24 آبان 1393, 14:3
دیه، جبران خسارت، مجازات
نویسنده : مهدی رجبي اصل
دیه در لغت به معنی پرداخت خونبها و عقل آمده چرا که با پرداخت آن نزاع و اختلاف بین طرفین کنار گذاشته می شود. ودر اصطلاح حقوقی، دیه مالی است که از طرف شارع برای جنایات تعیین شده است.
اصولاَ در جنایات غیر عمدی وارد بر جسم و جان انسان، دیه تعلق میگیرد. در مورد جنایات عمدی گر چه اصل اولیه بر قصاص است ولی در مواردی که امکان قصاص وجود ندارد یا شخص آسیب دیده بر پرداخت دیه توافق نماید با شرایطی دیه پرداخت می شود.
از جمله مسایلی که در حقوق ایران وجود دارد اینست که دیه چه جایگاهی دارد ؟ آیا دیه واقعاَ به مانند حدود و قصاص که در ماده 12 قانون مجازات اسلامی بعنوان مجازاتهای اصلی که آمده است مجازات و کیفر قانونی است یا جنبه جبران خسارت دارد و ماهیت آن دین می باشد ؟ قانون مجازات اسلامی بدون اینکه صراحتاَ به این موضوع اشاره کند احکام مخصوص دیه را برای محاکم معین نموده . ولی در این باره در بین حقوقدانان، فقها و قضات اختلاف نظر وجود دارد
دیه جنبه جبران خسارت دارد و ماهیت آن دین می باشد چون اولاً، دیه در هر موردی خاص افزایش و کاهش می یابد اگر چه مقدارش معین است ولی در هر موردی ممکن است با مورد دیگر متفاوت باشد در حالیکه میزان مجازات متغیر نیست . ثانیاً دیه قابل عفو و اسقاط از جانب اولیای دم یا مجنی علیه است اما مجازات جنبه عمومی آن غلبه دارد و قابل عفو و اسقاط توسط مجنی علیه نیست مجازات جزو قواعد امری و نظم عمومی است و در واقع مجازات را حکم و دیه را حق می دانند . ثالثاً پرداخت دیه از جانب عاقله دلیل بر مجازات نبودن آن دارد چون مجازات جنبه شخصی دارد و نمیتوان بر دیگری تحمیل نمود.
ماده 313 قانون مجازات اسلامی: « دیه عمد و شبه عمد برعهده جانی است لکن اگر فرار کند از مال اوگرفته میشود و اگرمال نداشته باشد از بستگان نزدیک او با رعایت الاقرب فالاقرب گرفته می شود… » در اینجا هم اگر مجازات بدانیم باید بعد از فرار، منتظر ماند تا اینکه فرد دستگیر شود و مجازات اعمال شود.
گروهی معتقدند که دیه جنبه مجازات دارد و از جمله کیفرهای قانونی است؛ چون اولاً دیه در اسلام کیفر اصلی جنایت شبه عمد و خطایی است و اجتهاد در برابر نص نمی توان کرد. ثانیاً در جرائم عمدی از این جهت که مسئول پرداخت دیه، قاتل است دیه جنبه کیفر دارد و در جرائم خطائی محض چون عاقله عهده دار آن است دیه ماهیت جبران خسارت دارد لذا قانونگذار به تناسب جرم واقع شده، ماهیت آن را بیان میکند. ثالثاً درعین حال که با فوت محکوم علیه دیه ساقط نمی شود لذا دین است و جنبه مجازات بودن خود را هم دارد. رابعاً اصل بر کیفر بودن دیه است مگر در موارد خاصی من جمله 306 قانون مجازات اسلامی که دیه در این موارد فاقد جنبه جزائی است به کیفر نبودنش اشاره شود. برای نمونه: مادة 12 قانون مجازات اسلامی در بیان اقسام مجازاتهای اصلی دیه را هم آورده است. یا در ماده 303 قاتل در شبه عمد که مسئول پرداخت دیه خودش می باشد می تواند تقاضای مهلت مناسب را از دادگاه بکند. یا ماده 232 آئین دادرسی کیفری که آرای صادره از محاکم عمومی وانقلاب (امروزه دادگاه کیفری) اگر کیفری باشند قطعی هستند مگر در موارد ذیل: جرائمی که طبق قانون مستلزم پرداخت دیه بیش از خمس دیه کامل است. طبق این ماده دیه کیفر است که قابل تجدید نظر بودن یا نبودنش در این قانون آمده است و گرنه می بایست در قانون آیین دادرسی مدنی گنجانده می شد. خامساً قابل تغلیظ بودن دیه دلیل مجازات بودن آن است. اعتقاد آنها اینست که مجازات قابل تغلیظ است. دیه هم طبق قانون ماده 299 تغلیظ میشود پس دیه مجازات است. در پایان بحث باید گفت: که نظریه غالب اینست که دیه ماهیتی دوگانه دارد یعنی هم مجازات است هم جبران خسارت- ولی نظری که با واقعیات حقوقی و اصولی جامعه سازگارتر است دین بودن آن می باشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان