24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : روان شناسي عمومي، روان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي، مردم شناسي
نویسنده : منيره دانايي
با وجود اینکه روانشناسی اجتماعی، هویتی مستقل از سایر علوم دارد ولی ارتباط نزدیکی با رشتههای روانشناسی عمومی، جامعهشناسی و مردمشناسی[1] دارد که در این مقاله به تفاوتها و شباهتهای روانشناسی اجتماعی با این رشتهها میپردازیم.
به عقیده برخی از روانشناسان اجتماعی، مرزهای میان روانشناسی اجتماعی و روانشناسی عمومی روشن نیست. از یک سو برخی، روانشناسی اجتماعی را شاخهای از روانشناسی عمومی میدانند و عدهای دیگر برآنند که، روانشناسی چیزی جز روانشناسی اجتماعی نیست. با این همه ضمن این که نمیتوان انکار کرد که این دو رشته قلمرو مشترک وسیعی دارند، میتوان تمایزهایی را میان آنها مشخص نمود.
روانشناسی عمومی به مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی میپردازد. انسان موجودی اجتماعی است و بخش وسیعی از رفتارهای او تحت تاثیر حضور دیگران قرار میگیرد و حاصل عوامل اجتماعی است. ما به ندرت میتوانیم رفتاری را مثال بزنیم که اجتماعی نباشد. مثلا اگر ما در تنهایی هم، غذا بخوریم به احتمال قوی از قاشق و بشقاب استفاده میکنیم و به شیوهای که در جمع رفتار میکنیم عمل خواهیم کرد. بنابراین بسیاری از رفتارهای انسان ناشی از تاثیرات عوامل اجتماعی و گروه است.[2]
اتو کلاین برگ[3]، در بیان تفاوت روانشناسی عمومی و اجتماعی بیان میکند: متخصصان روانشناسی اجتماعی به اجتماعیترین پدیدهها میپردازند و متخصصان روانشناسی عمومی به پدیدههایی توجه دارند که کمتر از پدیدههای دیگر اجتماعی هستند. از نظر روشهای مطالعه، روانشناسی عمومی بیشتر به تجارب آزمایشگاهی اهمیت میدهد ولی در روانشناسی اجتماعی، تحقیقات میدانی اهمیت بیشتری دارد. از سوی دیگر، از نظر هدف بین این دو رشته تفاوتهایی مشاهده میشود. روانشناسی عمومی در صدد مطالعه رفتار آدمی به صورت فردی است. ولی روانشناسی اجتماعی، رفتار آدمی را در گروه و موقعیتهای اجتماعی مورد مطالعه قرار میدهد. بنابراین در روانشناسی اجتماعی رفتار به صورت وسیعتری مورد مطالعه قرار میگیرد.[4]
مدتها بعد از آغاز روانشناسی علمی، روانشناسی اجتماعی به عنوان بخشی از جامعهشناسی شناخته میشد. هنوز هم در بعضی از دانشگاهها روانشناسی اجتماعی به صورت درسی، در ردیف درسهای جامعهشناسی ارایه میشود. به طور کلی، هر دو این رشتهها به مطالعه رفتار افراد در گروه میپردازند ولی جامعهشناسی اساسا به گروهها و روانشناسی اجتماعی به رفتار افراد در میان گروهها نظر دارد. در بسیاری از موارد، این دو علم مسایل یکسانی را مورد مطالعه قرار میدهند ولی نگاه آنها به مساله کاملا متفاوت است. مثلا جامعهشناسی در پی یافتن علل اجتماعی رفتار پرخاشگری به عواملی چون فقر و بیکاری تاکید میکند ولی روانشناسی اجتماعی به علل روانی این رفتار میپردازد و عاملی چون ناکامی را مطرح میکند. در مورد روشهای مطالعه، جامعهشناسی سالیان دراز در بررسیهای خود از روشهای علومی چون حقوق، تاریخ، مردمشناسی و آمار استفاده میکرد. اما در حال حاضر میتوان گفت؛ جامعهشناسی روشهای خود را از روانشناسی اجتماعی گرفته است. روانشناسی اجتماعی، جنبههای تازهای مانند توجه به نگرشها در مطالعه نهادها را برای جامعهشناسی کشف کرده است. در مقابل، مفهوم نهاد نیز از جامعهشناسی وارد روانشناسی اجتماعی شده است و روانشناسان این رشته به آثار آن در رفتار فرد و شرایط حاکم بر رفتار پی بردهاند. از طرفی روانشناسی اجتماعی در تحقیقات خود به اطلاعات جامعهشناختی نیازمند است و مطالعات خود را در قالبهای کاملا معین و مشخص جامعهشناسی انجام میدهد.[5]
جدا کردن روانشناسی اجتماعی از مردمشناسی بسیار دشوار است. زیرا بخش عمدهای از شواهد و مدارک مربوط به اثر گروهها بر رفتار فردی از مردمشناسی اقتباس میشود. روانشناسی اجتماعی برای تبیین و تحلیل یک رفتار خاص به کرات از مدارک جمعآوری شده از قبایل ابتدایی و جوامع دور افتاده و ساده اطراف جهان استفاده میکند. شاید بتوان وجه تفاوت این دو رشته را در آن دانست که روانشناسی اجتماعی، علمیتر از مردمشناسی است. مردمشناسی عمدتا جنبه توصیفی دارد ولی در روانشناسی اجتماعی از روش علمی و تحقیقات کنترل شده آزمایشگاهی بیشتر استفاده میشود. یکی از موضوعات مشترک میان این دو رشته "خصیصه ملی" است که توجه به آن باعث رشد و توسعه مردم شناسی شده است، به نحوی که این رشته مدعی شده است که در زمینه شناخت انسان میتوان به تبیین تام و کامل دست یافت.[6]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان