كلمات كليدي : آسمان، ملكوت آسمان، آسمان جديد، بهشت، ليمبو، مسيح
نویسنده : سيدمحمدعلي طباطبايي
بهشت یکی از چهار امر اخروی است که اعتقاد بدان از عناصر کلیدی اعتقادات کاتولیکی به شمار میرود[1] و معمولا در اعتقادنامهها بدان اشاره میشود.[2] با این حال آمار نشان میدهد درحالیکه بیش از دوسوم آمریکاییها بدان اعتقاد دارند، کمتر از نصف اروپاییها بدان باور دارند.[3]
طبق تعالیم کلیسای کاتولیک، کسانی که در فیض و دوستی خداوند بمیرند و کاملا پاک شده باشند، برای همیشه با مسیح خواهند بود. این زندگی جاوید با تثلیث، در کنار فرشتگان، مریم مقدس و سایر قدیسان، بهشت نامیده میشود. بهشت آن فرجام غایی و تحقق ژرفترین اشتیاق انسان است؛ وضعیتی که در آن انسان به اوج شادی دست مییابد.[4]
بهشت از چه زمانی آغاز گردید
ناگفته نماند که بهشت از زمانی آغاز شد که مسیح به صلیب رفت. تا پیش از آن، یعنی از زمانی که آدم با گناه خود از سکونت در بهشت محروم شد، ارواح همهی قدیسان و پیامبران در مکانی به نام "لیمبو" سکونت داشتند و منتظر روزی بودند که مسیح با تصلیب خود، گناه انسان را بازخرید کند تا آنها هم بتوانند به بهشت راه یابند.[5]
بهشت؛ مکانی معنوی و نه مادی
در ادبیات مسیحی معمولا برای اشاره به بهشت، از لفظ آسمان[6] استفاده میکنند و بسیاری از اشارات عیسی مسیح دربارهی ملکوت آسمان را ناظر به همان میدانند؛ مانند: «خوشابحال مسکینان در روح زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است... خوشابحال زحمتکشان برای عدالت زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است... خوش باشید و شادی عظیم نمایید زیرا اجر شما در آسمان عظیم است...».[7]
تعابیری که عهد جدید دربارهی بهشت دارد، همه از این قبیل است و شاید به همین دلیل است که در نگاه مسیحیان، بهشت حالتی فوقالعاده روحانی و معنوی است و نمیتوان آن را مکانی جغرافیایی فرض کرد که مثل باغ عدن دارای درخت و نهر باشد.[8] نویسندگان مسیحی، معمولا بهشت را چنین تعریف میکنند: «امید به سکونت جاودانی در حضور خداوند».[9]
توصیف مادی از بهشت در کتاب مقدس و توجیه مسیحیان
با این وجود در آخرین کتاب عهد جدید، یعنی مکاشفه، تعابیری بهوضوح مادی و عینی دربارهی بهشت آمده است که میتواند آن تصویر انتزاعی از بهشت را رد کند. در این کتاب، بهشت با عنوان آسمان جدید، یا اورشلیم جدید که از آسمان نازل میشود، توصیف شده است؛ شهری که دیگر در آن مرگ و ناله و ماتم و درد نخواهد بود... شهری که از آسمان از جانب خدا نازل میشود و نورش مانند جواهر گرانبها چون یشم بلورین است و دیواری بزرگ و بلند دارد و دوازده دروازه دارد و بر سر دروازهها دوازده فرشته و اسمها بر ایشان مرقوم است که نامهای دوازده سبط بنیاسرائیل باشد. از مشرق سه دروازه و از شمال سه دروازه و از جنوب سه دروازه و از مغرب سه دروازه. دیوار آن از یشم، و شهر از زر خالص چون شیشهی مصفی است... شهری به شکل مربع که دیوارهای آن 144 ذراع است...[10]
در اینجا کلیسای کاتولیک تأکید میکند که این توصیفها تنها برای ارائهی تصویری از آن حقیقت وصفناپذیری است که از حوزهی فهم بشر خارج است.[11]
دلایلی که نشان از اعتقاد عالمان مسیحی به مادی بودن بهشت دارد
ازسویدیگر نزاعهای متألهان مسیحی دربارهی چگونگی رستاخیز جسم، مخصوصا آنانکه جسدشان سوزانده شده، یا بحث دربارهی پوشیده یا برهنه بودن بهشتیان، که معمولا در محافل الهیاتی مسیحی قرون وسطی بسیار معمول و رایج بوده[12] نشان میدهد که اساسا بهشت در اعتقاد سنتی مسیحی، مفهومی صرفا معنوی نبوده و میتوان آن را یک مکان جغرافیایی خاص لحاظ کرد.
عالمان مسیحی پس از بحثهای فراوان دربارهی سنوسال اهالی بهشت تقریبا به این اجماع رسیدهاند که همهی مؤمنان به صورت جوانان سیساله وارد بهشت میشوند؛ چنانکه عیسی در این سن به آسمان صعود کرد.[13]
بههرحال میتوان این را یکی از موارد تغییر نگرش مسیحیان دربارهی بهشت دانست که اگرچه پیشتر ترجیح بر این بوده که بهشت را مکانی برای لذت جسم و روح بدانند، امروزه ترجیح میدهند آن را صرفا به لذت روح تعبیر کنند. همچنانکه در گذشته آگاهی از زجر و شکنجهی ابدی دوزخیان، یکی از عوامل لذتبخش برای بهشتیان به شمار میرفت و امروزه چنین اعتقادی نزد مسیحیان بسیار نکوهیده و زشت قلمداد میشود.[14]
دیدار روی خدا
اما یکی از مسائلی که دربارهی بهشت کانون اتفاق تقریبا همهی مسیحیان است، دیدار روی خداوند در بهشت است و این همان امیدی است که اشتیاق مسیحیان را به بهشت برمیانگیزد. در کتاب مکاشفه میخوانیم: «در آنجا بندگان خدا را عبادت میکنند و چهرهی او را میبینند.»[15]
مسیحیان در بهشت سرانجام رخصت مییابند که خدایی را که تا پیش از آن از او صرفا شناختی مبهم و مخدوش داشتند، رودررو ملاقات کنند. این دیدار با خدا و مشاهدهی او در اوج جلال و عظمت کبریاییاش همواره و به ویژه در دوران قرون وسطا از مضامین مهم الاهیات مسیحی بوده است. دانته در پایان کمدی الهی سرانجام رخصت مییابد گوشهای از جلال خدا را ببیند. انتظار مشاهدهی جلال و عظمت شگفتآور خدا، انگیزهای نیرومند دانسته میشد که ادامهی زندگی مسیحی را ممکن میساخت.[16]
قدیس آگوستین در وصف بهشت میگوید: «آنجا آرامش، آرامش کامل خواهد بود. درآنجا آرزو میکنی که بمانی و از خدا جدا نشوی، در آنجا آرزو میکنی که بمانی و به هر جایی که بروی خدا را با خود داشته باشی. با او و همیشه برکت مییابی.»[17]
اما پاپ بندیکت دوازدهم بسیار صریحتر و روشنتر دراینباره سخن گفته است:
«آنان که بعد از عروج منجی ما عیسی مسیح به آسمان از دنیا رفتهاند یا خواهند رفت، در بهشت هستند و در ملکوت آسمانها، در فردوس برین با مسیح بوده و از مصاحبت فرشتگان مقدس بهرهمندند... و ذات خدا را شهودا و حتی به صورت مواجههی مستقیم مشاهده میکنند؛ بدون اینکه هیچ مخلوقی واسطهی در دیدن آنان شود؛ بلکه ذات الهی خود را مستقیما بی پرده و آشکار به آنان نشان میدهد. بعد از این رؤیت از ذات الهی لذت میبرند. به علاوه، برای این رؤیت و این لذت فراوان که نفوس درگذشتگان و آنانی که به حیات جاودانه رسیدهاند، واقعا از آن شادماناند هیچ تبیینی وجود ندارد.»[18]
درجات بهشت
تئودورت سایروسی[19] نویسندهی قرن پنجم عقیده داشت که چون «در خانهی پدر، منزل بسیار است» (یوحنا 14: 2) پس اهالی آسمان بسته به اعمال نیکی که در زندگی خود انجام دادهاند، دارای درجات و مراتب مختلف خواهند بود. این آموزه «منزلت بر حسب فضیلت» در نوشتههای آمبروسیوس (آمبروز) نیز پی گرفته شد و نشانههای آن را میتوان در الهیات قرون وسطا شاهد بود.
این آموزه در دوران اصلاحات اعتبار خود را از دست داد. علت نیز تا اندازهی زیادی ناخرسندی کلی پروتستانها از ایدهی «فضیلت» بود. با این حال، ظاهرا این ایده که برکات سماوی درجات مختلف دارد، کماکان در نوشتههای پرستشی پیرایشگران در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم کمابیش به حیات خود ادامه داد. به عنوان مثال ویلیام فالک[20] در سال 1589 تصدیق کرد که همهی ساکنان آسمان در جلال یکسان نخواهند بود. اما این امر را به حساب نظام فیض گونهی خدا گذاشت، نه به سبب سجایای کسانی که مورد لطف خدا واقع شدهاند.[21]
بهشت از نگاه فرقههای مختلف مسیحی
با انشعابهای مختلفی که در میان مسیحیان وجود دارد، عجیب نیست که دربارهی مفهوم بهشت نیز به توصیفها و دیدگاههای متفاوتی از آنان برخورد کنیم. مثلا پرزبیتریها توصیفات کتاب مقدس را از بهشت و جهنم نمادین میدانند و برای آنها واقعیت خارجی قائل نیستند.[22] یونیورسالیستهای موحد نیز این امور را کیفیاتی ذهنی برآمده از فکر بشر میدانند و بهشت را در اموری چون شفقت، ترحم، آزادی و محبت خلاصه میکنند.[23] شاهدان یهوه با استناد به آیاتی از کتاب مکاشفه[24] برآنند که تنها مسیح و 144000 برگزیده دارای نفوس جاودانهاند و دیگران همه فانیاند. گرچه به آنها نیز در دورهی هزاره، فرصت دیگری داده خواهد شد. در این زمان، فقط عادلان حکومت میکنند و آن 144000نفر به بهشت خواهند رفت.[25]