‌ی سیاست، انقلاب و حکومت جمهوری خویش در‌ نظر داشت، نوعی سوسیالیسم دولتی بود که بر هویت بومی عربی استوار باشد.[3] تنها در مورد دموکراسی و ملی‌گرایی بود که اختلاف‌نظرها، کم‌کم جنبش کمونیستی مصر را رودروی عبدالناصر قرار داد. کمونیست‌ها معتقد بودند که عبدالناصر اصول دموکراتیک را رعایت نمی‌کند. همچنین آنان به سبب داشتن اندیشه‌های انترناسیونالیستی، با ملی‌گرایی عرب مخالف بودند و آن‌را برگرفته از نظام سرمایه‌داری و مورد حمایت آن می‌دانستند. این اختلافات و همچنین، بدبینی به فعالیت‌های حزبی از سوی ناصر که آن‌را مانع بزرگی بر سر راه خود می‌دانست، موجب شدند تا فعالیت احزاب در دوره‌ی حکومت وی، یعنی از سال ‌1954م تا 1971م ممنوع اعلام شوند و همزمان، ناصر به‌جای احزاب مختلف و متعدد که او آنها را مانع وحدت عربی و سیاست‌های خود می‌دانست خواستار ایجاد یک سازمان واحد مردمی برای حمایت از دولت و سیاست‌های خود شد و از این‌رو، سازمان‌هایی همانند (هیات آزادی‌بخش) و (اتحادیه‌ی ‌ملی) که سازمان‌های موفقی نبودند را ایجاد کرد و بالاخره در دسامبر 1962م (اتحادیه‌ی سوسیالیست عربی) را به‌عنوان تنها حزب سیاسی مصر، تاسیس کرد.[4]

این حزب که به‌نام تنها سازمان سیاسی توده‌ایی جمهوری متحد عربی، بیرون آمده بود، در آیین‌نامه‌ی درونی خود که در دسامبر این سال منتشر شد، به عنوان یک نیروی سوسیالیستی پیشتاز معرفی شده بود که پی‌ریزی سیاست درونی و بیرونی کشور و بازرسی بر اجرای آن‌را به عهده داشت.[5] رهبری حزب، به عهده‌ی شخص جمال‌ عبدالناصر بود که گرایش وی به‌گونه‌ایی از مرام سوسیالیستی، موجب انحلال احزاب و تحکیم نظام تک‌حزبی شد و از سوی دیگر، دولتی کردن اقتصاد و به تبع آن، دولتی شدن بخش گسترده‌ایی از صنایع و کشاورزی را در پی داشت.

در همین سال‌ها، جمال ‌عبدالناصر برای نزدیک شدن به بلوک شرق نیز اقداماتی کرد. به‌طور کلی، از دید جمال عبدالناصر غایت مبارزه‌ی عرب‌ها، آزادی و سوسیالیسم و وحدت است و استقلال کشور با استقلال اقتصادی در پیوند تام است و استقلال اقتصادی فقط از طریق توسعه‌ایی مستقل در چارچوب نظام سوسیالیستی امکان‌پذیر خواهد بود.

پس از مرگ ناصر، مبارزه برای قدرت در مصر، میان یاران نزدیک او که در زمان حیاتش، مجریان سیاست ناصری بودند، آغاز شد.[6] نهایتا انورسادات، معاون وی، قدرت را به‌دست گرفت. او که ابتدا به‌ شدت با اندیشه‌ی آزادی احزاب مخالف بود، پس از جنگ سال 1973م و پیمان مصر- اسرائیل، گام‌هایی به سوی برقراری نظام چند حزبی کنترل شده برداشت و با اتخاذ چهره‌ایی لیبرال‌تر، توانست به نمایش محدودی از کثرت‌گرایی سیاسی روی آورد و راه این کشور را برای برگزاری انتخابات پارلمانی هموار کند،[7] بر همین اساس، سادات در سال 1974م اعلام کرد "اتحادیه‌ی سوسیالیست عربی" که تا آن زمان تنها حزب سیاسی مصر به شمار می‌رفت، سه جناح "چپ" "راست" و "میانه" خواهد داشت. دو سال بعد، اتحادیه منحل شد و سه جناح سیاسی آن، تبدیل به احزاب سیاسی کاملا نو ظهور گشتند. "حزب سوسیالیست عربی مصر" به رهبری نخست‌وزیر، ممدوح سالم، از درون جناح میانه‌رو، "حزب تجمع" به رهبری خالد محی‌الدین، از درون جناح چپ و "حزب لیبرال سوسیالیست" به رهبری مصطفی‌ کامل‌مراد، از درون جناح راست اتحادیه‌ی سوسیالیست عربی، پدید آمدند.

به هر تقدیر زمینه‌ی گرایش مصر به سوسیالیسم را می‌توان در موارد زیر یافت:

1-سنت طولانی تمرکز دولتی؛

2-مصری کردن منافع و سهام شرکت‌های بزرگ انگلیسی و فرانسوی بعد از جنگ سوئز؛[8]

3- تشکیل جمهوری متحد عربی در سال 1958م و انحلال آن، که به ادعای دولت مصر، ناشی از مخالفت فئودالیسم و سرمایه‌داری سوریه با برنامه‌ی انقلاب اجتماعی جمهوری متحد عربی بود.[9]

اتحادیه‌ی سوسیالیست عرب سوریه

بر طبق ماده‌ی هشت قانون اساسی سوریه که در سال 1973م به تصویب رسیده، آمده است: حزب سوسیالیست عربی بعث، حزب اصلی در جامعه و کشور سوریه می‌باشد و رهبری جبهه‌ی ملی ‌ترقی‌خواه را برعهده دارد. این جبهه که ائتلاف حاکم بر سوریه نامیده می‌شود، شامل هفت حزب است که "اتحاد سوسیالیست عرب" نیز یکی از موتلفان آن می‌باشد. این احزاب عبارتند از: حزب بعث، حزب کمونیست (دو شاخه)، حزب سوسیالیست‌های عرب، حزب وحدت‌گرایان سوسیالیست، حزب وحدت‌گرایان سوسیال دموکرات، حزب قومی اجتماعی و حزب اتحاد سوسیالیست عرب.[10]

معرفی حزب

تشکیلات سیاسی این حزب، اساسا در ژوئیه‌ی 1962م در مصر، توسط جمال عبدالناصر ایجاد شد. عبدالناصر برای انتقال اندیشه‌ی خود، دستور تشکیل شاخه‌های دیگر در چند کشور عرب، از جمله سوریه را داد و به علت خصومت میان ناصری‌ها و بعثی‌ها، حزب اتحاد سوسیالیست عرب شاخه‌ی سوریه، اولین کنگره‌ی خود را در ژوئیه‌ی 1964م در لبنان منعقد نمود. در دومین کنگره‌ی این حزب که در سال 1965م منعقد شد، تعدادی از رهبران و اعضای آن، منشعب و به شاخه‌ی "جنبش ناسیونالیست‌های عرب" پیوستند. با مرگ ناصر، فعالیت حزب اتحاد سوسیالیست محدود شده و در پنجمین کنگره‌ی این حزب که در سال 1973م به منظور همکاری و یا عدم همکاری با حزب بعث سوریه تشکیل شد، انشعاب مهمی درون این حزب به وجود آمد و جمال آناسی، دبیرکل این‌ حزب، از پست خود برکنار گردید. چندتن از اعضای باقی‌مانده‌ی حزب، ضمن پیوستن به جبهه‌ی احزاب سوریه به رهبری اسد، او را دنباله‌رو ناصر تلقی نمودند.

در سال 1988م در دهمین اجلاس کنگره‌ی این حزب، حافظ اسد به‌عنوان جانشین و تنها رهبر جهان عرب از سوی حزب، شناخته شد.

حزب اتحاد سوسیالیست عرب سوریه، همواره شاهد انشعاباتی بوده و تمامی انشعاباتی که در احزاب سوسیالیست جهان عرب صورت می‌گرفت در حزب یاد شده، انعکاس می‌یافت. در اواخر دهه‌ی 1970م فوزی کیالی، به اتهام عدم اتخاذ موضع‌گیری شدید در برابر اخوان‌المسلمین سوریه، از پست دبیرکلی حزب برکنار شد و در سال‌های 1983م تا 1981م انشعابات جدیدی حزب را تکان داد که نهایتا در سال 1985م و با همکاری حزب بعث، اتحادیه‌ی سوسیالیست عرب، کنگره‌ی خود را به نام کنگره‌ی وحدت‌گرای حزب تشکیل داد، اما هرگز اختلاف‌نظر میان رهبران و اعضای حزب پایان نیافت و سرانجام در سال 1989م اختلافات درون گروهی منجر به استعفای چندتن از اعضای کادر مرکزی گردید که حزب بعث به منظور جلوگیری از فروپاشی کامل اتحادیه‌ی مذکور، میان اعضای آن میانجی‌گری کرد و آنان را به وحدت و عدم انحلال و یا تجزیه دعوت نمود.[11]

اتحادیه‌ی سوسیالیست عرب لبنان

در لبنان پنج سازمان ناصری به نام‌های: اتحاد نیروهای ناصری، سازمان وحدت مبارزه‌ی ناصری، اتحادیه‌ی سوسیالیستی ناصری، جوانان ناصری بقاع و وحدت مبارزه‌ی عرب، در ژانویه‌ی 1974م وحدت فرماندهی و کادر سازمانی خود را در یک سازمان ناصری متحد، تحت عنوان اتحادیه‌ی سوسیالیستی عرب، اعلام کردند و ارگان این سازمان، یعنی روزنامه‌ی المحرر، چاپ بیروت، در 28 ژانویه، این وحدت کوتاه مدت را که دو ماه بیشتر به طول نیانجامید، اعلام کرد.[12] پس‌ از آن، این اتحادیه نیز به یکی از پانزده تشکل سیاسی لبنان پیوست که جنبش‌ ملی لبنان را تشکیل می‌دادند. جنبش ملی لبنان که یک سازمان دست چپی است، شامل حزب ترقی‌خواه، حزب کمونیست لبنان، افواج عربی، جنبش ناصری‌های مستقل، جنبش طرفدار فتح، جنبش هم‌وطنان مسیحی و چند حزب دیگر می‌باشد.

اتحادیه‌ی سوسیالیست عرب عراق

پس از کودتای هجدهم نوامبر 1963م توسط افسران بلندپایه‌ی ارتش عراق، که به روی کار آمدن سرلشکر طاهر یحیی انجامید، پایه‌های اتحاد سوسیالیست عربی در این کشور پی‌ریزی شد. دولت یحیی که در 26 نوامبر این سال، برنامه‌ی کار و سیاست داخلی و خارجی خود را اعلام می‌داشت، از ایجاد اتحادیه‌ی سوسیالیستی عربی نیز خبر داد، که در چهاردهم ژوئیه‌ی همان سال و پس از تصویب قانون اساسی جمهوری عراق، بدان تحقق بخشیده شد. این‌که یک سازمان سیاسی آشکار و طرفدار حکومت بود، بر پایه‌ی باور بنیان‌گذار آن، می‌بایست همه‌ی نیروهای سیاسی کشور را در بر گیرد و همکاری ایشان را در چارچوب سازمانی خودش به انجام برساند. اما استحکام این سازمان سیاسی دیری نپایید و در پی درگیری‌های سیاسی سال 1965م و برکناری وحدت‌خواهان از کار و کوشش آنان برای کودتا، پیوندها میان گروه حاکم و وحدت‌خواهان که پیش ‌از این مرکز فرماندهی را در تنها سازمان سیاسی آشکار کشور، یعنی (اتحادیه‌‌ی سوسیالیستی ‌عربی) گسسته و به فروپاشی این سازمان طی سال‌های آینده انجامید.[13]

اتحاد سوسیالیست عرب در دیگر کشورها

در سودان، در ژانویه‌ی سال 1972م، رئیس‌جمهور وقت، نمیری، اتحاد سوسیالیست سودان را بنیان‌گذاری کرد، این حزب که به مدت طولانی، تنها حزب سودان به‌ شمار می‌رفت، دقیقا مطابق الگوی اتحاد سوسیالیست عرب، که در مصر فعال بود، سازماندهی شده بود.[14]

اما در منطقه‌ی خلیج فارس و در کشورهای نفت‌خیز، جنبش چپ کمتر مجالی برای بروز و رشد یافته است. آنچه باعث تقویت چپ‌گرایی در دوره‌ایی خاص در کشورهای نفت‌خیز خلیج‌فارس شد، پشتیبانی تبلیغاتی و سیاسی حکومت جمال ‌عبدالناصر از احزاب ملی‌گرا و چپ‌اندیش در این منطقه بود. کشورهایی چون عربستان سعودی، ناصر را به دیکتاتوری و قبضه کردن امور متهم کردند و سوسیالیسم عربی را تهدیدی برای قرآن و اسلام شمردند و اعلام کردند که جمال‌ عبدالناصر و حکومت وی در پی تبلیغ آیین‌های الحادی کمونیسم و سوسیالیسم در برابر آموزه‌های اسلام هستند. با وجود این، گروهی از شاهزادگان جوان، به رهبری هلال ‌‌‌‌‌‌‌بن عبدالعزیز، که تحت تاثیر اندیشه‌های عبدالناصر بودند، سازمان شاهزادگان آزاد را تاسیس نمودند و خواهان اصلاحات ریشه‌ای در ساختار سیاسی عربستان شدند.

مقاله

نویسنده فاطمه احمدي نژاد

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پناهنده Refugee

پناهنده Refugee

اصطلاح «پناهنده»، «پناهندگان» و «پناهندگی» از جمله اصطلاحاتی است که در نظام حقوق بشر بسیار متداول بوده و به کرات مورد استفاده قرار گرفته است.
الزام آور Binding

الزام آور Binding

اصطلاح «الزام‌آور» از جمله اصطلاحاتی است که در نظام حقوق بشر در ترکیب‌‌‌‌های مختلفی از جمله «معاهده الزام‌آور»
اعلامیه استقلال Declaration of Independence

اعلامیه استقلال Declaration of Independence

از جمله مهمترین تحولات مربوط به دوران اواخر عصر روشنگری، وقوع حوادث سیاسی و انقلاب‌های حقوق بشری و جنبش‌های آزادی خواهانه‌ای است که دست آوردهای حقوق و آزادی‌های فردی مهمی از آنها ناشی شده است.
No image

پروتکل Protocol

واژه «پروتکل» از جمله واژگانی است که در نام‌گذاری برخی از مهمترین اسناد حقوق بشری متعلق به نظام‌های بین المللی و منطقه‌ای حقوق بشری نیز به  کار گرفته شده است.
پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

بی‌تردید میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (1966)
Powered by TayaCMS