دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انقلاب فمینیسمی

No image
انقلاب فمینیسمی

فمينيسم، ليبرال فمينيسم، فمينيسم راديكال، فمينيسم ماركسيستي، حقوق زنان، مشاركت سياسي زنان، انقلاب فمينيسمي، علوم سياسي

نویسنده : مرتضي اشرافي

فمینیسم اگرچه به‌معنای کنونی آن واژه‌ای نوین است، ولی قدمتی به اندازه‌ی تاریخ دارد. مبنای اندیشه‌ی فمینیسم در زبان فارسی، زن‌گرایی، زن‌محوری‌، زن‌مداری‌ و تساوی حقوقی زن و مرد است و اولین کسانی که چنین نهضتی را آغاز کردند، نویسند‌ه‌گان متون ادبی هستند که در کتاب‌های خود به بیان ظلم و ستم مردان علیه زنان پرداخته‌اند.[1]

در تعریف انقلاب فمینیسمی می‌توان گفت که تلاش و جنبش زنان برای رسیدن به اهدافی چون ایجاد تساوی و برابری حقوقی با مردان در مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... را به‌عنوان انقلاب فمینیستی یا جنبش فمینیسمی نام می‌برند. [2]

تاریخچه‌ی فمینیسم

مورخین نوشته‌اند که در یونان باستان و روم قدیم، زنان را به‌عنوان کالا در بازارها خرید و فروش می‌کردند و برای آنان هیچ‌گونه حقوقی قایل نبودند. در تاریخ تمدن بابلی آورده‌اند که سالی یک‌بار در بازار زن‌فروشی، دختران را در معرض فروش می‌گذاشته‌اند و با زنان هم‌چون کالا رفتار می‌کردند‌، در هند باستان مهاراجه‌ها داشتن فرزند دختر را ننگ و عار می‌پنداشتند. بنابراین به‌رغم آن‌که در جوامع ابتدایی، زنان به‌دلیل برخورداری از نیروی تولید مثل، قدرتی برابر قدرت مردان و حتی گاه بیشتر از آنها داشتند، اما با کشف انرژی باد و آب و اختراعات فنون جدید و لزوم استفاده از ابزارهای کشاورزی که نیازمند قدرت و بازوی مردان بود، مردان بر زنان برتری و استیلا یافتند و این سلطه تا قرن بیستم هم‌چنان ادامه داشت.[3]

با آغاز قرن بیستم، مبارزه‌ی فمینیسم‌ها علیه مردان سازمان یافته‌تر شد و زنان به عرصه‌های علوم و مسایل تحقیقاتی قدم گذاشتند و کوشیدند تاریخ، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد و... را که عرصه‌هایی کاملا مردانه بود، با بینش زنانه تفسیر و بررسی کنند.[4]

به‌طور کلی می‌توان نقطه‌ی شروع فمینیسم را اواخر قرن هجدهم به ویژه پس از انقلاب کبیر فرانسه ذکر کرد، اما در تقسیمات قراردادی‌تر تاریخ فمینیسم را در ۳ موج تقسیم‌بندی می‌کنند.

موج اول

موج اول در سال ۱۸۳۰م شروع شد. "مری کرافت" با نوشتن کتاب "حقانیت حقوق زن" (۱۷۹۲م) تأثیر اصلی را بر این موج گذاشت. پس از وی "جان استوارت میل" با همکاری همسر اولش "هری تیلور" کتاب "انقیاد زنان" (۱۸۶۹م) را نوشت که تأثیر مهم بعدی را بر این موج گذاشت. می‌توان گفت اساسا اندیشه‌ی حقوق لیبرال کلاسیک، زمینه‌ی اصلی بروز این موج بهشمار میرود، گسترش حقوق مدنی و سیاسی به‌ویژه اعطای حق رأی به زنان، خواسته و هدف اصلی این موج بود.[5]

موج دوم

موج دوم فمینیسم از دهه‌ی ۱۹۶۰م آغاز شد. هدف اصلی و مهم فمینیسم‌ها در موج دوم نجات زن بود‌، فمینیسم‌های موج دوم، معتقد بودند رهایی زنان از نابرابری‌ها کافی نبوده و باید زنان را از دست مردان نجات داد. این افراد معتقد بودند برای رهایی و نجات زن، باید روحیات زنانه را از بین برد و آنقدر به سمت افراط رفتند که بر ظاهری مردانه در پوشش، موهای کوتاه، کفش بدون پاشنه، کت و شلوار زمخت و چهرهی بدون آرایش و ... نیز تأکید داشتند. [6]

موج سوم

موج سوم فمینیسم‌ها از اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰م شروع و به‌دلیل آثار مخرب افراط فمینیسم‌های موج دوم، در این دوره سعی شد تا حدودی دیدگاه‌های فمینیسمی تعدیل شود. بر خلاف موج دوم، فمینیسم‌ها در این موج بر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تأکید می‌ورزند. آنان معتقد به احیای نقش مادری بوده و از خانواده‌ی فرزند‌محور و هم‌چنین زندگی خصوصی دفاع می‌کنند. [7]

نظریه‌‌های فمینیستی

مهم‌ترین مبنا در دیدگاه‌های فمینیستی مساله‌ی تشابه و نفی تمایزات مردانه و زنانه است که در تمامی نظریه‌های فمینیسمی مشاهده می‌گردد،[8] در ادامه به برخی از نظریه‌های فمینیسمی اشاره می‌شود:

الف) فمینیسم لیبرال:

لیبرال فمینیسم بر بنیاد برابری حقوقی استوار است. با آن‌که لیبرال فمینیسم در بستر لیبرالیسم انقلابی سده‌ی هجدهم زاده شد اما در همان زمان نیز لیبرالیسم انقلابی و چهره‌های فمینیست آن در تقابل با جناح چپ بودند. از جمله چهره‌های معاصر لیبرال فمینیسم می‌توان از "بتی فریدان" نام برد. لیبرال فمینیسم بر اثر کسب برابری حقوقی دچار افول شد.[9]

ب) فمینیسم رادیکال:

فمینیسم رادیکال، راه حل مشکل زنان را در برابری آنان با مردان نمی‌دید و به ترکیب روابط زن و مرد قایل نبوده است؛ از‌ آن‌جا که فمینیسمِ رادیکال، مردان را به‌طور ذاتی ستمگر و روابط متقابل زن و مرد را در هر عرصه‌ای، رابطه‌ای ستمگر و ستم‌شونده می‌دانست، معتقد بود که مرزهای جنسیتی را که سبب پدید آمدن مفاهیمی چون: سپر عمومی و خصوصی، مهتری، کهتری، تساوی و... شده‌اند، باید در نوردید. اعتقاد فمینیست‌های رادیکال بر این است که تمام تعاریف و واژه‌های موجود در نظام پدر‌سالار و مردمحور پدید آمده است و هر‌گونه تغییر ظاهری با حفظ مبنا و علت اصلی پیدایش در تقسیمات بالا، مشکل زنان را حل نخواهد کرد.[10]

ج) فمینیسم مارکسیستی:

این دیدگاه با نظرات "مارکس" و "انگلس" آغاز شده و بر پایه‌ی ستم‌گری اجتماعی بنا ‌نهاده‌ شده است. فمینیسم مارکسیستی تحلیل طبقاتی مارکسیستی را به اعتراض اجتماعی فمینیستی پیوند می‌زند. با این همه این ترکیب، نه‌ تنها نظریه‌ی ستم‌گری تشدیدشده‌ای را ارائه می‌کند، بلکه به شکل آهسته‌تری نابرابری جنسی را نیز جلوه‌گر می‌نماید. توجه اصلی مارکس و انگلس به ستم‌گری طبقاتی بود، اما به ستم‌گری جنسی نیز توجهاتی از خود نشان دادند.[11]

د) فمینیسم زیست‌شناختانه:

فمینیسم‌های زیست‌شناختی با توجه به تبیین ستم‌گری جنسی، اساس تبعیض بین مرد و زن را در نظام آفرینش می‌دانند. نقطه ‌نظرات این دسته از فمینیسم‌ها اصولا در تضاد و تقابل کامل با مبانی اندیشه‌ی دینی و الهی است؛ زیرا با تفاوت‌های ذاتی در خلقت آدمیان در ستیزند و معتقدند که در جهان هستی از هنگام تولد به جنس زن با این خصوصیات فیزیکی و ناتوانی جسمی ظلم شده و قدرت باروری و تولید مثل مادری وی نیز ناشی از این ظلم طبیعت است که بر زنان رفته است. [12]

