دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اندام بینایی Apparatus Visualis

No image
اندام بینایی Apparatus Visualis

كلمات كليدي : صلبيه، مشيميه ، عنبيه، شبكيه، لكه زرد، دوربيني، نزديك بيني، آستيگماتيسم، روان شناسي احساس و ادراك

نویسنده : كوثر يوسفي

اندام بینایی از کره چشم و عضلات آن، دستگاه اشکی و ابروها تشکیل شده است. کره چشم[1] در کاسه چشم قرار دارد و توسط چربی احاطه شده و به شکل کره‌ای‌ است که یک‌ششم آن در جلو برآمده شده باشد. قطر قدامی – خلفی آن حدود 24 میلی‌متر می‌باشد که افزایش یا کاهش همین قطر است که باعث دور و نزدیک‌بینی می‌شود. کره چشم دارای سه لایه است که از خارج به داخل عبارتند از: لایه پوششی(صلبیه و قرنیه)، لایه عروقی(مشیمیه، جسم مژکی و عنبیه) و لایه قطبی(شبکیه).[2]

صلبیه[3] و قرنیه[4]

لایه ضخیم و سفیدرنگی است که قسمت خلفی کره چشم را پوشانیده و ضخامت آن از عقب به جلو به‌تدریج کاسته می‌شود. سطح درونی آن قهوه‌ای‌رنگ و مجاور مشیمیه است. صلبیه در عقب با غلاف عصب بینایی در یک امتداد قرار می‌گیرند و جایی که عصب بینایی خارج می‌شود، سوراخ‌دار است و صفحه غربالی[5] نامیده می‌شود. صلبیه در جلو با قرنیه[6] مماس می‌شود. نزدیک محل اتصال صلبیه به قرنیه، در ضخامت صلبیه، مجرایی به نام سینوس وریدی صلبیه یا مجرای شلم[7] قرار دارد که مایع زلالیه را به سیستم وریدی می‌ریزد. بسته شدن این مجرا باعث بالا رفتن فشار داخل کره چشم[8] می‌شود.[9]

مشیمیه[10]، جسم مژگانی[11] و عنبیه[12]

مشیمیه، لایه عروقی کره چشم بوده و به رنگ قهوه‌ای تیره است که حدود دو سوم خلفی کره چشم را می‌پوشاند. علاوه بر عروق فراوان، سلول‌های حاوی رنگدانه قهوه‌ای نیز در آن حضور دارند. این لایه در جلو قدری ضخیم شده و به جسم مژگانی می‌رسد. جسم مژگانی، مسئول تراوش مایع زلالیه و تغییر تحدب عدسی(تطابق) است. جسم مژگانی در مقطع به شکل مثلث است. در ضخامت جسم مژگانی، شبکه عروقی وسیع و تعدادی الیاف عضله صاف دیده می‌شود. سطح خلفی جسم مژگانی دارای فرورفتگی و برآمدگی‌های متناوب و منظمی است. از عمق فرورفتگی‌ها، رشته‌هایی به نام رباط آویزان‌کننده[13] خارج شده، به عدسی می‌چسبد. سر دیگر این رشته‌ها به عضلات مژگانی چسبیده است. انقباض عضلات مژگانی باعث تغییر تحدب عدسی و تطابق می‌شود. این عضلات توسط پاراسمپاتیک زوج سوم، عصب‌دهی می‌شوند. در امتداد جسم مژگانی، عنبیه به شکل صفحه مدوری جلوی عدسی قرار گرفته و با تغییر قطر مردمک، میزان عبور نور به کره چشم را تنظیم می‌کند. در ضخامت عنبیه، دو دسته عضله به شکل حلقوی(تنگ‌کننده)[14] و شعاعی(گشادکننده)[15] قرار گرفته‌اند. رنگ چشم مربوط به عنبیه است که با میزان و نوع رنگدانه‌های آن تغییر می‌کند.[16]

شبکیه[17]

