كلمات كليدي : سازمان انقلابيون كمونيست، انقلاب اسلامي، حزب جمهوري اسلامي، بني صدر، واقعه ي آمل، امام خميني(ره)، سازمان مجاهدين خلق، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
گروه موسوم به اتحادیهی کمونیستهای ایران، در اواخر تابستان سال 1355 به دنبال اتحاد میان سازمان انقلابیون کمونیست و باقیماندهی گروه فلسطینی، معروف به پویا ایجاد گردید. اتحادیه، سازمانی مائوئیست بود که ابتدا علیه رژیم شاه و سپس علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکرد.
زمینههای شکلگیری اتحادیهی کمونیستهای ایران
بنیانگذار سازمان انقلابیون کمونیست که سازماندهندهی اصلی اتحادیهی کمونیستها بودند، از میان دانشجویان کمونیست ایرانی مقیم امریکا (شهر برکلی) شکل گرفت. و در سال 1349 در برکلی کالیفرنیا تأسیس شد. این سازمان از یک گروه مطالعاتی پدید آمده بود که عدهای از دانشجویان ایرانی با پیشینهی فعالیت سیاسی در خارج از کشور آنرا در سال 1345 در برکلی تشکیل داده بودند. اعضای موسس آن پیشینههای متفاوتی داشتند از جمله هواداران جبههی ملی، فعالان مسلمان سابق و برخی روشنفکران.[1]
این گروه در سال 1349 مائوئیست شدند و نشریهای رسمی به نام کمونیست منتشر کردند و به فعالیت در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پرداختند. اعضای اصلی و شاخص این گروه افرادی مانند، حمید کوثری، سیامک زعیم، پرویز و حمید شوکت، فرامرز سمنانی، هاشم مازندرانی، عباس بزرگ، محمد امینی، احمد تقوایی، فریدون علیآبادی، و ژاله بهروزی بودند.
با اینکه گروه یک جمعیت سوسیالیستی مائوئیستی بود، اما با دیگر سازمانهای مائوئیستی ایرانی تفاوتهایی داشت که عبارت بودند از:
1. به دریافت کمک از کشورهای سوسیالیستی اعتقاد نداشتند.
2. این جمعیت بر خلاف گروه سازمان انقلابی و توفان که از تجربههای چین و آلبانی نسخهبرداری میکردند و تلاش داشتند تا آن الگوها را در ایران اجرا کنند، اوضاع ایران را به اوضاع روسیه نزدیکتر میدانست.
3. به بهرهگیری از تجربهی انقلاب مشروطیت در ایران و بر تمرکز فعالیت در مناطق شهری به جای روستاها تأکید داشت.[2]
این گروه، جامعهی بعد از اصلاحات اوایل دههی 40 را جامعهای فئودال- بورژوا میدانست و با اقدامات مسلحانه در کنار پذیرش جنبش چریکی بر تبلیغ در میان طبقهی کارگر تأکید داشت. با پیوستن بقایای گروه فلسطین، به رهبری حسین ریاحی، معروف به پویا، این سازمان، تا حدودی اوضاع آن تغییر کرد و رسما در سال 1354 نام خود را به اتحادیهی کمونیستهای ایران، تغییر داد و "حقیقت" (که تا شمارهی 161 منتشر گردید) را بهعنوان نشریهی اصلی و "کمونیست" را بهعنوان نشریهی تئوریک خود منتشر کردند. پایگاه و فعالیت این گروه در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در میان دانشجویان ایرانی خارج از کشور بود که به کنفدراسیون احیاء معروف بود و در داخل کشور فعالیتی نداشت. از این رو هیچگونه حضور و نقشی در تحولات سالهای 56 و 57 ایران بر عهده نداشت. اولین انشعاب مهم این سازمان در سال 1357 رخ داد که به تشکیل گروه "زحمت" منجر گردید. منشأ اصلی اختلاف دفاع گروه زحمت از سیاست چین پس از مرگ مائو و مخالفت اتحادیه با این خط بود.[3]
مواضع اتحادیهی کمونیستهای ایران قبل از پیروز انقلاب اسلامی
مواضع اتحادیه در قبال مسایل مهم جامعهی ایران و تحولات سیاسی عبارت بود از:
1. رژیم شاه رژیمی وابسته به امپریالیسم جهانی و نمایندهی اقشار و طبقات طفیلی در ایران (مالکین بزرگ، سرمایهداران وابسته، سرمایهداران بوروکرات) بود که با کودتای 28 مرداد 1332، به قدرت رسیده و بهعنوان ژاندارم امریکا در منطقهی خاورمیانه عمل میکرد.
2. امریکا به مثابه بزرگترین دشمن مردم ایران و جهان ارزیابی میگردید، که تنها راه نجات در برابر این جهانخوار، مبارزهی مسلحانهی قهرآمیز ملل ستمدیدهی جهان بود. در عین حال، اتحادیه، اروپای غربی و ژاپن را نیز با درجهی کمتری از امریکا، امپریالیست ارزیابی میکرد.
3. شوروی سوسیال امپریالیست است، و در سطح جهانی همانند امریکا عمل مینماید. هرچند اتحادیه تأکید داشت که در مورد ایران، امریکا دشمن اصلی و سپس شوروی میباشد. به اعتقاد اتحادیه، بعد از مرگ استالین، رهبری حزب کمونیست شوروی، با رهبری خروشچف به انحراف کشیده شد و بالاخره سرمایهداری در شوروی احیاء گردیده است.
در مورد چین، اتحادیه معتقد بود که چین تا قبل از مرگ مائو بهعنوان یک پایگاه انقلاب جهانی به شمار میرفته است، اما با بروز انحرافاتی از اوایل سال 50 به این سو، رهبری چین دچار ارتداد شد. این ارتداد با مرگ مائو و کودتای تنگ شیائوپنیگ و هواکوفنگ به مرحلهی جدیدی وارد گردید، لذا چین تودهای، از این پس بهعنوان یک کشور رویزیونیستی و ضد انقلابی و همکار امپریالیسم امریکا معرفی گشت.
در مورد آلبانی: اتحادیه معتقد بود که آلبانی یک کشور اصیل سوسیالیستی است و این باور بیشتر به خاطر این بود که آلبانی دارای همان نظراتی در مورد شوروی و چین میباشد که اتحادیه کمونیستها معتقد به آن است.
4. اتحادیه معتقد بود قیام 15 خرداد 1342 به رهبری امام خمینی(ره) نقطهی عطفی در تاریخ مبارزاتی ایران بوده است و پایانی بر روشهای مسالمتجویانهی رهبران سنتی نهضت قلمداد میگردد.[4]
اتحادیهی کمونیستهای ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اتحادیهی کمونیستهای ایران به داخل کشور منتقل گردید و گروههایی چون "گروه مبارزه در راه آزادی طبقهی کارگر" و "رزم خونین" نیز به آنها پیوستند و سیامک زعیم رهبری آنرا بر عهده گرفت.[5]
مواضع، عملکرد و تعامل این گروه با انقلاب اسلامی و احزاب و گروههای سیاسی دیگر ناشی از تحلیلی بود که از مسایل و اوضاع اجتماعی ایران داشت. رهبری اتحادیه بر اساس ایدئولوژی مارکسیسم حاکم بر اتحادیه، اساسیترین مسایل ساختار اجتماعی ایران را به صورت ذهنگرایی و انتزاعی به شرح زیر تقسیمبندی میکرد:
الف: خرده بورژوازی سنتی، که اکثریت مردم ایران را در بر میگیرد.
ب: بورژوازی ملی و لیبرال، که در حاکمیت سیاسی نقش واسط بین قشر اول و دوم را برعهده داشت.
ج: جناحهای باقیمانده از رژیم گذشته که شامل افراد رده پایین در حکومت و ارتش میشود.[6]
اتحادیه تضاد اصلی درون حکومت را میان قشر اول و سوم تحلیل میکرد که قشر دوم یعنی بورژوازی ملی حالت واسطه را میان آنان ایفا مینماید، از یک سو قشر اول خواهان ادامهی انقلاب است و قشر سوم خواهان تثبیت اوضاع و در نهایت بازگردانیدن اوضاع سابق، و قشر وسط که بورژوازی لیبرال باشد با نقش نوسانی خود میکوشد تا این اتحاد را حفظ نماید.[7] از آنجا که اتحادیه معتقد بود که انقلاب واقعی تنها به دست طبقهی کارگر و زحمتکش امکانپذیر است، لذا در این تحلیل کوشید که نقش کارگران و تودهی مردم را در انقلاب اسلامی نادیده بگیرد.[8]
بیپایگی این تحلیل زمانی کاملا آشکار گشت که جمهوری اسلامی موفق گردید، لیبرالها و همچنین عناصر رژیم گذشته را که در حقیقت توسط لیبرالها جان گرفته بودند، بهطور کامل از صحنهی حاکمیت جمهوری اسلامی طرد کند. از آن پس اتحادیه در تحلیلهای طبقاتی از ساختار قدرت و ساختار ایران سیاسی دچار سردرگمی شد.[9]
دیدگاه اتحادیه دربارهی مارکسیسم- لنینیسم
اتحادیه در مورد ایدئولوژی و گروه مرجع در جنبش سیاسی ایران معتقد بود، جامعهی ایران که در نتیجهی یک تب و تاب دموکراتیک، انقلابی علیه سلطنت برپا کرد، نیازمند یک مرجع ایدئولوژیکی دموکراتیک و متکی بر اندیشههای پیشروی این عصر است. این اندیشه و مرجع به نظر آنها، کمونیستها و اندیشههای مارکسیسم- لنینیسم و در آن مرحله اندیشههای دموکراتیک نوینی بود که بتواند سکان کشتی جامعه را در کشاکشهای بحرانی داخلی و خارجی به دست گیرد و به پیش براند.[10]
دیدگاه اتحادیه در مورد حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر
اتحادیه با کینهای فراوان از حزب جمهوری اسلامی[11] بهعنوان یک جریان ضد ملی و خیانتپیشه نام میبرد و معتقد بود نجات انقلاب و کشور در گرو سرنگونی حاکمیت ضد ملی و استبدادی حزب جمهوری اسلامی میباشد و به همین جهت بیشتر به جناح لیبرالها نزدیک گشت و به حمایت از بنیصدر[12] برخاست.[13]
بر این اساس، اتحادیه از بدو پیروزی انقلاب اسلامی به عدم تجانس طبقاتی و سیاسی میان گروههای تشکیلدهندهی قدرت سیاسی تاکید داشت و اختلافات میان مسئولان سیاسی را امری طبیعی میدانست که میبایست با هوشیاری کامل با آن برخورد کرد و حداکثر بهرهبرداری سیاسی را از این اختلافات به عمل آورد. با این ارزیابی و تحلیل، اتحادیه در زمانی که بنیصدر به مخالفت با جناح مکتبی برآمد، از بنیصدر پشتیبانی کرد و اعلام کرد که امام در مجموع بیشتر مدافع بنیصدر است، و بیان میکرد که به رغم اتکای بنیصدر به ارتش، او خواهان جنگ قاطع علیه متجاوزان عراقی است، لذا بیشترین انتقادات و مخالفتهای خود را متوجه حزب جمهوری اسلامی کرد. اتحادیه حزب جمهوری اسلامی را نسبت به مسألهی جنگ بیطرف ارزیابی و تصور میکرد که تنها مسألهی حزب جمهوری اسلامی، کسب قدرت و کنار زدن رقبای خود است. به گمان اتحادیه، حزب جمهوری اسلامی حاضر است، برای کسب قدرت، بخشی از خاک خوزستان و جزایر ایران را به عراق بدهد و حزب جمهوری اسلامی را متهم ساخت که درصدد سازش با امپرایالیسم امریکا است تا موقعیت خود را در جامعه تحکیم نماید. بر اساس همین نظریات، اتحادیه در مراسم 14 اسفند سال 1359[14] که بنیصدر و دفتر هماهنگی علیه گروه اصولگرا و حزب جمهوری اسلامی به مانور تبلیغاتی و سیاسی دست زده بود و بحران آفرید، شرکت فعال داشت و در اوایل سال 60 از همهی نیروها دعوت کرد که از جبههی دموکراسی که بنیصدر در رأس آن قرار دارد، به دفاع برخیزند. زمانی که کمیتهی حل اختلاف از سوی امام تعیین گردید، اتحادیه این انتخاب را دلیلی بر حقانیت تحلیلهای خود از مواضع و ماهیت حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر قلمداد، و اعلام کرد که بنیصدر از سوی امام تأیید میگردد. لذا اتحادیه تبلیغات بیشتری علیه حزب جمهوری اسلامی نمود و اطلاعیهای مبنی بر اینکه حزب جمهوری اسلامی قصد داشته با وحدت برخی از جناحهای ارتشی کودتا کند را منتشر ساخت. اتحادیه اعلام کرد که همه باید متحد شده و در برابر این حرکت ایستادگی نمایند. پس از اعلام موضع امام(ره) و عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، اتحادیه ارزیابی کرد که امام به لحاظ رعایت مصالح مذهبی جانب حزب جمهوری اسلامی را گرفته، لیکن معتقد بود که حزب جمهوری اسلامی پس از کودتا، امام خمینی را نیز کنار خواهد زد.[15]
با عزل بنیصدر[16] از ریاستجمهوری، اتحادیه اعلام کرد که او کماکان رئیسجمهور قانونی کشور بوده و این عزل در واقع اقدامی کودتاگرانه است. لذا با نیروهای اندک خود در تظاهرات علیه این اقدام مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و از حرکت سازمان مجاهدین[17] در 30 خرداد 1360 پشتیبانی و نیز از تشکیل شورای مقاومت ملی، حمایت به عمل آورد، لیکن شرکت خود را در آن منوط به تدوین یک خطمشی اصولی از سوی شورا دانست. بعد از فرار بنیصدر و رجوی به پاریس، علیرغم پشتیبانی از شورای ملی مقاومت، اتحادیه، طی سلسله مقالاتی در نشریهی حقیقت انتقاداتی به دلیل عدم صراحت بیانیه در برابر امپریالیسم امریکا به ویژه اروپا، عدم صراحت در مخالفت با اصل حکومت دینی، عدم صراحت در شیوهی خاص مبارزه، قبول حزب دموکرات در شورای مقاومت، آنرا مورد انتقاد قرار داد.[18]
انتخاب خطمشی جنگ مسلحانه
اگرچه اتحادیه عقیده داشت که رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی ارتجاعی میباشد اما تا قبل از ماجرای عزل بنیصدر از هرگونه برخورد با جمهوری اسلامی خودداری میکرد، اما پس از آن وقایع، با تغییر رویکرد، ارزیابی جدیدی ارائه کرد که سیستم در کل ارتجاعی گردید.[19] علل و عواملی را که در رابطه با مسألهی ارتجاعی بودن کل رژیم برمیشمارد، بدین شرح بود:
1. جریان دستگیری قطبزاده پس از سخنرانی در قم و طرفداری بنیصدر از او.
2. مساله گروگانها[20] که اتحادیه با آزادی آنها مخالف بود.
3. انقلاب فرهنگی.
4. عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و ریاستجمهوری و وقایع 30 خرداد 1360.[21]
در تحلیل و ارزیابی اتحادیه از جناحها و گروههای داخل حاکمیت، تنها جناح مترقی و ضد امپریالیست در داخل حکومت، جناح بنیصدر بود و در خارج از حکومت و در میان سایر گروههای مخالف انقلاب، سازمان مجاهدین مترقی و روشنفکر بودند که پس از طرد این دو گروه، توسط خط امام و نیروهای مردمی از جامعه، از نظر اتحادیه، جمهوری اسلامی در کل ارتجاعی شده و با توجه به درگیری مسلحانهای که سازمان مجاهدین راه انداخته بود، به این نتیجه رسید که این کودتای مسلحانه است و مردم و نیروهای انقلابی (سازمان مجاهدین) خواهان براندازی حکومت هستند. به عبارت دیگر اتحادیه تحلیل میکرد که در ایران کودتای مسلحانه شده و میبایست علیه کودتاگران دست به قیام مسلحانهی تودهای علیه حکومت انجام شود تا انقلاب نجات یابد، اما نه به شیوهی ترورهای فردی، زیرا عقیده داشت، راه قیام مسلحانه، راه اقدامات مسلحانه پراکنده و ترور فردی نیست که تودهها را در نقش تماشاچی رها کرده و سرانجام به سرخوردگی بکشاند. همچنین که این شیوه (ترورهای فردی) باعث تحکیم قدرت حزب جمهوری اسلامی میشود، بلکه باید دست به یک قیام مسلحانه تودهای زد و کار حکومت را در مدت کوتاهی یکسره کرد.[22]
اتحادیه شرایط جامعه را به کودتای محمدعلی شاه که به کمک لیاخوف، مجلس اول شورای ملی را به توپ بست و سرانجام با قیام مسلحانهی ستارخان در تبریز به پیروزی مشروطهخواهان منجر شد، تشبیه میکرد. در نتیجه به باور اتحادیه، باید همانند ستارخان دست به قیام علیه حکومت زد. همین نظریه و مبنا باعث شد اتحادیه به جنگلهای شمال پناه برده و با سازماندهی گروهی به نام سربداران به مشی چریکی روی آورد و به اقدامات مسلحانه دست بزند و از سایر گروههای ضد انقلاب، مخالف و چپ خواست که این راه را (راه سربداران) پیش گیرند.[23]
اتحادیه و وقایع آمل
در رهبری اتحادیه در رابطه با چگونگی برنامهی نظامی اختلافنظر بود. در مرحلهی اول قرار بود که بهطور همزمان در دو منطقهی آمل و تهران عملیات نظامی انجام گیرد، بعد از مدتی بحث به این نتیجه رسیدند که امکانات لازم برای این اقدامات را ندارند، لذا بنا شد به جنگل رفته و پس از سازماندهی به شهر آمل حمله کنند. بر اساس تحلیل این گروه، مردم همه مخالف رژیم هستند و چنانکه نیرویی قیام را آغاز کند، مردم به آن ملحق خواهند شد و پس از این حرکت و پیروزی در آمل، شهرهای دیگر نیز به ما خواهند پیوست.
حرکت نظامی اتحادیهی کمونیستها در جنگل به سه دوره تقسیم میشود:
دورهی اول: دورهی سازماندهی و تدارک برای حمله به شهر از اوایل مهرماه تا 18 آبان 1360، که قرار بود در روز 18 آبان به شهر حمله شود. اما به علت درگیری که در ابتدای جنگل پیش آمد و منجر به بسته شدن جادهی هراز گردید، این طرح ناکام ماند و با حملهای که از سوی نیروهای انقلاب اسلامی در 22 آبانماه به نیروهای اتحادیهی مستقر در جنگل شد، مسألهی قیام فوری که اتحادیه آنرا قبلا مطرح کرده بود، منتفی اعلام گردید و جنگ طولانی را پیشنهاد کرد.
دورهی دوم: در مرحلهی دوم حرکت نظامی اتحادیه، جنگ دراز مدت مطرح گردید و بحث پیرامون آن تا آذرماه طول کشید. اما با درگیری دیگری که پیش آمد، اتحادیه به این نتیجه رسید که این طرح نیز نمیتواند موفق باشد، زیرا که هیچ امکانی جهت تهیه امکانات از دست رفته، ندارند.
