كلمات كليدي : تحولات حقوق جزا، مسئوليّت جزائي، جرم، مدينۀ فاضله، ارسطو، حمورابي، مقرّرات جزائي يهود، مجازات، حقوق اسلام، اوردالي، سقراط
نویسنده : عبدالصمد جودتی استیار
در جوامع اوّلیّه بشری مسئولیّت جزائی فقط براساس مادّی بودن وتحقق خارجی عمل مجرمانه پیدا میشد و بدون در نظر گرفتن قصد و اراده و عقل مجرم وی را مجازات مینمودند.
در دوران یونان باستان بر مسئولیت جزائی شخص مجرم،افراد قوم شراکت نموده ومجازات مادّی و معنوی را به صورت دستهجمعی متحمّل میشدند.
بعدها "سقراط" لزوم تبعیّت شهروندان از قانون ( و لو غیر عادلانه) را به صورت فرهنگ ثابت یونانیان درآورده نیز مسئولیّت کیفری اشخاص پذیرفته شد. او عدم استفاده از قهر وغلبه از سوی دولت مردان در اجرای قوانین ونیز احترام به افکار عمومی را در کلّیه قوانین اجتناب ناپذیر دانست.
افلاطون هم با تئوری مدینۀ فاضله روابط حکّام، بازرگانان،کشاورزان وبردگان و نحوۀ مجازات هر کدام را بیان کرد. او معتقد بود هدف از مجازات نباید انتقام جویی از بزهکار باشد زیرا چنین مجازاتی به هیچ وجه نمیتواند از تکرار جرم جلوگیری نماید.
"ارسطو" نیز هدف از مجازات را صرف بازگرداندن مجرم به حالت سابق نمیدانست بلکه معتقد بود حکومت ضمن مجازات مجرم باید تدابیر امنیّتی لازم را برای ممانعت از تکرار جرم به عمل آورد. او عدالت را به صورت مطلق درنظر داشت حتّی برای ابزار ایجاد جرم مثل شمشیر نیز مسئولیّت قائل بوده راهکار اساسی جلوگیری از فروپاشی کشورها را برخورد با قانون شکنیهای کوچک میدانست.
در دوران روم باستان مجازات مجرمان حالت قانونی به خود گرفت و الواح دوازدهگانه روم تعقیب،دستگیری ومجازات مجرمان را به دولت واگذار کرد تا هرج ومرج ناشی از انتقام شخصی ویا قبیلهای از بین برود.
مجموعۀ "قوانین حمورابی" که به عنوان اوّلین قانون مدوّن در جهان شناخته میشود. مهمترین متن حقوقی ایران باستان است. مجازات «اوردالی» یا «آزمایش قضائی» نیز از دست آوردهای این دوران است طبق این نوع از مجازات زمانی که در صدور رأی قطعی واثبات جرم،مدارک قابل استفادهای وجود نداشت از عوامل فرا طبیعی استفاده میگردید. در مجازات اوردالی مجرم بایستی اعمال و رفتاری که معمولاً منجر به مرگ میشود انجام بدهد.که با زنده ماندن وی بی گناهی او به اثبات میرسید ودر غیر این صورت فرد مجرم به مجازات اعمال مجرمانه خویش رسیده است به عنوان نمونه داستان "سیاوش" و "سودابه" در شاهنامۀ "فردوسی" را میتوان ذکر کرد که طی آن جهت کشف حقیقت سودابه را از میان آتش عبور دادند.
با ظهور ادیان آسمانی حقوق جزا دستخوش تحوّلات اساسی گردید. جرم از دیدگاه دین همان گناه معرّفی شد و مسئولیّت کیفری افراد مجرم در بعضی از آنها به رسمیّت شناخته شده چگونگی آن براساس عقل،شعور وارادۀ مجرمین مقرّر گردید.