شبکیه، قسمت حساس به نور چشم است که شامل سلول‌های مخروطی[18](مسئول دید رنگی) و سلول‌های استوانه‌ای[19](مسئول دید سیاه و سفید و دید در تاریکی) می‌با‌شد. با تحریک سلول‌های استوانه‌ای یا مخروطی، سیگنال‌های عصبی از لایه‌های عصبی زیرین شبکیه نهایتا به فیبرهای عصب بینایی و قشر مغز می‌رسند. لایه‌های شبکیه از خارج به داخل به این صورت می‌باشند:

· لایه پیگمان‌دار یا رنگدانه‌دار

· لایه سلول‌های استوانه‌ای و مخروطی

· لایه هسته‌دار خارجی

· لایه شبکه‌ای خارجی

· لایه هسته‌دار داخلی

· لایه شبکه‌ای داخلی

· لایه سلول‌های عقده‌ای

· لایه فیبرهای عصب بینایی

· غشای محدودکننده داخلی.[20]

در مرکز شبکیه، ناحیه کوچکی به نام لکه زرد[21] وجود دارد که در آن فقط نورون‌های مخروطی یافت می‌شود. در نواحی دورتر از لکه زرد به‌تدریج از تعداد نورون‌های مخروطی کاسته شده و بر تعداد نورون‌های استوانه‌ای افزوده می‌شود. در کل شبکیه، چند میلیون نورون مخروطی و بیش از صد میلیون نورون استوانه‌ای یافت می‌شود. ناحیه دیگری در شبکیه به نام "نقطه کور" وجود دارد که در آن هیچ گیرنده‌ای وجود ندارد؛ بنابراین تصویری که در آن ناحیه می‌افتد، دیده نمی‌شود. نقطه کور، محلی است که آکسون‌های بینایی با یکدیگر جمع شده و به صورت عصب از کره چشم خارج می‌شود. گیرنده‌های نوری استوانه‌ای و مخروطی با نورون‌های دوقطبی و نورون‌های دوقطبی با نورون‌های عقده‌ای، سیناپس می‌سازند و آکسون‌های نورون‌های عقده‌ای، عصب دوم مغز را که عصب بینایی[22] است تشکیل می‌دهند. در شبکیه دو نوع نورون بازدارنده افقی و آماکرین[23] در بین گیرنده‌ها و نورون‌های دوقطبی و بین دوقطبی‌ها و چندقطبی‌ها دیده می‌شود. هر گیرنده نوری دارای یک قطعه خارجی است که در درون آن صدها تیغه یا غشای نازک محتوی رنگدانه‌های بینایی وجود دارد. این رنگدانه‌ها در نورون‌های استوانه‌ای "رودوپسین" خوانده می‌شوند. رودوپسین بر اثر تابش نور به دو ماده اپسین(Opsin) و رتینال(Retinal) تجزیه می‌شود و رنگ آن از قرمز به زرد کم‌رنگ تغییر می‌یابد. بر اثر کمبود شدید ویتامین A که برای ساخته شدن رتینال لازم است، رودوپسین کافی ساخته نشده و شب‌کوری ایجاد می‌گردد. رنگ‌بینی به عمل نورون‌های مخروطی مربوط است.[24]

مکانیسم بینایی

نور از قرنیه عبور کرده و از مایع زلالیه، عدسی چشم و زجاجیه گذشته و به شبکیه می‌رسد. قرنیه و عدسی باعث ایجاد تصویر اشیاء بر روی شبکیه می‌شوند. قطر مردمک توسط انقباض و انبساط عضلات شعاعی و حلقوی موجود در عنبیه تغییر کرده و مقدار نور وارد شده به چشم تنظیم می‌شود. تحریک اعصاب سمپاتیک باعث انقباض عضلات شعاعی و افزایش قطر مردمک می‌شود. تحریک اعصاب پاراسمپاتیک، عضلات حلقوی را منقبض و قطر مردمک را کم می‌کند. تصویری که از اشیاء بر روی شبکیه می‌افتد معکوس است؛ ولی مغز با یادگیری تصویر را به صورت طبیعی درک می‌کند. عدسی چشم، محدب است و میزان تحدب و در نتیجه قدرت همگرایی آن تغییر می‌کند تا تصویر بر روی شبکیه باقی بماند. این مکانیسم که تطابق[25] خوانده می‌شود به کمک عضلات مژگانی صورت می‌گیرد.[26]

