كلمات كليدي : ديو، فرشتگان سقوط كرده، ارواح پليد، شيطان، عيسي مسيح
نویسنده : مليحه شيرخدائي
واژۀ دیو
دیو[1] کلمهای است که گویند از واژۀ یونانی Diabolos/ Daimon به معنای روح یا روان بسیار بدخواه، روح پلید، مدعی و یا دشمن اخذ شده است، که بنابر سپتاجنت معادل عبری آن شیطان میباشد. اما به طور ویژه به معنای فرشتگان سقوط کرده، جن و ارواح پلید است. در نزد اقوام ابتدایی به معنای ارواح پلید بوده است. در واژه شناسی الهیات مسیحی، دیو مظهر شرارت و پلیدی و رئیس فرشتگان سقوط کرده است که اغلب نیز با نام "لوسیفر" خوانده میشود. دیوها موجودات ماوراءالطبیعی و روحانی هستند که دارای تواناییهایی خاص یا نیروهای پلید در جهان میباشند. ایشان میتوانند بر اعمال و رفتار انسانی اثر سوء داشته باشند. آنها به طور معمول با جنس مذکر شناخته میشوند. در یهودیت موجودات شریر به صورت شدیم[2]، لیلیت ها[3]و در عهدعتیق به شکل سریم[4] به معنای اشخاص پلید و خشن آمده است.[5]
دیو چیست؟
منشأ و ریشۀ دیو یک مسئلۀ بحث برانگیز بوده و تفاسیر گوناگونی را در میان نویسندگان یهودی و مسیحی خصوصاً در قرون وسطی به خود اختصاص داده است. از آن جمله اینکه دیوان فرشتگان متمردی بودند که توسط شیطان بر ضد خدا در زمان خلقت طغیان کردند.[6] تاریخ نشان میدهد که مفهوم دیو، مفهومی قدیمی است که از دوره قبل انجیلی وجود داشته و در سراسر اندیشههای عبری و مسیحی تا امروز رشد کرده است. آباء کلیسا معتقدند که دیوها همان فرشتگان متمرد و خراب شده به واسطۀ گناه هستند. در حالی که خداوند آنها را در وضعیتی پاک و عاری از گناه خلق کرده بود که بخاطر ارتکاب گناه از اقامتگاه اصلی اشان طرد و رانده شدند.[7] در نظر عبریان اولیه، شیطان یک خدمتگزار و ملک مقرب یهوه بود که در اثر گناهش سقوط کرده و به فرشته ای سرگردان در زمین تبدیل شد. دیوها نیز همان فرشتگان سقوط کرده به همراه او هستند[8] و در مقابل خواست خداوند کارشکنی و تقابل میکنند.[9]
این روانها و ارواح پلید و بدخواه به اشکال گوناگونی چون بز، پیرمرد بد چشم، بز مرد، مرد شهوانی و جغد بیان شدهاند.[10] آنها به عنوان اعضای حکومت شیطان و دشمنان خدا و انسان[11] تحت انقیاد او هستند.[12] «شیطان بر جوقی از ارواح پلید ریاست و سلطنت می کند».[13] دیو ها میتوانند در درون بیایمانان زندگی کنند.[14] و با استفاده از صدای ایشان سخن گویند. آنها چنین افرادی را اسیر خود میکنند و باعث سقوط اخلاقی و انحطاط ایشان میشوند. دیوها معمولاً در مکانهای متروک، خراب، ویرانهها و قبور ساکن هستند. برخی نیز معتقدند که گروهی از دیوها در آبها، هوای رقیق، عمق زمین و نقاط ظلمانی و تاریک سکونت دارند.[15] آنها قادر به آسیب رساندن به انسانها و ایجاد آشفتگیهای روانی و بیماریهای جسمی هستند.[16] دیو بر ضد نقشۀ خداوند عمل میکند. قدیسان بسیاری به واسطۀ آنها امتحان شدند، مانند قدیس آنتونی.[17]
همان طور که بیان شد دیوها بر مردم شریر ظاهر شده و ایشان را فریفته و اغوا میکنند و روح انسان گناهکار را به جهنم هدایت مینمایند. در کتاب مکاشفۀ یوحنا در بحث آخرالزمان، کلماتی چون لویاتان، دروازه جهنم، فرشتگان یا ارواح سقوط کرده، زجر و شکنجۀ نهایی در آن ایام توسط ایشان، همگی دلالت بر وجود فیزیکی دیو دارد.[18]
فعالیت این ارواح پلید در زمان پایانی یعنی حکومت ضدمسیح به اوج خود رسیده و باعث رواج جادوگری، گناهان غیراخلاقی، ظلم و ستم شده و به کلام خدا و آموزه های صحیح آن حمله خواهند کرد.[19]
اعتقاد به سلسله مراتب در میان دیوها در مسیحیت مبتنی بر منابع مختلفی چون ادیان رومی و یونانی باستان، زرتشتی، گنوسی یهودی و ... است. در عهدجدید عیسی مسیح از دیو به نام بلزباب[20] به عنوان یکی از دیوها یاد میکند و آن را با شیطان یکسان میانگارند. در روند کلی مسیحیت دیو، شیطان و گاهی به نام لوسیفر خوانده شده است. برخی از آثار ادبی قرون وسطی بین شخصیت لوسیفر و شیطان تمایز قائل شدند. به هر ترتیب دیو به عنوان مظهر بدی و پلیدی به کار میرفته است.[21] در سال های میانی اروپا و دورۀ اصلاحات، سلسله مراتب مختلفی از دیوها ایجاد در نظر گرفته شد و طبقات آنها را براساس هفت گناه کبیرۀ نزد خویش، تقسیم بندی مینمودند که عبارت بود از:[22] دیو فخر فروشی،[23] حرص و آز،[24] شهوت رانی،[25] غضب و خشم،[26] پرخوری،[27] حسادت[28] و تنبلی.[29]
سرانجام این فرشتگان سقوط کرده همراه با رئیسشان شیطان، در پایان زمان مجازات خواهند شد. برخی از مسیحیان معتقدند که جهنم جایگاه عذاب و رنج، جایی است که شیطان و دیوها در آن دچار شکنجه و عذاب همیشگی خواهند بود.[30]
دیو در کتاب مقدس
در کتاب مقدس با نامهایی چون فرشتگان شریر،[31] ارواح پلید،[32] ارواح دروغین،[33] شرور روحانی، در فضای بالا، آمده است. و برای آنها قدرتی فوق بدنهای انسانی بیان شده است. دیوها تحت فرمانروایی شیطان کار کرده[34] و تلاش میکنند ایمانداران را از مسیح جدا سازند.[35] آنها میتوانند باعث گنگی، کوری، صدمۀ جسمی و سایر ناراحتیها و نقائص بدنی شوند.[36] با کارهای فرشتگان نیکو مخالفت میکنند و با شیطان در اجرای مقاصد و نقشه هایش همکاری میکنند.[37] آنها تعالیم غلط را انتشار میدهند و گاهی به بدن انسان و حتی حیوانات وارد میشوند و برای مدتی معلوم خصوصاً در دورۀ مصیبت دارای قدرت معجزه خواهند بود.[38]
عیسی مسیح و دیوها
مسیح در معجزات خود اغلب به قدرتهای شیطانی حمله نموده است.[39] از جمله اهداف عیسی اسیر ساختن شیطان و آزادسازی اسیران و انسانهایی است که به بردگی او و دیوهایش درآمده بودند.[40] آیات کتاب مقدس در چندین مورد بیانگر قدرت و توانایی عیسی مسیح در اخراج دیوها[41] با کلمات و حرکات کوتاه و موجز است. از آن جمله میتوان به داستان اخراج ارواح ناپاک از بدن مردی دیوانه که بیش از دو هزار دیو او را به اسارت خود درآورده بودند، اشاره نمود.[42]
اخراج دیو یا جنگیری درواقع انتقال نیروی خارجی یا قالبریزی بیرونی یک اثر یا وجود ماورائی ناخواسته است. و جنگیر یک متخصص دینی، کشیش و یا یک شماس است که به اخراج روح و عوامل شریر در طی یک سلسله مراحل موفقیت آمیز میپردازد.[43]
برخی از رهبران مذهبی بلندپایۀ مسیحی آشکارا جنگیر بودند. برای نمونه رهبر کاتولیکها در شورای واتیکان دوم را میتوان نام برد. همچنین عده ای از مسیحیان سوگند تعمید را در واقع به نوعی جنگیری یا تخفیف اثر پلید ناشی از گناه نخستین و هم دفاع در برابر اثرات ارواح پلید در آینده میدانند. گروهی از مسیحیان بین انسان تسخیر شده، نیروی فعال یک دیو در درون شخص، وسواس، آزار و اذیت شخص، ناپاکی احاطه کنندۀ فرد توسط دیو، تمایز قائل بودند و بر این اساس جنزدگان را در چند گروه دیوانه[44] (دارای روح پلید)، افسون شده[45]، یعنی تحت تأثیر روح اهریمنی، انسان پریشان[46] (پریشانی در طبیعت انسانی)، طبقهبندی میکردند.[47]
جنگیری در کلیسا
از دیدگاه مسیحی جنگیری تلاش برای اخراج جن، شیطان یا ارواح شرور از شخص یا محلی است که باور دارند مورد تسخیر قرار گرفته است. جنگیر غالباً شخصی روحانی است که توسط کلیسا، این تعلیمات، تواناییها و قدرتها را فراگرفته است. از دوره قرون وسطی تلاش برای ارتباط با دیوها در بسیاری از کلیساهای جامع گوتیکی از جمله کلیسای ویننا[48] و آنتورپ[49] وجود داشته است. بعد از واتیکان دوم جنگیری با امساک به کاربرده میشد. یعنی تنها به عنوان آخرین راه چاره بعد از درماندگی در معالجه و تشخیص پزشکی مرض مورد استفاده قرار میگرفت. کلیسای کاتولیک بزرگترین نهاد جنگیری تاریخ بوده است و امروزه جنگیری از جمله اموراتی است که کلیسای کاتولیک به صورت تخصصی آن را انجام میدهد و در حال حاضر پاپ بندیکت شانزدهم (ژوزف آلویس راتزینگر) از آن حمایت میکند و در همین راستا انجمن بینالمللی جنگیران به ریاست پدر آوریل آمرث تأسیس شده است.[50]
رابطۀ دیو و انسان
الف) پیشگویی سرنوشت انسان: در دورۀ کتاب مقدس فالگیری و پیشگویی آینده از روی عوامل طبیعی وجود داشت. وقتی شخص تلاش میکند با نوعی الهام، آینده را پیشگویی کند درواقع این کار را به کمک دیوها انجام میدهد.[51]
دیو موضوع بسیاری از افسانههای متداول قرون وسطی بوده است و محور اصلی تمام آنها، انعقاد پیمان شیطانی بین انسان و دیو بود. براساس این پیمان دیو قول ثروت، قدرت، توانایی، جوانی، زیبایی و ... به یک مرد یا زن را میداد و درعوض آن، فرد روح خود را به دیو میفروخت. این پیمان با خون انسان متعهد امضا میشد و یک نشانی از دیو بر بدن آن شخص زده میشد. برای نمونه میتوان به داستان مشهور دکتر فاستوس[52] اشاره کرد.[53]
ب) پرستش دیو[54]: مراسم عمده و مهم مذهبی خدمت به شیطان یا پرستش نیروهای شیطانی (دیوها) شامل یک نمایش کفرآمیز تحت عنوان عشای شیطانی[55]، اجتماع سیاه یا جمعیت سیاه انجام می پذیرد. پرستندگان آنها از راههای مرموزی نیروهایی را بدست میآورند و به هتک حرمت و توهین مقدسات میپردازند. در این مراسم قربانیهایی نیز به شیطان و نیروهای شریر تقدیم میشود. پیروان دیوها معتقدند که شیطان رانده شده در زمان پایانی[56] بر ارواح سقوط کرده و اجنه فرمانروایی خواهد کرد. در این دوره فعالیت دیوها شدیدتر و پرستش آنها و فرمانروایشان علنی خواهد بود.[57] اما در مسیحیت اولیه به صراحت دیو، شیطان و پرستش آنها توسط مسیحیان اولیه محکوم میشد. قدیمیترین سند محکومیت شیطان و لشگریانش در گفتههای برجای مانده از قدیس هیپولیتوس[58] در اوایل قرن سوم میلادی آشکار شده است. او در سخنان خود شیطان را مخاطب قرار داده و میگوید: «من تو و فرشتگانت را محکوم میکنم... »[59]
ج) احضار ارواح: انسان بر این اساس میتواند با مردگان ارتباط برقرار کند. این کار توسط فردی که واسطه (مدونا) خوانده میشود، انجام میگیرد.[60]
دیو در هنر مسیحی
از قرون وسطی هنرمندان تصویر شیطان و دیوهایش را به عنوان موجوداتی مضحک، به شکل انسان اما با دو شاخ، دم و سم شکافته ترسیم میکردند. این مقوله انعکاسهای بسیاری در هنر مسیحی داشته است. دیو در هنر با ویژگیهای خاص شیطانی، شرارت و پلیدی تصویر شدهاند. آنها اغلب با شاخ، دو بال، نیش مار و چنگالهای تیز، تاریک و سیاه و دارای شکل عجیب و غریب، به صورت جانوری دو رگه و انسانوار و به عبارت دیگر با شمایلی نامتجانس نشان داده شدهاند. چهرۀ دیوها در بیشتر موارد در شرح حال قدیسان، که مورد حملۀ ایشان واقع شدند و یا دفع اجنه و شیاطین به وسیلۀ آنها، تصویر شده است. مانند عیسی مسیح، حواریون، ایوب، ابراهیم و ... . اخراج دیوهای بالدار کوچک مسلط بر انسانها به صورت خروج آنها از دهان و یا با بال زدن بالای سر انسانها نشان داده شده است. تصاویری از این دست و معجزات عیسی مسیح در تابلوهای قرن ششم میلادی به وضوح ترسیم شده است.[61]