كلمات كليدي : يادگيري، شرطي سازي، تغيير رفتار، مجاورت، تقويت، تداعي، روان شناسي عمومي
نویسنده : معصومه قلي زاده
یادگیری را میتوان تغییر تقریبا دایمی رفتار که در نتیجه تمرین به وجود میآید دانست. آن دسته از تغییرهای رفتاری که ناشی از بلوغ و پختگی است یا بر اثر شرایط و اوضاع موقت سازواره پیدا شده است(نظیر خستگی یا حالات ناشی از مصرف دارو) در شمار یادگیری قرار نمیگیرد.[1] بر این اساس، یادگیری تغییری است که در توانایی انسان ایجاد شده و برای مدتی باقی میماند و نمیتوان آن را به سادگی به فرایندهای رشد و نمو نسبت داد.[2]
یادگیری به طور کلی، فعالیتی دگرگونساز است که افراد را برای مقابله با رویدادها و سازش با محیط آماده میسازد. یادگیری، در موقعیتهای مختلف و در اکثر سطوح زندگی حیوانی از بازتابهای شرطی جانوران تا فرآیندهای پیچیده شناختی افراد آدمی رخ میدهد.
یادگیری در حقیقت دارای مفهموم بسیار گستردهای است که در قالبهای دگرگونی، عادتشکنی، ایجاد علاقه، نگرشهای نو، درک ارزش و پیشداوری پدیدار میشود. شیوه ترکیب و کاربرد معلومات در استدلال، تفکر، نظریهپردازی، حل مساله، احساس و دگرگونیهایی که در کل شخصیت به وجود میآیند همه از یادگیری مایه میگیرند.[3] اما ادوارد تولمن(Edward Tolman) بین عملکرد و یادگیری تمایز قائل شد. وی با طرح مفهوم یادگیری نهفته(Latent learning)، بیان داشت که یادگیری ممکن است بلافاصله خود را در عملکرد فرد نشان ندهد.[4]
عدهای از روانشناسان، یادگیری را چنین تعریف کردهاند: یادگیری، تغییری است که بر اثر تجربه یا آموزش در رفتار موجود زنده پدید میآید. در این تعریف، مهمترین واژهای که نظر را به خود جلب میکند واژه "تغییر" است. زیرا رفتار فرد در زمانی که چیزی نیاموخته با زمانی که آن چیز را آموخته است تفاوت دارد.
واژه مهم دیگر در تعریف روانشناسان از یادگیری "رفتار" است. زیرا تغییر رفتار با تغییر ابعاد بدنی مانند طول، عرض، قد و وزن ارتباطی ندارد، بلکه بیشتر معلول یادگیری است نه دگرگونیهای بدنی.
برخی دیگر از روانشناسان نیز یادگیری را دگرگونیهای نسبتا پایدار در توانایی، گرایش یا ظرفیت پاسخدهی عنوان کردهاند. در این تعریف تاکید شده است که یادگیری پیش از تغییر رفتار پدید میآید.[5]
انواع یادگیری
یادگیری دارای انواع مختلفی است که عبارتند از: خوگیری، شرطیشدن سنتی، شرطیشدن فعال و آن چه یادگیری مختلط خوانده میشود.
در خوگیری، یاد میگیریم که از محرکی آشنا غافل باشیم بیآنکه پیامد ناگواری داشته باشد، نظیر یاد گرفتن بیتوجهی به تیکتاک ساعت. خوگیری، سادهترین نوع یادگیری است. شرطی شدن فعال و سنتی هر دو متضمن تشکیل تداعی یا ارتباط است و در نتیجه میآموزیم که برخی وقایع با هم رخ میدهند. در شرطیسازی سنتی میآموزیم که واقعهای به دنبال واقعه دیگر رخ میدهد و در شرطیسازی فعال میآموزیم که اگر به محرکی پاسخ خاصی بدهیم نتیجه خاصی خواهد داشت.
