كلمات كليدي : اجازۀ روايت، شيخ، اجازهنامه، جعل، تبرّك، تيمّن
نویسنده : محمدمهدي اميرخاني
اجازۀ روایت
اجازه در لغت از مادۀ (جوز)، به معنای «رخصت دادن و روا داشتن، اذن و امضا» میباشد. و در اصطلاح محدثان عبارت است از: اذن شفاهی یا کتبی به کسی در نقل حدیث، که شخص اجازه دهنده ،استاد (شیخ) اجازه گیرنده محسوب میشود. بدین معنا که افراد از ناحیه اساتید خود رسماً اجازۀ گزارش حدیث میگرفتند. این اجازهنامهها معمولاً به صورت کتبی بوده است و استاد به شاگردش اجازه میداد که آنچه را که از او شنیده یا بر او خوانده یا در کتابهای حدیثی آمده است نقل کند.
سابقۀ اجازه روایت:
در ابتدای کار، گزارش از معصومین علیهمالسلام، نیازی به داشتن اجازه از استاد و معصوم علیهالسلام نبوده است چه این گزارش از معصومین علیهمالسلام نقل شود یا از دیگر گزارشگران حدیث و یا از کتاب حدیث.
در حدیثی حضرت رسول (ص) میفرماید:
«نضر الله امرء سمع مقالتی فوعاها حتی یؤدیها الی من لم یسمعها»
«خداوند مردی را که گفتۀ مرا بشنود و در سینه نگاه دارد و به کسی که نشنیده، برساند، روشنی و خرّمی عطا فرماید»
یکی از اصحاب امام رضا (ع) به ایشان عرض کرد کسی از یاران ما (شیعیان) کتابی به من میدهد و نمیگوید این کتاب را از من روایت کن آیا مجاز به روایت از کتاب او هستم حضرت در جواب فرمود:
«اگر اطمینان داری که کتاب از اوست میتوانی از او روایت کنی.»
از ظاهر این احادیث نیز پیداست که در نقل روایتها نیازی به اجازه از استاد نبوده است اما بعدها چون گزارشگران حدیث زیاد شدند و همه گزارشگران صلاحیت لازم را برای نقل حدیث نداشتند مثلاً برخی به خاطر عرب نبودن و ندانستن عربی نمیتوانستند کلمات معصومین را درست گزارش کنند و برخی به خاطر این که حافظه خوبی نداشتند علاوه بر اینکه برخی دروغگویان برای پیشبرد اهداف خود حدیث جعل مینمودند یا متن حدیث را به دلخواه خود کم یا زیاد میکردند، بزرگان حدیث چه در اهل سنت و چه در شیعه کمکم اجازه داشتن در گزارش حدیث را رسمیت دادند که در فضای آن روز نوعی مدرک معتبر برای شخص گزارشگر محسوب میشد که پیشینهاش را روشن میساخت. اساتید حدیث تنها به شاگردان مورد اعتمادشان اجازه میدادند و به این ترتیب هر کس گزارشی از معصوم میداد ملزم بود در ابتدای گزارش افرادی را که به واسطه آنها این روایت را شنیده و کیفیت اجازهای که در گزارش حدیث از آنها دریافت نموده بیان کند مثلاً بگوید که آیا به اجازه مستقیم آن را نقل میکند یا به اجازه عمومی نسبت به تمام کتابهای استاد.
چگونگی اجازههای استاد به شخص یا اشخاص را در اصطلاح «طرق تحمل حدیث» میگویند .
اجازه، گاهی در حد یک روایت و گاهی در حد نقل یک کتاب و گاهی هم در مورد تمام کتابها و گزارشهای حدیثی استاد بوده است که استاد با توجه به صلاحیت شاگرد، آن را صادر مینمود.
آنگونه که شواهد تاریخی نشان میدهد اجازه در نیمه دوم قرن سوم و قرن چهارم متداول بوده است.
محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسایل از تلعکبری نقل میکند که پدرش در سال 313 هجری از محمدبن اشعث کوفی که ساکن مصر بود اجازه روایت کتاب او را که اشعثیان نام داشت گرفته بود. کار اجازه تا مدتها ادامه داشت تا اینکه پس از ثبت احادیث توسط بزرگان حدیث شیعه در کتابها و جوامع حدیثی و نسخه بردار یهای متعدد از آنها و امکان گزارش حدیث از آن جوامع و شناخته شدن احادیث آن جوامع ضرورت اجازه نقل روایت کمکم از بین رفته و بیشتر به یک عمل تبرّکی و تیمّنی درآمد.
محدث نوری (م 1320) از شهید ثانی (م 966) نقل میکند که ذکر سند تا معصوم فقط برای تبرّک است، و به تواتر، انتساب این کتابها به مؤلفانشان ثابت شده است و نسبت به کتاب و متن آنها مطمئن هستیم و دیگر کسی نمیتواند چیزی به آنها اضافه کند بنابراین در نقل روایت نیازی به اجازه نیست.
با این همه برخی از جمله خود مرحوم محدث نوری (م 1320) اجازه را در نقل روایت شرط میدانستند.
به مرور زمان کتابهایی نگاشته و در آنها برخی اجازه نامههای مکتوب جمعآوری شد. قدیمیترین آنها در بین شیعه «الاجازات» شیخ احمد بن محمد قمی (م 350) است این کتاب اکنون موجود نیست.
امّا نمونههایی از این اجازات را در جلدهای 104 تا 107 کتاب بحارالانوار علامه مجلسی میتوان یافت.
که از جمله آنها، اجازه مرحوم محقق نیلی برای ابن فهد حلی است، که ترجمه آن چنین است:
از شیخ علی بن محمد بن عبدالمجدی النیلی به شیخ احمد بن فهد الحلی (رض) بسمالله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد النبی و آله الطاهرین و سلم کثیراً. استخاره نمودم و بعد اجازه دادم به شیخ بزرگوار...احمد پسر مرحوم شمس الدین .... کل کتاب «شرایع الاسلام فی معرفة الحلال و الحرام» از مصنفات مرحوم نجمالدین ابیالقائم حسن بن سعید را از اول تا آخر کتاب به صورت قرائت....