اصول و اهداف انقلاب فمینیسمی در قرن حاضر

اصول کلی که می‌توان از میان نظرات و نوشته‌های فمنیست‌ها به دست آورد، حاوی مطالبی به شرح زیر است:

1. اصالت‌دادن به انسانیت افراد بدون در نظر گرفتن جنسیت آنها؛

2. اعطای استقلال مالی و عملی به زنان و رها‌کردن آنها از قید وابستگی و نظارت مردان؛

3. مبارزه با عقیده‌ی ناقص ‌بودن زنان در زمینه‌های مختلف؛

4. ارایه‌ی بینش جدید از علوم و مسایل جامعه براساس تفکر فمنیستی و زنانه؛

5. برابری زن و مرد در تئوری و عمل.

زنان فمنیست می‌کوشند تا با اتکا به این اصول، نظام پدرسالاری و حکومت مردانه را از بین برده، دیدگاه جدیدی بر پایه‌ی تفکر زن‌مدارانه (در بعد فمنیسم تندرو ) یا بی‌طرف (در دیدگاه‌های محافظه‌کارانه‌تر فمنیسم ) ارائه دهند و دنیای نوینی با ارزش‌ها و منافع عادلانه‌تر بنا نهند.[13]

اندیشه‌ی سیاسی انقلاب فمینیسمی

مفاهیم پایه‌ای که هم در اندیشه‌ی سیاسی و هم در محافل فمینیستی مورد توجه‌اند عبارتند از:

دولت:

دولت از مفاهیم کلیدی علم سیاست است که در نگاه فمینیست‌ها همواره در اختیار مردان بوده و به‌طور سنتی، خشونت و ستم علیه زنان را تئوریزه و سازماندهی کرده است. عکس‌العمل فعالان حقوق زنان در مقابل دولت و تردید در مشروعیت آن، فمینیست‌ها را بلافاصله به عرصه‌ی سیاسی می‌آورد و دولت به‌عنوان نگهبان نظم موجود، مطالبات زنان را بررسی و در خصوص آن‌ها تصمیم‌می‌گیرد. فمینیست‌ها بر خلاف آنارشیست‌ها نمی‌خواهند دولت نابود شود، بلکه می‌خواهند مفروضات پذیرفته‌شده در خصوص دولت را زیر سؤال ببرند؛ اما نقص اساسی دولت در نزد فمینیست‌ها این است که به فهم پذیرفته‌شده از نقش زنان و مردان بی‌توجه بوده و به‌جای آن‌که درصدد ترمیم آن برآید، آن‌را تحکیم بخشیده است. حذف زنان از قدرت یکی دیگر از مطالبات زنان و از اعتراضات کلیدی آن‌ها علیه دولت است.[14]

قدرت:

قدرت به‌عنوان محوری‌ترین موضوع علم سیاست، در اندیشه‌ی سیاسی فمینیسم جایگاه بسیار مهمی دارد. سلطه در نگاه فمینیست‌ها، ترجمان قدرت است که سراسر علم سیاست را دربر گرفته و مردان بنا‌ به تشخیص خود، به تعریف و اعمال آن مبادرت ورزیده‌اند. آنها (فمینیست‌ها) تعریف قدرت را جنسیت محور دانسته و خواهان بازنگری در معنا و ملزومات آن هستند. آنها معتقد‌اند که علم سیاست متداول، آکنده از تعاریف جنسیت‌محور است و به‌خاطر همین تعاریف جنسیت‌محور، سیاست امری مردانه تلقی شده و زنان به حوزه‌ی عادی (به جای عالی)، عاطفی (به جای ادراکی) و محدود (به جای کلان) علم سیاست افکنده شده‌اند. فمینیست‌ها در مقابل تأکید مردان بر قدرت کلان، قدرت پراکنده و غیرمتمرکز را پر اهمیت می‌شمارند. فعالان حقوق زنان علاوه‌بر تمرکزکاهی از قدرت، خواهان توجه به ابعاد بالقوه و غیر رسمی و پنهان قدرت هستند.[15] از دید آنان مردان به‌واسطه‌ی نگاه پوزیتویستی و عملیاتی به قدرت، بخش مهمی از قدرت را نادیده انگاشته‌اند و همین ظاهربینی مردان، دنیا را پر از قهر و ظلم و خشونت کرده است.[16]

صلح و امنیت:

در کنار برجسته‌شدن نقش زنان در اقتصاد سیاسی بین‌المللی، فمینیست‌ها سلطه‌ی مردان بر تصمیم‌گیری‌های راهبردی و فرض عقلانی عمل‌ کردن مردان در مباحث مهم و حیاتی را زیر سؤال برده‌اند. آنها روی مناسبات و مفاهیمی حساسیت نشان می‌دهند که کاملا سیاسی و حتی امنیتی هستند، غالبا روی سخن آن‌ها با دولت است که به‌عنوان معمار و نگهبان ستم جنسیتی علیه زنان قلمداد می‌شود. پدیداری زنان در مباحث مربوط به امنیت ملی و بین‌المللی معلول دو عامل عمده است: یکی حضور گسترده‌ی زنان در حیطه‌هایی است که پیش از این فضایی مردانه پنداشته می‌شدند. دومین عامل که محرک سهم‌خواهی زنان در حوزه‌ی مسائل راهبردی شده، گستردگی مضمون و محدوده‌ی امنیت ملی و دخیل بودن متغیرهایی است که آگاهی و نقش زنان در مورد آن متغیرها بسیار بیشتر از مردان است.[17]

فعالان حقوق زنان این‌بار‌، از ضرورت سیاست‌گذاری در مسائل راهبردی سخن می‌گویند و آن‌را شاخص قدرت گرفتن زنان عالم می‌نامند، در این فضا و شرایط، مهم‌ترین گزاره‌های مورد تاکید فمینیست‌ها عبارتند از: خشونت و ناامنی فقط شکل عینی ندارد، بلکه خاستگاه و اشکال کلامی، ساختاری، زیست محیطی، حقوقی و جنسیتی هم دارد و امنیت پایدار هنگامی قابل حصول است که افراد جامعه از جمله زنان، تحت سلطه‌ی عینی، کلامی، ذهنی و ساختاری نباشند تا بتوانند به تولید و تکثیر رضایت و امید در جامعه بپردازند. همچنین به عقیده فمینیست‌ها این‌گونه نیست که ناامنی و بی‌ثباتی فقط در عرصه‌ی نظام بین‌المللی بوده و محدوده‌ی مرزهای ملی از هرگونه تجاوز و ستم و خشونت بری باشد، بلکه در داخل مرزها، دولت‌ها و دولت‌مردان بزرگ‌ترین تهدیدکنندگان حقوق و نظم هستند، دولتی که خود در عرصه‌ی نظام بین‌الملل تهدید می‌شود در عرصه‌ی داخلی خود یک تهدیدکننده است.[18]

دستاوردهای مثبت انقلاب فمینیسمی در جهان

زنان علاوه‌بر فعالیت در زمینه‌های علمی و تحقیقاتی، در زمینه‌های اجتماعی و کسب مقام و جایگاه اجتماعی نیز دست به‌کار شده و توانسته‌اند به برخی از خواسته‌های خود جامه‌ی عمل بپوشانند. ابتدایی‌ترین حقی که زنان برای خود طلب کردند حق رای و شرکت در انتخابات بود تا از طریق آن به ‌نوعی هویت اجتماعی دست یابند، این امر با ا عطای حق رای به زنان در زلاندنو در سال 1893م آغاز شد و تاکنون نیز هم‌چنان ادامه دارد. در قرن حاضر حضور زنان در رأس امور سیاسی، نشان‌دهنده‌ی حضور فعال زنان در صحنه‌ی سیاست است. به‌نظر می‌رسد برای ایجاد جامعه‌ای سالم و به ‌دور از تبعیض، بیش از هر چیز تشخیص نیازهای استراتژیک و جنسیتی زنان و مردان بسیار ضروری است؛ زیرا، موضع‌گیری در برابر نیازهای زنان همواره به ‌نفع مردان تمام نمی‌شود.[19] با ظهور عقاید، آرا و اندیشه‌های متفاوت در زمینه‌ی حقوق و آزادی‌های بشری، زنان نیز با ایجاد جنبش‌های زنان وارد عرصه‌ی اجتماع و فعالیت‌های مختلف در زمینه‌ی اندیشه‌هایی شدند که به‌طور عمده به مسایل آنان و روابط‌شان با مردان ارتباط می‌یافت. آنان توانستند دیدگاه‌های صرفا زنانه در مسایل جاری آن زمان را به‌دست آورند.[20]

