حزب پان ايرانيست، ناسيوناليسم، محسن پزشكپور، محمدرضا عاملي تهراني، اقليت ها، حزب سومكا، مصدق، مسايل ايران، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
پان ایرانیست یعنی آنکه پیرو مسلک پان ایرانیسم است و پان ایرانیسم نیز یعنی«وحدت اقوام یا سرزمینهای ایرانی»،[1] اما کاملترین تعریفی که میتوان از پان ایرانیسم عرضه کرد این است که، پان ایرانیسم جنبشی است که وحدت و یگانگی همهی ایرانیان در میهن بزرگ آنان را خواهان است.[2]
زمینهها و چگونگی شکلگیری حزب پان ایرانیست
در پی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، در هشتم شهریور1320، با ورود نیروهای متفقین، عدهای از دانشآموزان، همانند پرویز صفیاری، فرید سیاحسپانلو، خداداد فرمانفرمائیان، ناصر ماضدی، محمدرضا عاملی تهرانی، علینقی عالیخانی، ابوالقاسم پورهاشمی، مهدی عبده، محسن پزشکپور و مهدی بهرهمند به مقابله با متجاوزان میپردازند و با تشکیل باشگاه ایراندوستی کوششهای ایرانپرستانه خود را شکل میدهند. اعضای باشگاه ایراندوستی، خواهان وحدت کلیهی افراد متعلق به نژاد ایرانی بودند و در نظر داشتند که آنان را در قلمرو سیاسی واحدی گردهم آورند. آنان زنده نگهداشتن آتش وطنپرستی را آرزوی مقدسی برای خود میدانستند که نباید خاموش میشد. آنان در ادامه توانستند افراد جدید دیگری مثل حسنعلی صارمکلالی، فریدون تقیزاده، بیژن فروهر و علیرضا رئیس را نیز بهطرف خود جذب کرد و با تشکیل کمیتهی سازمان خارجی، که زیر نظر انجمن کار میکرد، انسجام خاصی به فعالیتهای خود داد.[3]
در 15شهریور1325 علیرضا رئیس، پس از بازگشت از مدرسه درحالیکه در منزل مشغول ساختن مواد منفجره برای مقابله با دشمنان بوده، بر اثر انفجار کشته میشود، برای پاس آئینی که علیرضا رئیس در راه آن کشته میشود، محسن پزشکپور متنی مینویسد که نزد پان ایرانیستها به نام«فرمان رئیس» معروف است، و در حقیقت پیماننامهای بود برای یاران رئیس که، راه رئیس را پیرو باشند. و بدینگونه بود که برای نخستینبار سیمای«پان ایرانیسم» شکل گرفت. پان ایرانیستها این تاریخ را مقدس شمردند و به نام روز بنیاد از آن یاد میکنند و هر ساله در همین تاریخ سالگرد جنبش پان ایرانیستی خود را گرامی میدارند. و در حقیقت باید گفت کار تشکیلاتی و منسجم جنبش پان ایرانیستی دقیقا از همان تاریخ، یعنی پانزدهم شهریور سال1326 آغاز گردید. از آن پس پان ایرانیستها کار خود را به نام«مکتب» دنبال کردند[4] و با چاپ و توزیع کتاب "ما چه میخواهیم" در پاییز سال1326 آرمانها و هدفهای تاریخی و اجتماعی خود را بیان کردند، آنان نام«پان ایرانیسم» را هم، که گویای مبانی تاریخی این اهداف و آرمانها میباشد، بر مکتب مبارزاتی خود گذاشتند تا ناآشنایان را به زودی به چگونگی عقیده و آرمان آنها واقف سازد.[5]
در سال1329، در نتیجهی آموزشهای مداوم و کوششهای زیادی که برای تعیین و ارائهی منطق و جهانبینی و دیدگاههای نهضت صورت گرفت، رهبر نهضت پان ایرانیست و تنی چند از یاران او، نوشتهای به نام«بنیاد مکتب پان ایرانیسم» تنظیم کردند که در نوروز سال1329 منتشر شد که این کتاب همچنین در سال1358 تجدید چاپ، تکثیر و توزیع شد.
بهطورکلی و به اعتقاد اعضای حزب، حزب پان ایرانیست در مسیر تکوین و شکلگیری 3مرحله متمایز را طی کرد. نخستین مرحلهی شکلگیری در سال1329 به تکامل رسید، که نهضت آنان پس از کوشش برای پیریزی تشکیلاتی که از سال1326 آغاز شد و در سال1329 پایان یافت.
مرحلهی دوم، مرحلهای است که پان ایرانیست از حالت سازمان خارج شده پس از تکامل یافتن به مکتب تبدیل شد آغاز این دوران از سال1329 به بعد میباشد. پان ایرانیستها برای آغاز سومین مرحله و همچنین پایان مرحلهی دوم، تاریخ بهمنماه سال1330 مطرح کردهاند که مکتب به حزب تبدیل میشود.[6]
مبانی و ماهیت فکری و اعتقادی حزب پان ایرانیست
دیدگاههای مختلفی نسبت به ماهیت فکری حزب پان ایرانیست وجود دارد. گازیوروسکی آن را یک سازمان ملیگرای افراطی،[7] مرموز و فوق ناسیونالیست، نیمه فاشیستی که با شکلهای سنتی اقتدار مانند سلطنت، روحانیت، و طبقه زمیندار و هم با پدیدههای امروزیتری از قبیل سرمایهداری و کمونیزم مخالف بود، معرفی میکند.[8] ریچارد کاتم آن را جنبشی میداند که برای نژاد اهمیت درجه اول قایل میشد و معتقد بود که اینها عمدتا از فاشیسم اروپایی تأثیر میپذیرفتند و همچنین بر این باور بود که، بینش یهودستیزانه، ضدسرمایهداری، ضدکمونیستی و دعاوی گسترده امپریالیستی بر مناطق خارج از مرزهای کنونی ایران در این گروه سیاسی شباهت ناراحتکنندهای به اصول هیتلری داشته است.[9] اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی امریکا نیز، حزب را یک حزب افراطی نئونازی معرفی میکند که معتقد بودند، ایران باید به مرزهای جغرافیایی سابقش برگردد و کلیه خارجیان از ایران خارج گردند و نفوذ خارجی از بین برود.[10] نهضت آزادی نیز علت وجودی و ماهیت شکلگیری پان ایرانیستها را واکنش جامعه در مقابل فعالیتهای حزب توده بیان میکند.[11]اما با بررسی کتابها و نوشتههای حزب، آنها دربارهی ماهیت فکری خود چیز دیگری میگویند.
کتاب«بنیاد مکتب پان ایرانیست» برای بیان مبانی فکری به چهار اصل مهم تأکید کرده است:
1- اصول منطق،
2- قدم به تاریخ و اجتماع،
3- منطق پدیدههای اجتماعی،
4- مبانی پان ایرانیسم.