یادگیری مختلط، چیز متشکلی از تداعی و برقرار کردن ارتباط میان دو واقعه است. مثلا شیوهای که برای حل مشکلی اتخاذ میکنیم یا نقشهای که از محیط در ذهن طرح میکنیم نمونهای از یادگیری مختلط است.[6]
نوع دیگر از یادگیری، یادگیری از طریق بینش یا بصیرت(Insight Learning) است. این نوع یادگیری زمانی صورت میگیرد که یادگیرنده چگونگی روابط اجزاء یا عناصر موجود در یک پدیده را درک نموده و نسبت به کل مجموعه اشراف پیدا کند. این نوع یادگیری موثرترین و پایدارترین نوع یادگیری است. در این نوع یادگیری، یادگیرنده با ادراک دقیق پدیدهها و شناخت روابط میان اجزا و یا عناصر یک پدیده، فرصت کشف و آفرینندگی ذهنی را مییابد.[7]
تاریخچه یادگیری
بخش اعظم مطالعات اولیه درباره یادگیری را رفتارگرایان انجام دادهاند. فرض اساسی آنها عبارت بود از این که؛ روابط سادهای از نوع شرطی سازی، پایه اساسی هر نوع یادگیری است.[8]
مهمترین روندی که در مطالعه علمی یادگیری به وجود آمد استفاده از حیوانات در آزمایشهای مربوط به یادگیری بود. ادوارد ال. ثرندایک(Edward. Thorndike) پیشگام این تلاش در رابطه با درک یادگیری حیوانات از راه اجرای آزمایشها بود.[9]
شاید یکی از باسابقهترین اندیشهها درباره یادگیری، آن جنبهای باشد که به طور بنیادی بر تداعی رویدادهای ذهنی مبتنی است. در این فرض، یادگیری زمانی رخ میدهد که مثلا همزمانی یا تطابق آوای یک ملودی و خواننده آن به نحوی با هم پیوند مییابند که ملودی باعث شود خواننده را به خاطر آوریم.
یکی از قدیمیترین خطوط فکری که در روانشناسی یادگیری نوین منعکس شده است، از روانشناسان تداعیگرای انگلیسی قرن نوزدهم که تعدادی نظریه مربوط به نحوه پیوند اندیشهها را تدوین کردهاند، استخراج شده است. تداعیگرایان معتقدند که اکتساب یا آموختن یک اندیشه جدید به این موارد نیاز دارد.
1ـ مجاورت(Contiguity): به این معنی که، تاثرات حسی یا اندیشههای ساده با هم ترکیب شده و اندیشه نویی را شکل میدهند.
2ـ تکرار این رویدادهای مجاور.[10]
نظریههای معاصر یادگیری با الگوهای سنتی که گفته شد تفاوت آشکار دارند. مدلهای جدید یادگیری، عمدتا بیانگر این اندیشهاند که تداعیها در نتیجه یادگیری تشکیل و ذخیره میشوند. این نظریهها، برای توجیه یادگیری، مجموعه وسیعی از فرایندهای درونی را مطرح میسازند.[11]
بر طبق نظریه یادگیری شناختی، ارتباط بین محرک و پاسخ بر اساس مجاورت یا تقویت به یادگیری منجر نمیشود. بلکه پردازش اطلاعات در ذهن و به دست آوردن دانش و شناخت از ارتباط محرکها باعث یادگیری میشود. در این نظریه اعتقاد بر این است که یادگیری ممکن است صورت گرفته باشد، بی آنکه در رفتار ظاهری افراد مشاهده گردد.[12]
وجود گرایشها و مکاتب مختلف، ویژگی مهم در تاریخ روانشناسی یادگیری است و این بدان سبب است که یادگیری، جنبهها و انواع گوناگون دارد و هر یک از مکاتب بر جنبه بخصوصی از یادگیری تاکید کردهاند.[13]