دستاوردهای منفی انقلاب فمینیسمی در جهان

با وجود آثار مثبت، جنبش فمینیستی دارای کاستی‌های فراوان بوده است و علاوه‌بر این‌که موجب احیای حقوق و منزلت اجتماعی زنان نگردیده، بلکه موجب پیامدهای ناگواری برای آنان شده است. در ذیل به نمونه‌هایی از پیامدهای منفی جنبش فمینیستی اشاره می‌گردد:

1. هیچ‌گونه وفاق مشترکی در خصوص اندیشه‌ی فمینیسم وجود ندارد، تفاسیر و نظریات در این زمینه طیف وسیعی داشته و برخلاف عقیده‌ی سیاسی، فمینیسم فاقد نوعی جهان‌بینی منسجم و هر نوع اصول و ارزش‌های ثابت است.[21]

2. متاسفانه امروزه و در عصر پسانوگرایی (پست مدرن) به‌رغم بهبود وضعیت زنان نسبت ‌به گذشته، زنان به‌گونه‌ای دیگر عصر برده‌داری نوین را سپری می‌کنند و وضعیت آنان در جوامع مدنی غربی بسیار رقت‌بار است. زنان غربی هنوز به‌عنوان کالای جنسی در تبلیغات سینمایی، تلویزیونی و مطبوعاتی به شمار می‌آیند و از آنها به‌عنوان ابزاری برای فروش کالاها بهره‌برداری می‌شود. [22]

3. در جوامع غربی با شعار استقلال و آزادی زنان در قالب فمینیسم، اساس بنیان خانواده فرو ریخته و ازدواج‌های غیررسمی و طلاق‌های مکرر و فراوان بنیان فرهنگ و تمدن غربی را متزلزل ساخته است. این امر، امروزه بزرگ‌ترین دغدغه‌ی فکری اندیشمندان غربی را تشکیل می‌دهد.

4. گرچه فمینیسم در واقع زن‌گرایی و مبارزه با تحقیر زنان است، اما این نهضت امروزه، خود به تحقیر زن می‌پردازد. شوهرداری، مادری، فرزندزایی و شیردهی که از کمالات و افتخارات زن محسوب می‌شد، امروزه از سوی فمینیست‌ها به شدت مورد حمله قرار می‌گیرد.[23]

5. سرانجام آن‌که امروزه تبعیض جنسی و شعار دفاع از حقوق زنان به حربه‌ای سیاسی تبدیل شده است و کشورهای استعمارگر به بهانه‌ی اسکات رقبای خود و از میدان به در کردن آنها، آنها را به نادیده‌گرفتن حقوق زنان و نقص دموکراسی متهم می‌کنند.[24]

جمع بندی

واقعیت این است فمینیسم در تمامی شاخه‌ها و جلوه‌هایش، هدفی جز ایجاد اختلاف و ناسازگاری بین دو جنس ندارد. فمینیست‌ها با نادیده گرفتن نقش‌ها و کارکردهای ویژه‌ی زنان و مردان، سعی در ایجاد همانندی مصنوعی و بعضا حتی انقیاد مردان توسط زنان دارند. اندیشه‌ی فمینیستی تنها در قلمرو هوس‌مداری و آزادی مطلق و عدم توجه به وحی و احکام دینی قابل طرح است و لذا به هیچ وجه با حقیقت و ماهیت دینی نسبتی ندارد، به همین جهت شعارهای سطحی فمینیستی برای جامعه‌ی اسلامی وصله‌ای ناچسب است و کسانی که درصدد ارائه‌ی تفسیرهای ناصواب و بدون ضابطه و تخصصی از متون دینی ما، نوعی فمینیسم اسلامی را پدید می‌آورند در واقع به دامان التقاط و روشنفکری یا عوام‌فریبی درغلتیده‌اند.



