كلمات كليدي : حسادت، رذايل، حسد، نفس، اخلاق
نویسنده : زينب برجي نژاد
یکی از بیماریهای کشندة روانی و از بدترین رذایل اخلاقی، حسادت است که آدمی را به پستترین مرحلة رذالت میرساند.
«حسد»، آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی، چه بسا در زوال آن نعمت کوشش میکند.[1]
بطور کلی معیار حسد آن است که آنچه را برای خود نخواهی، از برای دیگری خواهی و آنچه را از برای خود خواهی، از برای او نخواهی.[2]
این حاجت درونی، حسادت است و صاحبش را حاسد و حسود و آنکه بر او حسد میورزد، محسود میگویند.
حسادت در قرآن
از آیات قرآن مجید استفاده میشود که نخستین اختلاف، تجاوز و قتلی که در جهان واقع شد و خونی که ریخته شد، بر اثر انگیزة حسادت بود؛ سرانجام حسادت هم آنچنان ناگوار و مرگبار میباشد که حتی به خاطر آن ممکن است برادری دست به خون برادر خود بیالاید، مثل داستان هابیل توسط قابیل.[3]
خدای سبحان در قرآن کریم ماجرا را چنین بیان میکند: «داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان، هنگامیکه هر کدام عملی برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند، اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود به برادر دیگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت. (برادر دیگر) گفت: (من چه گناهی دارم زیرا) خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد. اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی من دست به قتل تو نمیگشایم، چون از پروردگار جهانیان میترسم! من میخواهم با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردی (و بار هر دو را به دوش کشی) و از دوزخیان گردی و همین است سزای ستمکاران. نفس سرکش تدریجاً او را مصمم به کشتن برادر کرد و او را کشت و از زیانکاران شد.»[4]
بدین ترتیب قابیل به واسطة حسادت، اولین خون به ناحق را در روی زمین ریخت و شاید چندان طولی هم نکشید که پشیمان گردید ولی دیگر پشیمانی سودی نداشت.
خداوند متعال در آیهای دیگر میفرماید: «بسیاری از اهل کتاب به خاطر حسد، دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان به کفر بازگردانند با اینکه حق برای آنها کاملاً آشکار شده است.»[5]
میتوان ادعا کرد که یکی از اسباب عداوت سرسختترین دشمنان اسلام همان حسادت بوده است؛ حسادتی که مانع از پذیرش دین مقدس اسلام گردید. چرا که آنها به مقام و شخصیت الهی پیغمبر بزرگوار اسلام حسد میبردند و نه تنها به این قناعت نمیکردند که خود آیین اسلام را نپذیرند بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و این خصلت زشت برای آنها به صورت عقدهای در آمده بود اظهار میکردند با اینکه حقیقت برای آنها آشکار شده بود.[6]
حسادت در روایات
علاوه بر اینکه آیات فراوانی در قرآن کریم دربارة نفی از حسادت آمده است روایات زیادی نیز در زمینة نکوهش از حسد، از ائمة معصومین(ع) نقل شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
امام صادق(ع) فرمودند:
«حسد از تاریکی قلب و کوردلی و از انکار نعمتهای خدا به افراد سرچشمه میگیرد و این دو کوردلی و ایراد بر بخشش خدا، دو بال کفر هستند و به سبب حسد بود که فرزند آدم در یک حسرت جاودانی فرو رفت و به هلاکت افتاد که هرگز از آن رهایی نمییابد.»[7]
از حضرت پیغمبر(ص) مروی است که «حسد، اعمال حسنه را میخورد، همچنانکه آتش هیزم را میخورد.»[8]
ابن بصیر از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: ریشههای کفر سه چیز است: حرص، تکبر، حسد.[9]
حضرت علی(ع) میفرماید: «حسود در بدحالیها، خوشحال و در خوشحالیها، بدحال است.»[10]
و نیز حضرت در حدیثی دیگر، حسد را از بدترین و زشتترین خویها بلکه از خلق ابلیس معرفی میکند.[11]
علل و ریشههای حسادت:[12]
چون حسادت حالت عارضه شیطانی است که در نفس پیدا میشود، برای پیدایش آن اسبابی است که باید آنها را شناخت تا از آنها پرهیز کرد و به بیماری کشندة حسادت دچار نشد. علمای علم اخلاق برا ی حسد علل و اسباب متعددی را ذکر کردهاند که به اختصار به آنها اشاره میشود:
1- عداوت و دشمنی: به این معنی که انسان وقتی با کسی دشمن شد هیچ چیزی را برای او نمیخواهد و متنعم بودنش را دوست ندارد.
2- تکبّر: کبر و خودخواهی شخص را وادار میکند که نتواند دیگری را دارای نعمت ببیند و لذا آرزوی زوال آن را میکند.
3- تعجب و استبعاد: این وقتی است که محسود در نظر حاسد حقیر، پست و در نعمت عظیم باشد، پس تعجب میکند که مثل آن شخص به چنین نعمتی رسید و به این سبب به او حسد میورزد و زوال آن نعمت را میخواهد.
4- ترس از نرسیدن به مقصود: حسود میترسد که محسود با نعمتی که بدست آورده بتواند مانع منافع او شده و او را از رسیدن به مقصود بازدارد. لذا حسادت او برانگیخته میشود و آرزو و تمنا میکند تا آن نعمت از او سلب شود.
5- حب ریاست: چون ریاست معمولاً مبتنی بر این است که رئیس نعمتی داشته باشد که دیگران از او محروم باشند، لذا شخص ریاست طلب وقتی ببیند دیگران به نعمتی شبیه آنچه او دارد دست یافتهاند، حسد میورزد.
6- خباثت درونی و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا: برخی بدلیل داشتن خباثت نفسانی از گرفتاری دیگران شاد و از متنعم بودن آنها در عذابند، لذا از شنیدن وصف گرفتاری دیگران شاد میشوند و از مشاهدة انتظام امور بندگان خدا رنج میبرند.
علائم حسد:[13]
برای حسود چهار علامت است:
1- در حضور او تملق و چاپلوسی میکند.
2- زمانی که طرفش نیست غیبتش را میکند.
3- در وقت گرفتاری و ناراحتی شماتت و سرزنش میکند.[14]
4- حسود در ستودن دارندگان فضیلت کوتاهی میکند.[15]
مراتب حسد:[16]
شخص حسود معمولاً دارای یکی از سه حالت ذیل میباشد:
1- اینکه طبعاً بدخواه دیگران باشد ولی خودش از این حال ناراحت و عقلاً از این میل قلبی متنفر باشد و به همین خاطر بر نفس خود غضبناک بوده و در فکر چارهای برای رفع آن باشد. این قسم از حسد چون از اختیار انسان خارج است قطعاً مورد عفو پروردگار میباشد.
2- اینکه این میل قلبی را دوست داشته و در ناگواریهای محسود به وسیلة قول یا فعلی شادمانی خود را اظهار کند. این قسم از حسد قطعاً ممنوع و حرام است.
3- حالتی میانة دو حالت قبلی یعنی اینکه در قلب حسد بورزد و از حسد خود به هیچ وجه ناراحت نباشد و در صدد رفع آن برنیاید ولی ظاهر خود را از اطاعت حسد و انجام مقتضیات آن حفظ کند.
در حکم این قسم از حسد بین عرفا اختلاف است. عدهای قائلند این فرد مصداق حسود گناهکار و عدهای قائلند
اگر انسان حسد خود را به وسیلة جوارح اظهار نکند مرتکب هیچ گناهی نشده است.
مصادیق حسادت:
1- حسد بر جاه و مال: حسود از دیدن مقام شامخ دیگران رنج میبرد و با دارندگان آن دشمنی میکند و حتی
طاقت شنیدن مدح آنان را ندارد.
2- حسد بر ثروت: حسود بر کسی که ثروتی دارد، حسد میبرد و آرزومند است که ثروت از دستش برود و بلکه
میکوشد مال او را از میان ببرد.
3- حسد بر شجاعت: گاهی شخص حسود بر دلیری و شجاعت فردی، حسادت میورزد و میکوشد که شهرت او
را از میان ببرد.