خطاهای انکساری

دوربینی[27]: دوربینی، معمولا ناشی از کوچک بودن بیش از حد کره چشم و یا گاهی به دلیل ضعف سیستم عدسی می‌باشد. سیستم عدسی، امواج موازی نور را به اندازه‌ای که بتواند روی شبکیه بیفتد منعکس نمی‌کند. برای غلبه بر این اختلال، عضله مژگانی باید منقبض شده و قدرت عدسی را بالا ببرد. با استفاده از مکانیسم تطابق، یک فرد دوربین قادر است اشیاء دور را دقیقا روی شبکیه متمرکز سازد.

نزدیک‌بینی[28]: در نزدیک‌بینی، زمانی که عضله مژگانی به‌طور کامل شل باشد، امواج نوری که از یک شی دوردست می‌آیند در محلی جلوتر از شبکیه متمرکز خواهند شد. این مساله غالبا به خاطر زیاد بودن قطر قدامی – خلفی کره چشم است، اما می‌تواند ناشی از قدرت انکساری بسیار بالای سیستم عدسی نیز باشد. یک شخص نزدیک‌بین مجهز به هیچ مکانیسمی نیست که از طریق آن اشیاء دور را به‌طور واضح روی شبکیه متمرکز کند، اما اگر شی به اندازه کافی به فرد نزدیک شود، چشم نهایتا تصویر واضحی روی شبکیه تشکیل می‌دهد.

آستیگماتیسم[29]: نوعی خطای انکساری است که موجب می‌شود تصویر در یک سطح، در فاصله‌ای متفاوت از محل تصویر بینایی در سطح عمود بر آن میزان شود. این مساله عمدتا به دلیل انحنای بیش از حد قرنیه در یک سطح می‌باشد. از آنجا که انحنای عدسی آستیگمات در امتداد هر دو سطح آن مساوی نیست، امواج نوری که به قسمت محیطی عدسی در دو سطح آن برخورد می‌کنند، به یک میزان منعکس نمی‌شوند. از آنجا که فرایند تطابق انحنای عدسی چشم تقریبا به میزان مساوی در هر دو سطح تغییر می‌کند، قدرت انطباقی هرگز قادر به جبران خطای آستیگماتیسم نیست و فرد با عینک، قادر به دیدن تصویر واضح خواهد شد.[30]

پسیکوفیزیولوژی دستگاه بینایی

وقتی یک چشم خود را با دست می‌پوشانید و با چشم دیگر به نقطه ثابت محیطی نگاه می‌کنید، آن نقطه ثابت و بخشی از محیط اطراف آن واضح به نظر می‌رسد که آن را "میدان دید یک‌چشمی" می‌نامند. چنانچه به همان نقطه با دو چشم نگاه کنید، میدان دید از هر دو طرف وسیع‌تر می‌شود. بدین ترتیب میدان دید دوچشمی به مراتب وسیع‌تر از میدان دید یک‌چشمی است، اما اندازه آن کمتر از دو برابر است؛ چرا که هر دو میدان دید یک‌چشمی در وسط روی هم قرار می‌گیرند که این منطقه پوشش دوچشمی برای دید سه‌بعدی اهمیت دارد. به‌علاوه با حرکت چشم می‌توان میدان دید را در هر دو طرف به میزان 60 درجه و در جهت بالا و پایین به میزان 40 درجه افزایش داد. هنگامی که فرد با دید یک‌چشمی یا دوچشمی به شیء ثابت محیطی نگاه می‌کند، متوجه می‌شود که وضوح و تیزبینی شیء بستگی به فاصله آن با نقطه تثبیت[31] دارد و به همین دلیل اطراف شیء را سایه‌مانند می‌بیند. چنانچه فرد بخواهد اطراف شی را واضح ببیند، مجبور است نقطه تثبیت را تغییر دهد. بنابراین نقطه تثبیت با تیزبینی هماهنگی دارد.[32]