پان ایرانیستها، بنای منطقی حزب خود را بر دو اصل استوار کرده بودند: «اصل همبستگی و اصل شناخت». دربارهی اصل دوم ذکر شده است که در این مقوله، همه چیز به مفهوم ملت و ملیت باز میگردد. در این اصل به ناسیونالیسم تاریخی توجه شده است.[12] به اعتقاد آنها در اصل سوم، از میان قوانین حاکم بر پدیدههای اجتماعی، دو قانون مهمتر از بقیه میباشند. قانون گسترش و قانون گزینش. در قانون گسترش، پدیدهها بر حسب استعداد نهادی و پروردهی افراد و محیط، گسترده میشوند و مطابق قانون گزینش، پدیدههایی برگزیده میشوند که تابع نیاز ملی و مطابق با آن باشند. اصل چهارم در مبانی مورد تأکید این حزب، اشاره دارد که در حقیقت اساسیترین اصل برای بیان معتقدات، پان ایرانیسم میباشد. بر اساس این اصل، آنان راه نجات و رستگاری ملت را در پان ایرانیسم جستجو میکردند.[13]
دیدگاههای حزب پان ایرانیست
حکومت: پان ایرانیستها حکومت را دقیقترین فنون و تخصصها و یک دستگاه صلاحیتدار رهبری ملت میدانند که موظف است ملت را به سوی آرمانهایشان هدایت کند،[14]همچنین قدرت حکومت را نیز ناشی از آرمانخواهی ملت میدانند در نتیجه با این نوع نگرش فقط آن طرز حکومت را قابل قبول میدانند که ملت را بسوی آرمان ملی هدایت کند. به بیان دیگر، آنها طرفدار حکومت مطلقهی ملی توأم با اقتدار و آمریت محضاند ومدل حکومتی را پیشنهاد میکنند که برنامهی حکومتیش طبق مفاد دکترین پان ایرانیسم و متکی برخواست و نیاز ملت است.
اقتصاد: پان ایرانیستها دربارهی اقتصاد، سیستم اقتصاد ملی را پیشنهاد میکنند و برای آن ویژگیهایی قائلاند بدین ترتیب:
- اقتصاد برای آرمان ملی، نه اقتصاد برای اقتصاد.
- ملی کردن سرمایهها و محدودیت سود.
- تشکیل بورس سهام ملی، به منظور خرید سهام مؤسسات تولیدی برای کمکهای سرمایهای و فروش آن به خانودهها به منظور بسیج پساندازهای کوچک و انتقال مالکیت وسایل تولید به همهی خانوادهها.[15]
فرهنگ: پان ایرانیستها نسبت به فرهنگ توجهی ویژه دارند و فرهنگ را حاصل خلاقیت یک ملت و قالب تکامل آن میدانند. اساسیترین رسالتی که در این مهم برای خود قائلاند، حفظ و حمایت و گسترش زبان و فرهنگ فارسی است و علاوه بر زبان، عناصری مانند آداب و سنن محلی جشنها و برپایی مراسم نوروزی نیز مورد توجه آنهاست.[16]
انشعابات درون حزبی پان ایرانیست
اولین انشعاب حزب با ورود دکترمنشیزاده به صحنهی سیاست و تشکیل "حزب سومکا" آغاز شد.[17]دومین انشعاب طرد عدهای حرفهای بود. از این جمله گروهی بود که خود را آوارگان پان ایرانیزم مینامیدند. امیر زرینکیا معروف به امیرموبور و منظور افشار در رأس این گروه بودند.
سومین و مهمترین انشعابی که در حزب رخ داد و منجر به پدیدآمدن شکافی عمیق بین صفوف پان ایرانیستها گردید، جدایی داریوش فروهر و تشکیل حزب ملت ایران درسال1330 بود.[18]
آخرین انشعابی که در حزب پان ایرانیست رخ داد جدائی فضلالله بنیصدر بود. او قائممقام دوم حزب و عضو فراکسون پان ایرانیستها در مجلس22 بود در این دوره، فراکسیون پارلمانی پان ایرانیستها به جدایی بحرین رأی مخالف داد و او تنها فردی بود که از این جمع به این جدایی رأی داد[19] صدر بعد از اخراج در دیماه1349 موجودیت حزب ایرانیان را رسما اعلام کرد. که در پی این، افراد زیادی از جمله دکترحسین تجدد، کریم جزایری و مهدی بهرهمند به این حزب پیوستند.
