كلمات كليدي : رفق در عبادت، رفق در معاشرت، رفق در تربيت، رفق در امر به معروف و نهي از منكر، رفق نابجا
نویسنده : مصطفي همداني
رفق، ضد خُرق است؛[1] یعنی نرمی و برخورد با لطافت و خُرق یعنی سختگیری و خشونت و عجله و ترک رفق.[2]رفق و مدارا از مفاهیم متشابه هستند که در روایات و منابع اخلاقی معمولاً در کنار هم و در موارد زیادی نیز جدا از هم ذکر شدهاند و میتوان گفت در عین اشتراکی که با یکدیگر در روح نرمش و تحمل دارند، دارای افتراقاتی نیز هستند. («مدارا»)
فضیلت رفق در قرآن و روایات
پیامبر بزرگوار اسلام صلیاللهعلیه وآلهوسلّم فرمود: خداوند رفیق است[3] و رفق در تمام امور را دوست دارد.[4] بنابراین، خدای متعال در جمیع امور، با مخلوق خود با رفق و مدارا رفتار میفرماید، حتّى تشریع شرایع - چون هدایت انسانها به سعادت و کمال است - عین رفق است. چنانچه تأدیب طاغیان و قرار دادن حدود و تعزیرات، کمال رفق و صلاح است: زیرا ترک آن، خُرق و فساد است.[5] همچنین آن حضرت فرمود: هرگاه خواستی کاری انجام دهی با رفق انجام بده تا خداوند برایت فرجی در آن کار قرار دهد.[6] آن حضرت به طور کلی میفرمود: رفق در هر چیز باشد آن را زیبا میکند و خُرق در هر چیز باشد آن را زشت میکند.[7] و رفق با برکت است و خُرق شوم است.[8]
امام علی علیهالسلام به امام حسن علیهالسلام فرمود: اصل دانش، رفق است و آفت علم، از دست دادن رفق است.[9] امام صادق علیهالسلام رفق را یکی از هفتاد و پنج سرباز از لشگری که برای عقل ذکر نمودند دانستهاند؛[10] عالم نقشه رحمت رحمانیّه است و آن قلبى که آلوده به بغض و عداوت با بندگان خدا باشد و با عنف و خُرق با آنها رفتار کند، از فطرت الهیه خارج و به واسطه آلودگى به دنیا و زینتهای آن و آلودگى به حبّ نفس و خودخواهى و خودپسندى، از اصل فطرت محتجب شده است. پس لازمه محبت، رفق و مدارا است. پس رفق از لوازم فطرت مخموره است و مقابل آن که خُرق است، از احتجاب فطرت است.[11] امام کاظم علیهالسلام فرمود: رفق، نیمی از زندگی است.[12]
اهمیت رفق از نظر علمای اخلاق
مربیان اخلاق و سلوک، سومین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، رفق میدانند؛ چه نفس از تحمّل بار گران، یک دفعه منکسر و از سفر منزجر مىگردد.[13] از نظر ایشان، رفق در انجام کارها تأثیر کامل دارد، چه در باب معاشرت با خلق و انجام امور دنیوى، و چه راجع به امور دینى و هدایت و ارشاد خلق و باب امر به معروف و نهى از منکر، و چه راجع به ریاضت نفس و سلوک إلى اللّه تعالى.[14]
حتی انجام امور دنیاوى هم آن طور که انسان با رفق و مدارا میتواند تصرّف در قلوب مردم کند و آنها را خاضع و رام کند، ممکن نیست با شدّت و سختگیری موفق به انجام آنها شود. فرضا که با شدّت و سلطه، فردی از انسان اطاعت کند ولی چون قلب او همراه نشود، از خیانت او در امان نخواهد شد. ولى رفق و دوستى، دل را رام کرده و با رام شدن آن، تمام قواى ظاهره و باطنه رام میشود[15] و چنانچه در مقاصد دنیائى چنین است، در مقاصد دینى از قبیل ارشاد و هدایت مردم رفق و مدارا از مهمّات است که بدون آن، این مقصد شریف عملى نخواهد شد.[16]
انواع رفق (حوزههای مصداقی)
گرچه رفق در هر چیز خوب است، بنابراین تمام حوزههای روابط اجتماعی را شامل است تا آنجا که رسول گرامی اسلام حتی در حرکت جنازه هم دستور به رفق داشتند[17] همانطور که امام صادق دستور میدادند با رفق، بدن میت را غسل دهند[18] اما از آنجا که رفق در موارد خاص نیز در روایات و کلمات علمای اخلاق مطرح شده و برخی از این موارد چون رفق در عبادت و تربیت دیگران و امور خانوادگی دارای اهمیت فراوانی هستند، این بخش به مصداقشناسی رفق با رویکرد تحلیلی میپردازد که هر یک به حوزهای خاص از ارتباطات انسانی با خود و غیر خود مرتبط هستند:
1. رفق در عبادت و ریاضت نفس: این رفق از امور بسیار مهم در مسیر تهذیب نفس است. از مهمّات به شمار مىرود و چه بسا که سختگیرى بر نفس، خصوصا در اوائل امر و براى جوانها، اسباب تنفّر نفس از ریاضت و سلوک شود و از زیر بار حق فرار کند. و خیلى اتفاق افتاده که جوانها بعد از چندى اشتغال شدید و مواظبت کامل در مستحبّات، به کلّى منحرف شدند و به دین بیاعتنا گردیدند.[19] به همین جهت است که در روایت گفته شد قفل ایمان، رفق است.[20] زیرا کسى که رفق نصیب او شود، ایمان نیز نصیب او خواهد شد. امام باقرعلیهالسلام فرمود: در دین خدا با رفق وارد شوید عبادت را بر خود به اجبار تحمیل نکنید چونان راکبی که (بر مرکب خود فشار زیاد آورد و بالاخره آن را آسیب زد و) نه راهی را طی کرد و نه حیوان را سالم گذاشت.[21]
تأکید بر این رفق در دستورات دینی فوقالعاده مورد توجه قرار گرفته است و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: خداوند دوست دارد رخصتهای او هم انجام شود همانطور که دوست دارد از واجبات و محرمات پرهیز صورت گیرد[22] و فرمود: به اندازهای که نشاط دارید نماز بخوانید[23] و هر عبادتی یک زمانی را دارای انگیزش قوی است اما کم کم به کم میلی منجر میشود و کسی هدایت یافته است که زمان قوت انگیزش، بر محور سنت من -که توجه به همهی نیازها از عبادت و تفریح و تغذیه و روزهداری و خنده و گریه و ... است- باشد (نه به افراط و سختگیری بر نفس بپردازد) و در غیر اینصورت عملش نابود میشود و گمراه می گردد.[24] و فرمود: هیچ بندهای درک عمیق دینی دین نمییابد مگر این که میانهرویاش بیشتر میشود.[25]
و امام صادق علیهالسلام میفرماید: من در جوانی در عبادت تلاش زیادی میکردم و پدرم گفت: عزیزم، کمتر از این خود را به زحمت افکن زیرا خدای متعال وقتی بندهای را دوست بدارد[26]، با کمی عبادت از او راضی خواهد شد.[27]
اینجا باید در نظر داشت که رفق با نفس هرگز به معنی مدارا با نفس و ضعف در مجاهده با آن نیست. ( همین نوشتار: «آسیبشناسی»)
امام علی علیهالسلام فرمود: دلها مانند بدنها خستگی و بیمیلی دارند هرگاه بیمیلی در عبادت در خود دیدید، تنها واجبات را انجام دهید و هرگاه رغبتی در آن دیدید مستحبات نیز (البته باز طبق قانون رفق که در روایت شریف نبوی ذکر شد) به جای آورید.[28]
2. رفق در تعلیم و آموزش: به معنی ارفاق استاد و آموزگار با شاگردان در تعلیم علمی آنان و سخن گفتن با آنان و پاسخ به سوالات ایشان که ممکن است دور از ادب باشد.[29]
