كلمات كليدي : نگرش، ارزش، عقيده، علاقه، روان شناسي اجتماعي
نویسنده : سمانه خالدی
نگرش، از مفاهیم کاربردی در علم روانشناسی اجتماعی است. این اصطلاح در دهه 1950 به بعد متداول گردید و امروزه یکی از مهمترین مفاهیم مورد استفاده در روانشناسی اجتماعی آمریکا میباشد.
ترکیب شناختها، احساسها و آمادگی برای عمل نسبت به یک چیز معین را نگرش شخص نسبت به آن چیز گویند.[1] معادل انگلیسی کلمه نگارش، واژه Attitude میباشد که چندین معنا دارد. این واژه از کلمه لاتین Optus گرفته شده که به معنی مناسبت و سازشیافتگی است و ریشه دیگر این کلمه Aptitude بوده که به معنی حالت و آمادگی ذهنی یا فکری برای عمل میباشد. از اینرو در کاربرد این دو ریشه در روانشناسی اجتماعی بین دو دسته نگرش تفکیک قایل شدهاند: Mental attitude یا نگرشهای ذهنی و Motor attitudes یا نگرشهای حرکتی.[2]
یکی از اولین کسانی که از واژه نگرش ذهنی استفاده کرد، هربرت اسپنسر بود. وی در یکی از نخستین آثار خود در سال 1862 نوشت: داوری صحیح درباره پرسشهای مورد بحث تا اندازهای به نگرشها در هنگام شنیدن ناله یا شرکت در مناقشه بستگی دارد و برای داشتن نگرش صحیح لازم است میانگین درستی یا نادرستی باورهای انسانی را بدانیم.[3]
چند نفر از متخصصان، روانشناسی اجتماعی را در حکم "مطالعه علمی نگرشها" میدانند. اما تعریفی که اکثر روانشناسان اجتماعی از واژه نگرش دارند عبارت است از: نگرش، نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و تمایل به عمل است. عنصر شناختی، شامل اعتقادات و باورهای شخص درباره یک اندیشه یا شیء است. عنصر احساسی یا عاطفی، آن است که معمولا نوع احساس عاطفی با باورهای ما پیوند دارد و تمایل به عمل به جهت آمادگی برای پاسخگویی به شیوهای خاص اطلاق میشود.[4] به عنوان مثال، نگرش فرد به یک شخصیت سیاسی ممکن است حاوی بعد شناختی باشد که او را یک شخصیت سیاسی میداند. بعد احساسی آن ممکن است شیفتگی فرد به طریق سخنرانی آن شخصیت سیاسی باشد و بخش عمل یا رفتاری، آن است که فرد همواره آماده ملاقات یا شرکت در جلسات آن شخصیت سیاسی است.
پارک((Park برای نگرش 4 ویژگی زیر را بیان میکند:
1. نگرش در بعد اهداف و ارزشها سوگیری مشخصی دارد و از این منظر با بازتابهای ساده و شرطیشده تفاوت دارد.
2. نگرش به هیج وجه، کرداری خودبخودی و روزمره نیست. برعکس، حتی هنگامی که پنهان است تنشهایی از خود ظاهر میکند.
3. نگرش شدتهای متفاوتی دارد. برخی اوقات مسلط و حاکم و برخی دیگر نسبتا بیاثر.
4. نگرش، ریشه در تجربه دارد. از اینرو نمیتواند تنها یک غریزه اجتماعی باشد.[5]
تفاوت نگرش با ارزش، عقیده و علاقه
ارزشها، هدفهایی گستردهتر و انتزاعیترند و غالبا فاقد شیء یا موضوع مشخص یا نقطه ارجاعاند. شجاعت، زیبایی و آزادی ارزشاند و به عنوان معیاری برای قضاوت به حساب میآیند که شخص از آنها برای تصمیمگیری بهره میبرد و از آن طریق نگرشهای خاصی را در خود ایجاد میکند. عقیده نیز چیزی است که شخص بر مبنای واقعیات مورد قبول خود درست میپندارد. بدینسان عقاید دو نوع هستند: برخی عقاید عاری از هیجان و شور است مثل اعتقاد به این که کمربند ایمنی در جلوگیری از آسیب سانحه اتومبیل مفید است. اما دستهای از عقاید علاوه بر یک جزء ارزشی دارای جزء هیجانی هم هستند که نگرش خوانده میشوند مثلا اعتقاد به این که مردم فلان شهر خسیس هستند علاوه بر این که ارزشی است، توام با هیجان است. اما نگرش و علاقه هر دو به دوست داشتن و دوست نداشتن مربوط میشوند، هر دو میتوانند به ترجیح دادنها در مورد فعالیتها، نهادهای اجتماعی یا گروهها مربوط باشد و هر دو شامل احساسهای شخصی نسبت به یک شیء یا نهاد اجتماعی یا گروه تصور میشود و علایق، احساس فرد نسبت به یک فعالیت است.[6]
شکلگیری نگرشها
نگرشها، ویژگیهای ذهنی افراد است که مشخصات دنیای اجتماعی و فیزیکی را در خود دارد و از راه تجربه کسب میشود و نتیجه آموزش و یادگیری است. چهار شرط عمده میتواند موجب پیدایی نگرش شود:
1- تراکم تجربه: سر و کار داشتن با موضوع یا گروهی از اشخاص و تجربههای نزدیک یا مشابه آن.
2-تمایز گذاشتن: در تجربههای جدیدی که به دست میآید نگرش را از نگرشهای نزدیک به آن متمایز میسازند.
3- ضربه عاطفی: بر پایه یک تجربه تلخ قرار دارد که شخص یا موضوعی در آن دخیل است.
4- تقلید از دیگران: نگرشها از طریق تقلید از والدین، دوستان و معلمان حاصل میشود و این شرط اهمیت بیشتری دارد و شمار زیادی از نگرشها از این طریق ایجاد میشود.[7]
برخی دیگر از محققان، عوامل تکوین نگرشها را 4 عامل عمده زیر دانستهاند:
1- آنچه که نیازهای شخصی را برآورد. به عنوان مثال دانشجویی که با وجود همه مشکلات به تحصیل ادامه میدهد، ثابت میکند نسبت به درس و تحصیل، نگرش مثبتی دارد.
2- کسب اطلاعات درباره موضوع یا شیء یا فرد خاص. مثلا اگر شخص از طریق رسانه بحثهایی را در مورد انرژی هستهای شنیده باشد طبعا نگرشی راجع به این موضوع پیدا میکند.
3- تعلق گروهی. تعلق کودک در خانواده به عنوان عضوی از آن سبب میشود که نگرشی مشابه نگرش خانواده را در خود شکل دهد.
4- شخصیت فرد. نگرش منعکس کننده شخصیت فرد است. به عنوان مثال حتی در یک گروه هم، تفاوتی نگرشی وجود دارد که ناشی از قضاوت شخصیت افراد است.[8]