فعالیتهای حزب پان ایرانیست قبل از انقلاب
حزب پان ایرانیست بعد از تأسیس، مقاطع متفاوتی را پشت سرگذاشت و عملکرد دوگانهای در پیش گرفت. در جریان ملیشدن صنعت نفت با نهضت ملی همکاری داشتند و در اجتماعاتی که تشکیل میدادند به حمایت از سیاستهای مصدق میپرداختند که چندینبار باعث درگیری آنها و حزب توده شد.
در جریان قیام مردمی 30تیر1331 به قدرت رسیدن مجدد مصدق با پشتیبانی مردم و سقوط کابینهی احمد قوام، حزب پان ایرانیست هم حمایت خود را از دکترمصدق اعلام کرد و چند شب قبل از قیام، گروههایی از حزب پان ایرانیست به همراه افراد دیگری از جبههی ملی در خیابان علیه دربار و شاه شعار میدادند. آنها این طرفداری را به سبب آرمان وطنخواهانهی مصدق ضروری و وظیفه خود میدانستند.[20]
حزب پان ایرانیست پس از قیام 30تیر1331 بهطور علنی جانب شاه را گرفت و اعضای این حزب در جریان وقایعی که به سقوط کابینهی دکترمصدق انجامید، نقشآفرینی کردند. آنان با حمایت نیروهای طرفدار شاه به تجمعهای طرفدار مصدق حملهور میشدند و میتینگهای نهضت ملی توسط دارو دستههای جمعیت جوانمردان(چاقوکشان و فاحشههای تهران) و حزب پان ایرانیست به خاک و خون کشیده شد.[21] بعد از کودتای 28مرداد1332 و سقوط دولت مصدق، حزب پان ایرانیست با انتشار "روزنامهی خاک و خون" همکاری با رژیم کودتا را گسترش داد.
آنها در حمایت از فعالیتهای محمدرضا پهلوی برای انقلاب شاه و ملت یا انقلاب سفید، منشور سربلندی را منتشر کردند. این منشور در 39ماده منتشر شد و بر تهییج احساسات ایرانیان تأکید داشت. همچنین در دههی1340 بسیاری از برنامههای شاهنشاهی و سیاست مستقل ملی و همچنین مبارزه با بردگی و استعمار که از طرف رژیم تبلیغ میشد، زمینههای همسو شدن عملکرد حزب را با برنامههای رژیم پهلوی فراهم کرد.[22]
با ماجرای جدایی بحرین از ایران، حزب پان ایرانیست وارد مرحلهی حساس و بحرانی شد. با وجود تمام همدلی که پان ایرانیستها نسبت به عملکرد رژیم نشان میدادند، در جریانات منجر به جدایی بحرین از ایران به دنبال اقدامات طرحریزی شدهی بریتانیا، حزب پان ایرانیست مخالفت و ایستادگی در برابر برنامههای رژیم را در پیش گرفت. پزشکپور برای خردهگیری از دولت طرحی را تسلیم نمود که باعث استیضاح دولت(هویدا) شد. این موضعگیری سبب افت فعالیتهای حزب بهدلیل قطع کمکها و افزایش کنترل شد. در این زمان از هرگونه اجتماع و تظاهرات پان ایرانیستها به دستور شهربانی جلوگیری میشد.[23]
در دههی1350، چند نفر از فعالین حزب پان ایرانیست به مجلس شورای ملی راه یافتند. بعد از تشکیل حزب رستاخیز، حزب پان ایرانیست در رستاخیز حل شد و در کابینههای شریفامامی و ازهاری، دکترعاملیتهرانی به وزارتاطلاعات و آموزش و پرورش آن روزگار منصوب شد. [24]
حزب پان ایرانیست و انقلاب اسلامی
با اوجگیری انقلاب، پان ایرانیستها و بخصوص پزشکپور، در مجلس با ایراد سخنان تند نسبت به مهرههای درجهی دوم و سوم و طیف مخالف حاکمی که از سال39 به این سو با آنها بر سر نزدیکی به دربار در رقابت بودند در تطهیر شاه و خدمت به او گامهای مؤثری برداشتند. آنها در همین راستا ابتدا اقدامات مردم را توطئهی بیگانگان برای ایجاد تفرقه میان ملت و نظام شاهنشاهی به شمار آوردند، و بعد که شعلههای انقلاب بیشتر زبانه کشید، در پی جدایی از رستاخیز برآمدند و پزشکپور پیشنهاد تأسیس حزبی سراسری را در ایران داد که عملی نشد و سرانجام تصمیم گرفت مجددا حزب پان ایرانیسم را احیا کند.