4- حسد بر دانش: کسانی که در محیط تحصیلی قدم میگذارند، گاهی بر برتری علمی دیگران حسد میبرد و
میکوشد که آوازة علمی آنها را از بین ببرد.
آثار حسد:[17]
هر عملی که از انسان سر میزند، خوب باشد یا بد، عبادت باشد یا معصیت، نتیجة مناسب خود را به همراه دارد.
حسادت نیز از اعمال بدی است که سرچشمة و منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی است که به برخی اشاره
میشود:
1- زائل کنندة ایمان و از بین برندة دین است، عملهای خیر و کارهای ثواب انسان را از میان میبرد. چنانکه
رسول خدا(ص) فرمودند: نسبت به هم حسد نورزید: زیرا حسد ایمان آدمی را میبلعد چنانکه آتش هیزم خشک را میبلعد.[18]
2- انسان را به انجام عمل بد و گناه میکشاند.
3- خواری و محرومیت: حسود هرگز به مراد دل نمیرسد و در پیروزی بر دشمن یاری نمیشود. «الحسود غیر منصور» حسود نصرت و یاری نمیشود.
4- حسود از زندگی لذت نمیبرد و دارای غم و اندوه است. چون از دیدن نعمت دیگران پیوسته در اضطراب است و عذاب درونی است و ساعتی آرامش و آسایش ندارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کمترین مردم از حیث لذت، حسودان هستند.»[19]
درمان حسد:[20]
همانطوریکه بیان شد، حسد از گناهان قلب و یکی از رذائل اخلاقی است که اگر در اصلاح آن کوتاهی شود در نهاد انسان ریشه میدواند و رشد میکند و به حدی میرسد که مبارزه و قلع و قمع آن بسیار دشوار میگردد. حسد
مثل هر رذیلة اخلاقی اگر در وجود انسان جای پایی باز کند، خاری سر راه تکامل انسان میشود، که اگر هر چه
زودتر این خار از صفحة لطیف روح بیرون نیاید، ریشهدارتر میشود. لذا تا زمانیکه ریشه ندوانده و هنوز سست
است، باید در اصلاح آن کوشید. برای علاج حسد، دو راه وجود دارد:
1ـ راه علمی: علاج این مرض این است که حسود بداند، حسد خسران دنیا و آخرت را برایش به ارمغان میآورد،
زیرا حسد در واقع عبارت است از خشم بر قضای الهی و ناخوش داشتن نعمت او و بیزاری از عدل او که با حکمت خفیّه خود در ملکش اقامه نموده است و این جنایتی بزرگ است که در مقابل پروردگار عادل و حکیم مرتکب شده است.
از طرف دیگر بداند که با حسد از گروه اولیای خدا خارج شده و با شیطان و کفار هم مسلک گشته است، چه اینکه اولیاء خدا بندگان او را دوست دارند و ابلیس و کفار پیوسته برای مؤمنین آرزوی بلاء میکنند و زوال نعمت آنها را خواستارند. آری حسد هیچ ضرری به محسود نمیرساند چون نعمتی را که خدا برای بندگانش مقرّر کرده است را با هیچ وسیلهای نمیتوان سلب کرد بلکه زیان حسد متوجه حسود است.
2- راه عملی: علاج عملی حسد آن است که حسد و تمام اقوال و افعالی را که حسد اقتضاء میکند، محکوم کند و
خود را به انجام نقیض آنها مکلف نماید. مثلاً اگر حسد اقتضاء میکند که متعرض آبروی محسود شود زبانش را به مدح و ثنای او مکلف کند و اگر موجب قطع بخشش به او میشود خود را به بخشش بیشتری وادار نماید. در نیتجة چنین رفتاری محسود به او محبت پیدا میکند و در اثر محبت او شخص حسود محبت پیدا میکند و بین آنها دوستی و موافقت ایجاد میشود و همین دوستی مادة حسد را خشک میکند و این تکلّفات اولیه برای حسود بصورت خلق و خوی درمیآید، البته راه اصلی علاج حسد قطع ریشههای آن است.