دید روزگاهی و شامگاهی

به هنگام مطالعه در غروب، خواندن لغات ریز دشوار است و هر قدر هوا تاریک‌تر ‌شود، میزان تیزبینی افراد کاهش می‌یابد تا جایی که در تاریکی، مطالعه غیرممکن می‌گردد. بنابراین شدت بینایی به میزان نور وابسته است. در تاریکی، تشخیص رنگ‌ها نیز امکان‌پذیر نیست؛ به عبارت دیگر فرد در تاریکی به رنگ‌کوری مبتلا می‌شود. دید روزگاهی و شامگاهی به وسیله دو نوع گیرنده شبکیه با فراوانی متفاوت مخروط‌ها و استوانه‌ها انجام می‌شود. در لکه زرد که مکان بهترین دید روزگاهی است، فقط مخروط‌ها حضور دارند و از آنجا به بعد هر دو نوع گیرنده، یعنی مخروط‌ها و استوانه‌ها یافت می‌شوند. در اطراف شبکیه فقط استوانه‌ها وجود دارند. بدین‌ترتیب تفاوت دید روزگاهی و شامگاهی به تفاوت توزیع فراوانی این گیرندگان بستگی دارد.

سازش استوانه‌ها و مخروط‌ها

چنانچه فردی در یک محیط کاملا نورانی به محیطی کاملا تاریک برود، در ابتدا قادر نخواهد بود که محیط اطرافش را بشناسد. در این موقعیت دستگاه بینایی به آرامی با محیط تاریک سازش می‌یابد و فرد نسبت به محیط اطراف خود، شناخت پیدا می‌کند؛ به عبارت دیگر با ورود به محیط تاریک، گیرندگان شبکیه حساسیت خود را از دست می‌دهند و به زمانی حدود 30 دقیقه نیاز دارند تا حساسیت خود را مجددا به دست آورند. چشمی که با تاریکی سازش یافته است، حساسیت خوبی نسبت به طیف آبی و سبز نشان می‌دهد و در مقابل طیف قرمز، غیرحساس است. برعکس سازش چشم انسان در روشنایی سریع‌تر است، چنانچه وقتی فرد از محیط تاریک به محیط روشن می‌رود، در ابتدا چشم حالت خیرگی دارد و قادر نیست اشیای موجود در محیط را شناسایی کند ولی پس از 1 دقیقه چشم با محیط روشن سازش می‌یابد و فرد می‌تواند نسبت به محیط خود شناخت پیدا کند.

دیدن و ادراک آن

اگر فردی در دوران کودکی از نعمت بینایی محروم باشد و بعدا با درمان یا جراحی بینایی خود را به دست آورد، در این صورت برای مدت طولانی و گاهی همیشه در زمینه تفسیر و معنای آنچه می‌بیند، دچار مشکل خواهد شد. این مشکل حتی برای اشیایی که فرد به‌طور روزمره با آن سر و کار دارد نیز وجود دارد، در حالی که با لمس، تعبیر و تفسیر وی به درستی انجام می‌شود. بنابراین چشم انسان به خودی خود تصویر روشن و معناداری از محیط به مغز مخابره نمی‌کند، بلکه تجربیات فرد در زمینه معنا و مفهوم اشیا، سبب تعبیر و تفسیر فرد می‌شود. با اینکه اندازه تصویر بر روی شبکیه چشم انسان به هنگام افزایش فاصله فرد تا شی کاهش می‌یابد ولی فرد همیشه شی را به اندازه‌ای که هست می‌بیند؛ یعنی از یک نوع ثبات اندازه برخوردار است. همچنین فرد، اشخاص و اشیا را صرفنظر از موقعیتی که در آن قرار دارند به همان شکل می‌بیند که دیده است؛ به عبارت دیگر ثبات شکل به شدت، رنگ، فاصله و زاویه دید بستگی ندارد. بنابراین ثبات شکل مانند ثبات اندازه به تجربه فرد وابسته است. اگر دستگاه بینایی تعبیر و تفسیر روشنی از آنچه که دیده است، به دست نیاورد یا در مقابل تفسیرهای متناوب قرار گیرد، در این صورت دچار خطای ادراکی می‌شود.[33]

مقاله

نویسنده كوثر يوسفي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS