جرم، جرم شناسي، بزه، بزهكار
نویسنده : ميثم مراديان
در سراسر فرهنگ واژگان حقوقی و جرمشناسی هیچ واژهای از نظر معنی به پیچیدگی واژه جرم یا بزه وجود ندارد، چه بسیار افرادی که در برههای از زمان مجرم شناخته شده و در برههای دیگر به عنوان انسانهای نیکسیرت از ایشان یاد میشود. [1] ضمن اینکه برخی جرایم نیز وجود دارند که در تمام اعصار و مکانها ثابتند و همیشه جرم تلقی میشدهاند. با این همه درک معنای این اصطلاح در بررسی وضع قانون و نقض آن و نیز در توجیه و ارزیابی مجازات از اهمیت بسزایی برخوردار است. [2]
واژه جرم در لغت به معنای گناه، خطا، ذنب، تعدی، بزه، عصیان و معصیت است[3] و در اصطلاح حقوقی هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده جرم نامیده میشود. [4] جامعه شناسان نیز معتقدند که جرم پدیده طبیعی اجتماعی است و از فرهنگ و تمدن هر اجتماع ناشی میشود و هر عملی که وجدان عمومی را جریحهدار کند، جرم محسوب میشود. [5]
هر یک ازجرمشناسان نیز به نوبه خود برحسب روش، شغل و حرفه، موضوع مورد مطالعه، تخصص، ذوق واستعداد خود جرم را معنی و تفسیر کردهاند؛ بنابراین هنوز تعریفی که بتواند مورد قبول تمام جرمشناسان قرار بگیرد ارائه نشده است. [6]
به هرحال از سوی جرمشناسان چند تعریف مشخص از جرم ارائه شده که فهرستوار به آنها اشاره میشود:
جرم تجاوز به حق و وظیفه است؛ (تارد- ماکسول)
جرم عملی قابل مجازات است؛
جرم عملی علیه آزادی فرد است؛
جرم عملی برخلاف قانون است؛
جرم عملی خلاف قانون و اخلاق است؛
جرم عملی ضد اجتماعی است؛
جرم لطمه به وجدان و اخلاق است؛[7]
برخی مانند منتسکیو جرم را به جرم علیه مذهب، علیه اخلاق، علیه آرامش عمومی و علیه امنیت تقسیم میکنند. [8] دکتر مظلومان نیز در تعریفی عجیب جرم را اینگونه تعریف میکند: «جرم عمل یا خودداری از عملی است که طبقه روشنفکر جامعه آن را عامل آشفتگی در نظم وهماهنگی اجتماعی محسوب کند و برخلاف موازین اخلاقی بداند و آسیبی به احساسات و وجدان به شمار آورد. »[9]
مفید بودن جرم!
عدهای از دانشمندان معتقدند که برخی جرایم دلیل پیشرفت اجتماع و ترقی آن است و حتی برای آنکه جامعه بتواند به پیشرفت خود ادامه دهد این جرایم لازم است مثلا دونلاپ معتقد بود ترقی اجتماع از دو طریق صورت میگیرد: 1. تخلف از قراردادهایی که منجر به تشکیل قراردادهایی جدید میشود؛ 2. تخلف از قانونی که توسط قراردادها شکل گرفته است. امیل دورکیم نیز مینویسد: جرم نه تنها پدیده لازمی به شمار میآید بلکه چون این شرایط برای تحول و شکلگیری اصولی و درست حق و اخلاق ضروری است لذا ثمربخش و مفید است[10]و . . .
اما در واقع عقیده این دانشمندان را باید مربوط به آداب و سننی دانست که صورت قانون به خود میگیرد و کلیه افکار را در چهارچوب خود زندانی میکند و درنتیجه باعث رکود و جمود فکر شده و اجتماع را در حالت سکون نگه میدارد. [11]
عوامل جرم (علتشناسی جنایی)
برخلاف تئوری های مختلف مربوط به بزهکار و بزهکاری که ریشه قدیمی دارند، تئوریهای مربوط به بزه مباحث جدیدی در جرم شناسی هستند. [12]
برخی از جرم شناسان دو عامل را در ایجاد جرم سهیممیدانند: شخصیت و وضعیت. ایشان عمل جنایی را پاسخ شخصیت به وضعیت معینمیدانند و علت جرم را در این دو عامل جستجو میکنند؛ اما عوامل دیگری نیز وجود دارند که در تحقق جرم سهیماند، مثل زمینه و محیط. در اینجا به بررسی مختصری از هریک از عوامل موثر در تحقق بزهمیپردازیم.
