ریاضت در لغت به معنى تمرین و تعلیم کره اسب جوان نوسوارى است که راه و رسم خوشراهى به آن یاد داده مىشود. سپس در مورد ورزشهاى بدنى انسانها به کار رفته است.
ریاضت که یکی از مراحل سیر و سلوک است پس از اراده مطرح میشود و متوجه سه هدف است: دور کردن ماسوی الله از سر راه، رام شدن نفس اماره براى نفس مطمئنه و نرم و لطیف ساختن باطن براى آگاهى.
پیروز دو جبهه
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
«لأروضن نفسی ریاضة تهش معها إلى القرص إذا قدرت علیه مـــطعوما و تقنع بالمــلح مأدوما و لأدعن مقلتی کعین ماء نضب معینها مستفرغة دموعـها» [1]
«چنان نفس خود را ریاضت و تمرین مىدهم که به قرصى نان، هرگاه به آن دست یابم، متمایل شود و به نمک، به جاى نان خورش قناعت کند و چنان از چشمهایم اشک بریزم که همچون چشمهاى خشکیده، دیگر اشکم جارى نگردد.»
اگر نفس به بیراهه برود، باید لجامش را گرفت و آن را به راه آورد. پاسخ ندادن به خواستههاى نفس او را به تدریج به صبر در برابر سختیها عادت می دهد. این کار مبارزه با نفس است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بحبوحه قدرت خود در نامهاى به عثمان بن حنیف کارگزار خود در بصره، مىفرماید :
«اگر بخواهم، مىتوانم بهترین غذاها را فراهم کنم؛ ولى این کار را نمىکنم. شاید در دورترین مناطق این کشور، گـــرسنهاى به سر ببرد»[2]
نقش تمرین در مسایل اخلاقى
تمرینهاى عادى، تنها از یک نظر کار سخت را راحت مىکند و آن، عادت کردن است؛ اما تمرینهاى معنوى، از دو جهت کار سخت را آسان مىکند: یکى اعتیاد و دیگرى درون بینى.
توضیح اینکه: اگر ناتوانى بخواهد بار سنگینى بردارد براى او دشوار است؛ ولى در صورت تمرین عادت کرده، قوى مىشود و آن بار سنگین را به آسانى برمىدارد. تکرار در امور معنوى نیز عادی سازی و راحتی عمل را در پی دارد.
عامل دیگر که تنها در امور معنوی وجود دارد، عارف شدن است. تمرین بر انجام واجبات و ترک محرمات، انسان را درونبین مىکند.درون کارهاى واجب، که شهد و روح و ریحان است، براى انسان متعبد، آشکار مىشود و از اینرو کارهاى واجب را به آسانى انجام مىدهد؛ چنانکه پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) هنگام نماز به بلال مىفرمود:
«ارحنا یا بلال»[3]
«اذان بگو تا خستگى ما برطرف شود»
پرهیز از محرمات نیز همینگونه است؛ کسى که عادت کند کار حرام نکند، معرفت الهى نصیبش شده و درونبین می شود؛ یعنى تعفن درون گناه را مىبیند، آنگاه از این کار متعفن، به آسانى مىگذرد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در پایان قصه عقیل مىفرماید:
«رشوه خوردن، مانند آن است که کسى قى یا لعاب دهان مار را بخورد.»[4]
سرٌ این که برخی انفاق در راه خدا را «غرامت» مىدانند و عدهاى آن را «غنیمت» مىشمارند، نیز همین تمرین و درونبینى است. قرآن کریم این دو دید را نقل کرده، مىفرماید:
«من الأعراب من یتخذ ما ینفق مغرما» ( توبه/ 98)
«عدهاى انفاق در راه خدا را غرامت مىدانند.»
مؤمن چون تمرین کرده و درونبین شده، به آسانى انفاق مىکند؛ اما کسى که معتقد نیست یا تمرین نکرده، انفاق را غرامت مىداند.
برخی از ریاضتهاى مشروع
1ـ کم گویی و گزیدهگویى:
حضرت على (علیه السلام) در وصف مومنان راستین مىفرماید:
«بعیدٌ همّه، کثیرٌ صمتُه»[5]
«همتش عالی و سکوتش بسیار است.»
خاموشى آمیخته با تفکر بازدهى آموزندهاى خواهد داشت.
2ـ گرسنگی :
گرسنگى معتدل زمینه شهود را فراهم مىکند.امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
«اسهروا عیونکم و اضمروا بطونکم»[6]
«چشمهاى خود را به کمخوابى عادت دهید و شکمهاى خود را هم لاغر کنید.»
عقل، نقل و علم، پرخورى را بد مىداند؛ زیرا بدن مشغول تبدیل و دفع غذاهای زاید می شود و در نتیجه روح که باید به فرزانگى نایل شود، سرگرم زبالهروبى مىگردد.
3ـ کم خوابی:
از دیگر راههاى تهذیب روح، بیدارى و کم خوابى است:
«کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون. و بالاسحار هم یستغفرون»( ذاریات / 17 و 18)
«کمی از شب را می خوابند و در سحرگاهان استغفار می کنند.»
حضرت على (علیه السلام) در وصف متقین مىفرماید:
«اما اللیل فصافون اقدامهم، تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا، یحزنون به انفسهم و یستشیرون به دواء دائهم»[7]
«شبهنگام میایستند و ایات قران را با ترتیل تلاوت میکنند و دوای دردشـــان را از قـــــرآن می جویند.»
4ـ خلوت:
تنهایى معتدل هم از وظایف سالک به شمار میآید؛ زیرا اشتغال وافر، توجه به خود را به نفس اجازه نمىدهد؛ اما آرامش، زمینه نیایش و فکر و مراقبت و محاسبت و مانند آن را فراهم مىآورد.
5ـ ذکر:
ذکر از منازلى است که سالک باید آن را طى کند، البته حقیقت ذکر آن است که سالک پیوسته خود را در محضر حق بداند.
«اذکروا الله ذکرا کثیرا» (احزاب / 41)
«خدا را بسیار یاد کنید.»
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید:
«خداى سبحان را از روى سهو و غفلت ذکر مگو و او را فراموش مکن، خداى را به حقیقت یاد نمىکنى جز در صورتى که در حال ذکر نفس خودت را فراموش نمایى و در انجام کار، خودت را نیابى»[8]