در این ایام بین پان ایرانیستها، بهویژه پزشکپور، و آیتالله شریعتمداری ارتباط تنگاتنگی برقرار بود و جلسات مشترک و موضعگیریهای هماهنگی داشتند، از جمله مشترکات آنها تکیه بر قانوناساسی بود. آنها در ادامه با برخی از اعضای جبهه ملی، رؤسای اصناف و بازار و بعضی از شخصیتهای دیگر جلسه تشکیل میدهند، وضع مملکت را خطرناک و ادامهی آن روند را در آیندهی نزدیک موجب اضمحلال درونی مملکت و رژیم تشخیص میدهند و بالاتفاق نظر میدهند که حفظ سلطنت و قانون اساسی در حالت فعلی تنها راه نجات مملکت است.[25]
با فرار شاه از ایران و ورود امامخمینی(ره) به ایران و شدت یافتن مبارزهی مردم ایران علیه رژیم پهلوی، حزب پان ایرانیست نیز مانند دیگر گروهها، خود را با حرکت مردم همسو نمود. این گروهها میکوشیدند با نشان دادن همسویی خود با مردم و قیام آن، جهت حرکت مردم را شناسایی کرده و بر امواج انقلابی آنان سوار شوند تا هدایت کار را در دست خود بگیرند. به همین دلیل سعی کردند خود را به امامخمینی(ره) نزدیک کنند. در این زمان پزشکپور و 46تن از نمایندگان استعفا کردند و ملاقاتهای بسیاری با امام انجام دادند و در این دیدارها، نظریات خود را دربارهی تشکیل دولت و مسائل جاری مملکت با امام در میان گذاشتند. آنان حتی با سایر گروهها و جناحهای سیاسی دیگر، مثل مظفر بقایی، احمد بنیاحمد تظاهراتی را صورت دادند که مورد توجه هیچ یک از جناحهای ملی و مذهبی قرار نگرفت.[26]
سرانجام حزب پان ایرانیست
یکی از مسائل منتسب به پان ایرانیستها، اتهام شرکت آنان در توطئهی ضدجمهوری اسلامی است. پان ایرانیستها در غائلهی چهاردهم اسفند1359 با شرکت گروههای دیگر قصد کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی را داشتهاند که نقشهی کودتا کشف میشود و طرحشان لو میرود و در نتیجه خیلی از مجریان آن دستگیر شدند و بعضی نیز به مجازات رسیدند. پس از این ماجرا و افشای آن محسن پزشکپور همراه تعداد دیگری، از طریق کردستان به ترکیه و از آن جا به فرانسه فرار کردند و به دنبال این فرار، فعالیت حزب نیز عملا به خارج از کشور منتقل شد. تا اینکه در سال1367 پزشکپور به ایران بازگشت او موفق شد که بازماندگان قدیمی پان ایرانیست را دور خود جمع کند. او چند پایگاه حزبی نیز برای خود ایجاد کرده است و مدام جلساتی نیز با اعضای حزب برگزار میکند، همچنین از مصاحبههای مطبوعاتی نیز غافل نشده است و هر از گاهی با تهران تایمز، کیهان هوایی، ابرار و....مصاحبههایی صورت میدهد و بدینگونه پویایی فعالیت خود را به نمایش میگذارد.[27] او همچنان به تشکیل جلسات اعضای حزب ادامه میدهد.