3. رفق در تربیت (و امر به معروف و نهی از منکر): رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم رفق را در کنار عدالت و علم از شرایط آمر به معروف و ناهی از منکر معرفی نمودند.[30] زیرا موعظه با رفق و ملایمت و نرمى در دل بیشتر مردم اثرى بهتر و بیشتر دارد.[31] واعظ و نصیحتکننده باید حقایق دینی را با رفق به آنان یاد دهد[32] و مربی اخلاقی و تربیتی باید به آرامی و آهستگی سالک را در درجات سلوک ارتقاء دهد؛ همانطور که امام صادق به عمربنحنظله فرمود: با شیعیان ما به رفق رفتار کنید و چیزی بر آنان تحمیل نکنید. زیرا آنان تحملی که شما دارید را ندارند.[33] همچنین معلم و استاد باید با شاگرد رفق بورزد و او را به رفق توصیه کند.[34]
خداى تبارک و تعالى پس از آن که حضرت موسى و هارون - علیهما السلام - را مأمور فرمود که پیش فرعون بروند و او را دعوت و ارشاد کنند، از جمله دستوراتى که به آنها مىدهد، مىفرماید: «بروید پیش فرعون سرکش یاغى، و با او با نرمى و رفق سخن بگوئید، شاید این سخن نرم او را متذکر خدا کند و از روز جزا بترسد». و این دستور کلّى است از براى هدایت کنندگان راه حق که راه فتح قلوب را باز مىکند.[35] کسی که مربی مردم است باید قوّه رفق و مدارا و حسن عشرت، در او به طورى باشد که با تمام جهالت جاهلان و بىخردان، مقاومت کند. زود رنجى و کدورت و أمراض عصبى، به کلّى با این شغل شریف منافى است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبى را با شدّت و عنف بخواهد جلوگیرى کند، کارش از معصیت کوچک به معاصى بزرگ یا به ارتداد و کفر منتهى شود؛ زیرا امر و نهى در ذائقه انسان تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک مىکند. آمر به معروف و ناهى از منکر باید این تلخى و ناگوارى را با شیرینى بیان و رفق و مدارا و حسن خلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام نماید.[36]
4. رفق در نماز جماعت: رسول خدا حضرت دستور میداد امام جماعت نماز را سبک برگزار کند زیرا پیر و کودک و ضعیف و مریض هم در بین مأمومین وجود دارد.[37]
5. رفق با زیردست: یعنی رفق حاکمان با کسی که برای انسان کار میکند مانند رعیت؛ تا بهتر او را اطاعت کنند.[38]
6. رفق رهبر با پیروان خود: امام علی علیهالسلام فرمود: رفق با پیروان، از کرامت سرشت است.[39] زیرا ممکن نیست انسان بتواند با شدت، در قلوب مردم تصرّف کند و آنها را خاضع و رام کند، و فرضاً که با شدّت و سلطه، کسى اطاعت از انسان کند، چون قلب او همراه نشود، از خیانت، او ایمن نخواهد شد. ولى رفق و دوستى، دل را رام کند که با رام شدن آن، تمام قواى ظاهره و باطنه رام شود، و فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است.[40]
به تجربه ثابت شده است که انجام امور و نیل به مقاصد، بستگى به مدارا و نرمخوئى با مردم دارد. هر پادشاهى که به لشکر و رعیّت خود مهربان و نرم است امر مملکتش منتظم و سلطنتش بادوام است و اگر درشتخوى و سختگیر باشد امرش مختل مىگردد و مردم از دور او پراکنده مىشوند و سلطنتش به اندک مدّتى بر باد مىرود. و همچنین دیگر طبقات مردم از علما و امرا و صاحبان مناصب و معاملات و صنایع و پیشهها.[41]
7. رفق با غمدیدگان: پیامبر اکرم صلّىاللّهعلیهوآله فرمودند: رفق با غمدیدگان در کنار حسن خلق و شفقت بر والدین و نیکی به زیردست از صفاتی است که انسان را در حمایت الهی داخل و او را وارد بهشت می کند.[42]
8. رفق در معاشرت اجتماعی: پیامبر اکرم صلّىاللّهعلیهوآله فرمود: هر دو نفری که با هم همراهی (در کاری یا جایی؛ چون همشغل بودن، همسفری، همسر بودن، پدر و فرزندی و ...) پیدا کنند، هر یک با دیگری بیشتر رفق بورزد دارای اجر بیشتر و نزد خدای متعال محبوبتر است.[43]
9. رفق در معاشرت خانوادگی همسران: پیامبر اکرم صلّىاللّهعلیهوآله فرمود: هر کس و هر خانواده که از رفق محروم شود از خیر محروم میشود[44] و فرمود: هر زنی که شوهر خود را به سختی افکند و سازگاری مادی با او نداشته باشد خداوند هیچ عبادتی را از او قبول نمیکند و بر او غضب خواهد داشت.[45] البته آن حضرت به مردان نیز دستور میداد با زنان رفق داشتهباشید. زیرا ضعیف هستند.[46] بنابراین مردان نیز باید تا حد نیاز و بدون اسراف و طبق شأن همسر خود نیاز او را رفع کنند و روایت قبل مربوط به زنی است که با وجود تلاش همسرش و عدم امکان آن بر او سختگیری کند یا زیادهخواهی کند.
10. رفق با کودکان: پیامبر بزرگوار اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حتی وقتی فرزندان بر دوش او در حال نماز بودند با رفق با آنا رفتار می کردند.[47]
11. رفق در معیشت: در برخی روایات برای اعتدال در خرج کردن و مصرف اقتصادی نیز تعبیر رفق به کار رفته است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: رفق در معیشت بهتر از بخشی از تجارات است[48] و توصیهای که در رفق خانوادگی از ایشان نسبت به زنان در مقابل همسرانشان ذکر شد نیز با رویکرد اقتصادی است.
12. رفق در معاملات: پیامبر اکرم فرمود: خداوند دوست دارد هر کس در هنگام فروش، آسانگیر باشد و هر کس هنگام خرید آسانگیر باشد و هر کس که هنگام قرض دادن آسانگیر باشد و هنگام پس گرفتن قرض آسانگیر باشد.[49]
آثار رفق
شاید کمتر فضیلتی چون رفق بتوان یافت که دامنهی آثار آن تا این حد بر ساحتهای زندگی دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی بشر سیطره داشته باشد. این آثار عبارتند از:
1. استحقاق امداد فیض الهی: پیامبر فرمود: خداوند رفیق است و رفق را دوست دارد و بر رفق یاری میکند.[50]
2. دست یابی به رفق الهی: پیامبر بزرگوار اسلام فرمود: آسان بگیر تا برای تو آسان گرفته شود[51] و در دعایی فرمود: خدایا هر کس سرپرستی افرادی را در امت من به شکلی بر عهده گرفت و با آنان رفق ورزید تو هم با او رفق بورز و اگر سختگیری کرد تو هم بر او سخت بگیر.[52] همچنین از آخرین وصایای جناب خضر به حضرت موسی این بوده است: هر کس در دنیا با کسی رفق ورزد، خدا نیز در آخرت با او رفق ورزد.[53]
3. محبوبیت نزد خدای متعال: پیامبر اکرم فرمود: هر دو نفر که با هم همراه شوند، هر کدام بیشتر اهل رفق باشند نزد خدا محبوب تر و دارای اجر بالاتر است.[54]
4. آغاز ترقی و رشد مراتب ایمانی: امام باقر علیهالسلام فرمود: برای هر چیز قفلی است و قفل ایمان رفق است[55] و هر کس رفق یه او داده شود، ایمان نیز به او داده شده است.[56]
5. دست یافتن به خواستهها نزد خدای متعال: پیامبر فرمود: خداوند رفیق است و رفق را دوست دارد و با رفق عطایایی دارد که با سختگیری ندارد.[57]
6. موفقیت بنیان خانوادگی: پیامبر خدا فرمود: خداوند اگر خیر یک خانواده را بخواهد، رفق و خوشخویی را به آنان نصیب میکند.[58]
7. ریزش خیر دنیا و آخرت بر فرد رفیق: پیامبر اکرم فرمود: هر کس رفق داشته باشد، خیر دنیا و آخرت به او داده شده و هر کس از رفق محروم باشد، از خیر دنیا و آخرت محروم است. [59]
8. دست یافتن به خواستهها نزد مردم: همانطور که امام صادق فرمود: هر کس رفق با مردم بورزد، به آنچه در مورد آنان بخواهد میرسد.[60]
9. گشایش در کارهای فروبسته: پیامبر فرمود: هر گاه کاری خواستی انجام دهی با رفق انجام بده تا خداوند برایت فرجی در آن کار قرار دهد[61] و فرمود: رفق، خوش اقبال است.[62]
امام علی فرمود: رفق، سختیها را آسان و اسباب دشوار را به آسانی فراهم میکند.[63] امام سجاد علیهالسلام نیز فرمود: هرگاه فکرها ناتوان و چارهها بسته شد، همواره رفق ورزیدن کلید گشایش است.[64]
10. آبادانی شهرها و ازدیاد برکات مادی: امام کاظم علیهالسلام فرمود: رفق، نیکوکاری و حُسن خُلق، شهرها را آباد و ارزاق را زیاد میکنند.[65]
11. ایجاد زیبایی و دل پسندی در کارها: پیامبر بزرگوار اسلام فرمود: رفق با هر چیز باشد آن را زیبا می کند و از هر چیز گرفته شود آن را زشت میگرداند.[66]
12. رهایی از جهنم: پیامبر فرمود: رفق در کنار نرمخویی و الفت با مردم سبب حرام شدن جهنم بر انسان میشوند.[67]
روش تحصیل رفق
تحصیل رفق از پنج طریق قابل دستیابی است که طریق پنجم دارای ژرفای بیشتری است:
1. یادآوری فضیلت رفق و تلقین فضیلت آن به خود.[68] زیرا این یادآوری، نفس را به شوق آورده و آن را برای انجام آنچه در ادامه گفته میشود مهیا میکند. خصوصاً توجه به «رفیق» بودن خدای متعال که در روایات ذکر شد و اینکه انسان رفیق، مظهر این اسم الهی میشود.
2. خود را به رفق واداشتن تا اینکه کمکم برایش ملکه شود.[69]
3. نرمش با دیگران در گفتار و رفتار: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمودند: رفق وزیری خوب برای حلم است و نرمش وزیری خوب رفق[70] و وزیر به عنصری میگویند که یاری کننده یک چیز باشد.
4. از بین بردن اسباب خُرق ( «خُرق»)
5. تلاش در مجموع عبادات و وظایف تا حد توان برای شکوفایی فطرت الهی: زیرا «رفق» از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره است و «خُرق» و «عنف» از جنود جهل و ابلیس و از لوازم فطرت محجوبه است[71] و قلبى که در آن جلوه رحمت افتاده باشد و به بندگان خدا با نظر رحمت و عطوفت بنگرد، البته چنین قلبى در تمام شئون و مراحل، با رفق و مدارا رفتار مىکند؛ در معاشرت با نوع خود، بلکه در سلوک با غیر نوع خود از حیوانات - که در تحت اداره او هستند و او در آنها تصرّف دارد - ، و در خدّام و عبید و عشرت با آنها، و در سلوک با ارحام و همسایگان خصوصا. بالجمله، با تمام اصناف مردم، معاشرت با رفق و رحمت و عطوفت و رفاقت میکند. همین طور در باب ارشاد و تعلیم خلق و اجراء امر و نهى الهى، رحمت و عطوفت آنها را دعوت به این شغل شریف کند و البته چیزى که از پرتو نور رحمت رحمانیّه پیدا شد، با رفاقت و مدارا انجام مىگیرد، و شدّت و عنف و امثال آن از آن دور است.[72] بنابراین، مراتبی ضعیف از رفق با دستورات گذشته در بندهای بالا را که میتوان به دست آورد باید تحصیل نمود و در تخلّق به دیگر اخلاق الهی در حد توان کوشید: زیرا چنین نیست که یک خُلق در حد کمال قابل تحصیل باشد و بعد بخواهیم به سراغ سایر اخلاق برویم. بهعلاوه اینکه هر مرتبه از هر خلق و فضصیلت و یا رذیله که در انسان ایجاد شود به همان اندازه (با کم و زیاد بر حسب طبایع و اخلاقها) همهی اخلاق خوب یا بد دیگر نیز در او ایجاد خواهد شد.