بیشتر قواعد و مقرّرات جزائییهود مربوط به تجازو به اموال بوده ودربارۀ تجاوز به نفس وجسم انسان قواعد کمتری وضع شده است.
مسیّحیّت برخلاف آئین یهود متعرّض هیچ یک از حدود نگردید و امر به عفو و بخشش نموده جرم را عملی اخلاقاً مذموم دانست که مرتکب به جهت سرپیچی از دستور خداوند مسئولیت اخلاقی جرم بر عهده اوست و به میزان مسئولیّت باید مجازات شود بر طبق اصول مذهب مسیح بزهکاران باید اصلاح و تربیت شوند چون هدف از مجازات مجرمان تربیت واصلاح آنان است لذا کلیسا مجرمان قابل اصلاح را در درون کلیسا پرورش میداد ومجرمین غیرقابل اصلاح را به محاکم دولتی حواله مینمود.
اما دین مقدّس اسلامدر تعیین حدود ومجازات مجرمین روش اعتدال ومیانهروی را برگزید و ضمن کاستن از شدّت احکام تورات مجازات مجرمان و استیفای حقوق مظلومان را توأم با عفو و گذشت و چشمپوشی مورد تأکید قرار داده آنجا که قرآن کریم میفرماید:
« وَ جَزَاءُ السَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ » (شوری/40)
« جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر که درگذرد و نیکوکارى کند، پاداش او بر [عهده] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد»
از دیدگاه حقوق جزای اسلامی فطرت انسانی را خدای متعال پاک ومنزّه قرار داده است و از روح خویش در آن دمیده است،از آنجائی که کمالجوئی در فطرت انسانها گنجانده شده بایستی عدالت مطلق بر جهان هستی حکمفرما باشد این عدالت تنها از طریق حاکمیّت اسلام بر جهان امکانپذیر است. در اسلام برای ارشاد مجرمین راههای گوناگونی در نظر گرفته شده مجازات به عنوان آخرین گام اصلاح آنان پذیرفته شده است.
هدف از قصاص در اسلام علاوه بر جنبه خصوصی آن،ایجاد یک جامعه سالم وکمال حیات اجتماعی است.
« وَ لَکُمْ فِى الْقِصَاصِ حَیَوةٌ یَا أُوْلِى الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » (بقره/179)
«و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد که به تقوا گرایید»
در دوران باستان هدف قصاص تنها رضایت و تسکین خاطر شخص قربانی ویا اقوام وبستگان او بود. در آن دوران قصاص امتیازی غیرقابل گذشت بود که چشمپوشی از آن ملامت و سرزنش دیگران را بر میانگیخت. اسلام با این که قصاص را اجازه فرمود اما بخشش را والاتر و پسندیدهتر از آن معرفی و پیشنهاد کرده است:
« فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَآءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَ لِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَ لِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ » (بقره/177)
« و هر کس که از جانب برادر [دینى] اش [ولىّ مقتول]، چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود، [باید از گذشت ولىّ مقتول] به طور پسندیده پیروى کند، و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. این [حکم] تخفیف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناک است.»
با دقّت در مفهوم آیۀ شریفه میتوان اهمّیّت قصاص را در کنار ارزش والای عفو وگذشت که سبب آرامش روحی وروانی فرد زیان دیده میشود از دیدگاه قرآن به دست آورد.
اسلام مجازات مجرمان را بدون در نظر گرفتن مسئولیّت شخصی افراد ردّ کرده است "شارل" در کتاب حقوق اسلام مینویسد: حقوق اسلام 12 قرن قبل از حقوق اروپایی مسأله مسئولیّت شخصی را دریافته وآن را برقرار نموده وبرخلاف حقوق ارویانی که محاکمه حیوانات واجساد را روا میدانست. حقوق جزای اسلامی فقط مسئولیّت وتعقیب افراد زنده را اجازه داده است که لازمۀ آن برخورداری از عقل و آزادی و اختیار است.