1. زمینه:
عوامل ارثی، پایه اساسی و ضروری تکامل شخصیت فرد است و حدود تکامل جسمی و روانی را تعیینمیکند. اثر کروموزومها، تغییر و تجزیه ژنها، اثر بیماریهای واگیردار، رشد جسمی و پرورش روانی و سایر عواملی که در جسم و روان هر فرد مؤثر است زمینه را برای بروز جرایم مختلف مهیا میسازد. با اینکه زمینه، به علت ساختمان خاص جسمی و وضع روانی هر فرد دوام دارد ولی تحت تأثیر عوامل خارجی و محیط اجتماعی تغییرپذیر است. [13]
2. محیط
محیط کلیه شرایط و اموری است که موجب تکامل هر موجود زنده و به خصوص تحول شخصیت انسانیمیشود. محیط به انواع مختلف تقسیممیشود: محیط جغرافیایی یا طبیعی، محیط اجتماعی، محیط عمومی، محیط شخصی، محیط اجتناب ناپذیر، محیط اتفاقی، محیط انتخابی، محیط پذیرش و محیط تحمیلی[14]
3. شخصیت
تمامیت جسمی و روانی فرد شخصیت وی را تشکیل میدهد. مقصود از تمامیت تکامل نیست بلکه منظور آن است که فرد پس از عبور از دوران بلوغ و رسیدن به سن تکلیف اجتماعی که عرف نیز به آن صحه میگذارد، به حد کافی از رشد جسمی و روانی رسیده و به عنوان «شخص» دارای جایگاه اجتماعی معینی شده است. به عبارت دیگر میتواند دارای مسئولیت اخلاقی در ارتباط با دیگران بشود.[15] جامعهشناسان فرهنگ هر جامعه را در تکوین شخصیت مؤثر میدانند و معتقدند که تفکیک شخصیت که مؤید وحدت وجود فرد است از محیط امکان پذیر نیست.[16]
4. وضعیت
وقوع جرم از مرحله شروع تا اجرای عمل، بسته به وضعیتی است که شخصیت فرد را شکل میدهد. با ترکیب شخصیت و وضعیت هر امری از نقطه شروع به مرحله عمل و اجرا در میآید. گین برگ معتقد بود که میتوان سه وضعیت را از یکدیگر تفکیک کرد: 1. وضعیت خطرناک مثل محیط باند بزهکاران 2. وضعیت بی خطر 3. وضعیت مختلط
اشکال جرم در جرم شناسی
1. جرایم سازمانیافته و تشکیلاتی
جرایم سازمان یافته در یک وضعیت که خاص نبوده و موقعیتی نیز برای ارتکاب جرم وجود ندارد با طرح نقشه، نشانی محل، خرید لوازم مورد نیاز، انتخاب شرکا و معاونین و مقدمات جرم فراهممیشود. انگیزه اصلی ارتکاب این گونه جرایم حرص و طمع است. مثل جرایم یقه سفیدها و جرایم بزهکاران به عادت.
2. جرایم بدوی
در اینگونه جرایم واکنش فرد در قبال اعمال جزئی شدید و توأم با خشونت است ؛ چنین فردی نمیتواند واکنش خود را به تعویق انداخته یا متناسب با رفتار محرک نماید، مثل فردی که در مقابل عمل کسی که قصد دارد بدون رعایت نوبت نان بخرد، با غضب به او نزدیک شده و به او سیلیمیزند.
3. جرایم سودجویی
در این نوع جرایم، فرد در وضعیت خاص یا خطرناکی قرارمیگیرد که بدون ارتکاب جرم نمیتواند از آن وضعیت نجات پیدا کند. انواع جرایم سودجویی متعدد و اهم آنها جرایم علیه اشخاص یا اموالمیباشد. جرایم سودجویی علیه اشخاص جرایمی هستند که فرد برای رهایی از فردی که مزاحم و سدی برای پیشبرد هدف است اتفاق میافتد مثل رفتار زنی که برای رهایی از شکنجه شوهر بداخلاق او را به قتلمیرساند.
در جرایم سودجویی علیه اموال نیز فاعل در حالت غیرعادی روانی یا در حالت کاملا عادی با طرح نقشه و تهیه وسایل جرایم علیه اموال را انجام میدهد. مثل سارقی که برای از بین بردن ادله و آثار جرم و رفع سوء ظن در محل وقوع سرقت، حریق ایجاد میکند.
4. جرایم شبهقضایی
برخلاف جرایم سودجویی که در آن نفع شخصی منظور است، در جرایم شبهقضایی فاعل شخصا ذینفع نیست و فقط به تصور اجرای عدالت اجتماعی، مرتکب جرممیشود. در این نوع جرایم حس انتقامجویی، نوعدوستی، ایدئولوژی و... در ارتکاب جرم موثر است. مثل عمل فردی که در مقابل بیمهری همسر خود اقدام به خودکشی یا ضرب و جرح و قتل طرف مقابل میکند؛ یا عمل اشخاصی که برای ابراز نارضایتی خود اقدام به شورش و تخریب دستجمعی میکنند و... [17]