آسیبشناسی
همانطور که گفته شد، رفق مورد تاکید فراوان است اما در تخلّق به این فضیلت دو مانع وجود دارد که یکی مربوط به افراط در رفق و دیگری به تشخیص نادرست مصادیق رفق مربوط است:
1. رفق غیر از سهلانگاری است: یکی از آن موارد، رفق بیمورد با نفس است؛ زیرا باید در نظر داشت که رفق با نفس هرگز به معنی مدارا با نفس و ضعف در مجاهده با آن نیست؛ بلکه مقصود این است که وقتی طبق برنامهای که مورد تایید استاد و مربی آگاه و دور از افراط و تفریط و از جمله مراعات رفق یک عبادت و وظیفهای برای سالک مقرر شد، به هیچ وجه نباید از آن سرپیچی کند و همانطور که علمای اخلاق عملی گفتهاند: امر به رفق به این جهت است که سالک به تدریج بدن و نفس را در تحت اطاعت خود در آورد تا بتواند بر ما فوق آنچه مشغول است ثبات ورزد و مادامی که ثبات در مرحلهاى نیافته به مرحلهی بعد نرود و وقتی رفت، از آن تخلف نکرده و بر آن ثبات ورزد.[73]
مورد دوم این است که رفق غیر از انجام ندادن تکلیف و چشم پوشی از وظیفه الهی و به اصطلاح «مداهنه» است. ( «مدارا»)
2. رفق در همه جا فضیلت نیست: رفق در اکثر موارد شایسته است مگر ندرتاً و از این جهت در بین فضایل مانند عجله است در بین رذایل که در اکثر موارد ناشایست است مگر ندرتاً. امام صادق علیهالسلام دربارهی اوصاف مومن فرمود: زیرکی و رفق را با هم آمیخته دارد.[74] بسا افرادی شایستهی رفق نباشند و یا رفق در موارد نابجا باشد.
برخی از بزرگان گفتهاند رفق در صورتی ارزش اخلاقی است که یقین داشته باشیم که صلاح بر رفق باشد همانطور که روایت است که امام علی علیهالسلام فرمود: هرگاه رفق، نوعی خُرق به حساب آید، پس خُرق ورزیدن خود رفق خواهد بود؛ زیرا بسا هست که دارو سبب مرض میشود و درد خود یک دارو است.[75] و فرمود: سنگ را از همانجا که امد باز پس بفرستید: زیرا شر را جز شر دفع نمیکند[76] پس هریک را باید در جایگاه خود به کار برد مبادا رفق به تجاوز ظالمان و از بین بردن حق منجر شود.[77] البته همانطور که امام علی علیهالسلام فرمودند، تنها در صورتی که رفق واقعاً کارساز نباشد باید از خُرق استفاده کرد و روایات امام علیعلیهالسلام نیز در بیان فلسفهی مجازاتهایی چون قصاص و حدود و .. است[78] و هرگز فراموش نشود که رفق در همه چیز اصل است همانطور که امام علی علیهالسلام خود فرمود: تا وقتی که رفق امکان دارد رفق بورز و اگر شدت را لازم دیدی شدت در پیش گیر[79] وگرنه سنگ را بلافاصله با سنگ پاسخ دادن که خلاف قرآن و روایات منقول از خود حضرت علی است که فرمودند بدی را به نیکی پاسخ دهید.