دورهی سوم: پس از شکست دو طرح قبلی که باعث تضعیف و یأس گروه گردید، اختلافات داخلی نیز پدیدار شد. گروهی بر این عقیده بودند که میبایست جنگل را ترک کرده و جمعی دیگر عقیده داشتند که باید به شهر حمله شود و این چنین استدلال میکردند که این حمله میتواند سه احتمال را در برداشته باشد، اولا اینکه مردم بلافاصله پس از حمله، به آنها ملحق میشوند که در این صورت میتوانستند طبق تحلیل گذشته (جنگ مسلحانهی تودهای) کار را ادامه دهند و دوم اینکه بخشهایی از مردم مثلا جوانان از این اقدام حمایت میکنند و آن وقت جنگ تبدیل به جنگ شهری میشود، که در صورت عدم حمایت تودهی مردم عقبنشینی میکنند و سومین احتمال این بود که پس از حمله، هیچ قشری از مردم از این حرکت پشتیبانی نکنند، که در این صورت نیز لازم بود، که به جنگل بازگردند، تا فرصت مناسب پیشآید.[24]
اتحادیه پس از این تحلیل و همچنین بحثهای طولانی به این نتیجه رسید که مردم شهر از رژیم ناراضی هستند و از آنان بهعنوان ناجی استقبال میکنند. با این ارزیابی بود که در پنجم بهمنماه 1360 گروه با نام سربداران که عمدتا از عناصر اتحادیهی کمونیستها تشکیل یافته و توسط آنان سازماندهی شده بودند، به شهر آمل حمله کردند. و برخلاف ارزیابیهایی که کرده بودند نه تنها مردم به آنها نپیوستند، بلکه همراه با نیروهای نظامی، به مقابله با آنها برخاستند که اتحادیه در این هجوم با شکست سختی مواجه شد و رهبران اصلی اتحادیه دستگیر یا کشته شدند.[25]
دیگر اقدامات اتحادیه و سرانجام آن
اتحادیه همچنین به نیروهای مبارز اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی در کردستان پیوست. این اتحادیه تشکیلات پیش مرگ زحمتکشان کردستان را از همین رو در کردستان تأسیس کرد. اتحادیه در ضمن در مبارزات دهقانان ترکمن صحرا و مردم عرب خوزستان نیز نقش داشت[26] و سازمانهای فرعی دیگری همچون جمعیت زنان مبارز و سازمان تودهای انقلابی دانشجویان و دانشآموزان (ستاد) را نیز تشکیل داد. که با درگیریهای دیگر و شکست آنها، اتحادیه دچار آشفتگی شد و با شکست تئوریهای خود در زمینههای سیاسی و نظامی و همچنین دستگیری و اعدام رهبرانش، از هم پاشید. که چند بار در صدد بازسازی اتحادیه برآمدند که با برخوردهایی که در سال 61 و 62 با آنها شد کمکم به خارج از کشور فرار کردند. بعد از شکستهای متعدد و تجدیدنظر در دیدگاهها، خطمشی چریکی از نظر اتحادیه مغایر با موازین و اصول مارکسیسم- لنینیسم شناخته و بهعنوان راه اصلی یا عمومی انقلاب، ترک شد. اعضای فراری به خارج، به سازمانهای بینالملل مائوئیستی که شامل "راه درخشان پرو" و "حزب کمونیست انقلابی امریکا" نیز میشد، پیوستند و جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را بنیان گذاشتند. در اردیبهشت 1380 اعضای اتحادیه، کنگرهی موسس حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست) را برگزار کردند و پس از مباحثاتی این حزب را در اول ماه می آن سال تأسیس نمودند که این حزب ادامهی جریان اتحادیهی کمونیستهای ایران است.[27]