[1] . تشکری، زهرا، زن درنگاه روشن‌فکران، تهران، طه، 1381، ص11

[2] . همان، ص23

[3]. شاه‌رکنی، نازنین؛ این همه هراس از فمینسیم چرا، مجله‌ی زنان، شماره‌ی 109، 1383، ص 58

[4] . آندراس، ابی؛ و ووینسر، جی؛ دفاع از برابری تعارض قانونی و سیاسی زنان، جنبش‌های حقوق برابر در اروپا، ترجمه‌ی مریم خراسانی، جامعه‌ی سالم، سال 6، شماره‌ی 30، اسفند1375‌، ص 41

[5] . فیشر، هلن؛ جنس اول، ترجمه‌ی نغمه صفاریان‌پور، تهران، زریاب، چاپ اول، 1381، ص 72

[6] . تقوى‌ دهاقانى، حسین؛ آسیب‌شناسى دینى فمینیسم، قم، مؤسسه‌ی فرهنگ منهاج، چاپ اول، 1381، صص 132 تا 154

[7] . فیشر، هلن؛ پیشین، ص 90

[8] . شفیعی سروستانی، ابراهیم؛ جریان‌شناسی دفاع از حقوق زنان، تهران، طه، 1379، ص 76

[9] . ابوت، پاملا؛ و والاس، کلر؛ مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی (نظریه‌های فمینیستی)، ترجمه‌ی مریم خراسانی، جلد اول، تهران، ناشر دنیای مادر، 1376، ص 121

[10] . بادانتر، الیزابت؛ زن‌ و مرد، ترجمه‌ی سرور شیوا‌ رضوی، تهران، دستان، 1377، ص 65

[11] . هام، مگی؛ و گمبل، سارا؛ فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمه‌ی فیروزه مهاجر، نوشین احمدی و فرخ قره‌داغی، تهران، توسعه، 1382، ص 201

[12] . هریت، بردلى؛ دگرگونی ساختارهای اجتماعى: طبقه و جنسیت، ترجمه‌ی محمود متحد، تهران،‌ آگه، چاپ اول، 1386، ص 40

[13] . ریودل، روزاریو؛ جنسیت و توسعه، ترجمه‌ی جواد یوسفیان، چاپ اول، تهران، بانو، 1375، ص 178

[14] . مشیرزاده، حمیرا؛ تاریخ دو قرن فمینیسم، تهران، شیرازه، چاپ اول، 1382، ص 60

[15] . دبیرخانه‌ی همایش سراسرى زنان، فمینیسم در آمریکا تا سال 2003، قم و تهران، دفتر نشر معارف، چ دوم، 1383، ص 281

[16] . همان، ص 290

[17] . آبوت، پاملا؛ و والاس، کلر؛ پیشین، ص158

[18] . فرید‌من، جین؛ فمینیسم، ترجمه‌ی فیروز مهاجر، تهران، آشیان، 1381، ص 200

[19] . صدر، حسن؛ حقوق زن در اروپا، قم، جاویدان، 1377، ص69

[20] . نورى، نجفعلى؛ حقوق زن در اسلام و جهان، تهران، خزر، 1385، صص 13 و 14

[21] . مرادى، جعفر؛ فمینیسم اسلامى، مشهد، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى دانشگاه فردوسى مشهد، اسفند 1379، ص 50

[22] . همان، ص 55

[23] . علوى‌تبار، علیرضا؛ نواندیشى دینى و فقه زنان، مجله‌ی زنان، شماره‌ی 57، 1383، ص 41

[24] . مرادى، جعفر؛ پیشین، ص 58


Powered by TayaCMS

مقاله

نویسنده مرتضي اشرافي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب «نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب» مجموعه مقالاتی است که در فضای جامعه غرب در انتقاد از ابعاد نظری و عملی فمینیسم نگاشته شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

پیمان صلح پاریس

پیمان صلح پاریس

یکی دیگر از پیمان‌های ننگینی که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه بین ایران و انگلیس بسته شد، پیمان صلح پاریس بود که انگلیس به دلیل تصرف هرات، توسط ایران، چندین شهر جنوب ایران را تصرف کرد، که منجر به بستن پیمان بین دو کشور گردید.
پیمان سعدآباد

پیمان سعدآباد

سیاست خارجی ایران قبل از جنگ جهانی دوم و در زمان رضاخان، بر مبنای استوار ساختن موقعیت خود در برابر دو قدرت شوروی و انگلیس بود.
No image

جان میلتون John Milton

پر بازدیدترین ها

No image

مهاجرت کبری

No image

مهاجرت صغری

No image

جیمز دیویس

Powered by TayaCMS