دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فلسفه دین Philosophy of religion

No image
فلسفه دین Philosophy of religion

كلمات كليدي : دين پژوهي، فلسفه دين، فلسفه و دين

نویسنده : مهدي عبداللهي

اصطلاح «فلسفه دین»، اصطلاحی نسبتاً نوپاست و قدمت آن به اواخر سده هجدهم بازمی‌گردد. این تعبیر در اثر نفوذ هگل که نظام فلسفی‌اش نمودگاری از «فلسفۀ» مؤلفه‌های گوناگون یعنی تاریخ، ذهن، هنر به علاوه دین بود، رواج یافت.[1] هگل اولین کسی است که اصطلاح فلسفه دین را به کار برده است.[2]

البته تاریخ تأملات فلسفی در باب دین بسیار پیشین‌تر از قرن هجده بوده، سابقه آن به اندیشه‌ورزی‌های فلسفی باستان باز می‌گردد. کلمنت اسکندرانی(150-250م) و اوریگن(185-254م) از مسیحیان افلاطونی اسکندریه، به تفسیر باورهای اساسی مسیحیت در باب خداوند، مسیح، انسان و جهان بر طبق فلسفه نوافلاطونی پرداختند. و بیش از یک قرن پیشتر از آنان، فیلون یهودی(45-50م) همین کار را در باب سنت عبرانی با تکیه بر اندیشه افلاطون و مکتب فیثاغوری و رواقی انجام داد. این نوع تفسیر برای تنسیق مفاهیم و تبیین بینش‌های دینی از نظام‌های فلسفی یونانی‌ـ‌رومی، تا پایان رنسانس دوام آورد.[3] علاقه دیرین بشر به مسائل دینی، که تاریخ بسیاری از آنها، پیش از آغاز پیدایش فلسفه است، متفکران را به تحقیق درباره مسائل مربوط به دعاوی دینی رهنمون شده است، مسائلی هم چون: معنای دعاوی ادیان مختلف، دلایل و شواهدی که این دعاوی بر آنها مبتنی است، موازین و مقاییسی که می‌توان در تعیین ارزش این دعاوی، به کار گرفت. بعضی از فیلسوفانی که این مسائل را مطرح کرده‌اند، به نشان دادن موجهیت یا معقولیت پاره‌ای از نظریات دینی علاقمند بوده‌اند، بعضی دیگر، درصدد رد یا تشکیک در بعضی از آرای دینی برآمدند، و دسته سوم، مسائل مربوطه را بی‌طرفانه در نظر گرفتند.[4]

تعریف فلسفه دین

از آنجا که تعریف فلسفه دین، تابعی از تعریف فلسفه و دین است، ابهام و صعوبت تعریف آن دو، به تعریف فلسفه دین سرایت می‌کندد. به گفته برایان دیویس، «مشکل می‌توان گفت که دقیقاً فلسفه دین چیست. ممکن است کسی آن را فلسفه‌پردازی درباره دین تعریف کند؛ اما از آنجا که اختلاف نظر بسیاری در باب طبیعت دین و فلسفه وجود دارد، این تعریف نیز دارای اشکالاتی است.»[5]

مسأله دیگری که سبب بروز مشکل در تعریف فلسفه دین شده است، تنوع مسائلی است که فیلسوفان دین بدانها پرداخته‌اند. «کسی که کارهای گوناگون و پراکنده فیلسوفان دین‌اندیش را مرور کند، جز این واقعیت که همگی آنها از تأمل در باب دین سرچشمه گرفته است، دشوار می‌تواند میانشان چیزی بیابد که به آنها وحدتی بدهد.»[6]

با توجه به مشکلات پیش‌گفته، برخی از اندیشمندان معتقدند که اصلاً فلسفه دین قابل تعریف نیست، و «اصطلاح فلسفه دین، چنان مبهم است که هیچ تعریف جامعی درباره آن وجود ندارد، به نظر می‌رسد . . .»[7] اما به نظر می‌رسد هر چند ارائه تعریفی جامع و مانع برای فلسفه دین، مقدور نباشد، ولی ناممکن دانستن تعریف آن نیز موجه نباشد، زیرا می‌توان با توجه به پاره‌ای از ویژگی‌های عام مسائل مطرح در فلسفه دین، به تعریفی دست یافت که فلسفه دین را از سایر رشته‌های دین‌پژوهی متمایز گرداند و همین مقدار برای تعریف کفایت می‌کند.

فیلسوفان دین، این رشته را به دو گونه متفاوت تعریف نموده‌اند:

الف. برخی چون جان هیک، جان هاسپرز و پراودفوت[8] فلسفه دین را به دفاع عقلانی از دین تعریف نموده‌اند.

جان هیک در این باب می‌گوید: «زمانی فلسفه دین کلاً به معنای تفکر فلسفی در باب دین، یعنی دفاع فلسفی از اعتقادات دینی دانسته می‌شد. فلسفه دین به عنوان، ادامه دهنده نقش و کارکرد الهیات طبیعی که متمایز از الهیات وحیانی بود، شناخته می‌گردید.»[9]

ب. اما آنچه که امروزه از اصطلاح «فلسفه دین» به صورت رایج اراده می‌شود، از سنخ فلسفه‌های مضاف می‌باشد و عبارت است از پژوهش فیلسوفانه درباره آموزه‌ها، احکام و مناسک دینی. بسیاری از صاحب‌نظران فلسفه دین را بدین نحو تعریف نموده‌اند.

جان هیک در این باب گفته است: «معنای مناسب فلسفه دین، (همانند فلسفه علم و فلسفه هنر و غیره)عبارت است از تفکر فلسفی درباره دین.»[10]

مایکل پترسون و همکارانش نیز گفته‌اند: «فلسفه دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی.»[11]

فلسفه دین، طبق معنای اول که استمرار و تداوم الهیات فلسفی است، جزو معارف درجه اول است، ولی طبق معنای دوم جزو معرفت‌های درجه دوم و از سنخ فلسفه‌های مضاف است. براسای معنای دوم، «فلسفه دین به عنوان دین‌شناسی فلسفی از روی‌آوردهای دین‌پژوهی است و مانند سایر روی‌آوردهای دین‌شناختی (دین‌شناسی تطبیقی، تاریخی، جامعه‌شناختی،روان‌شناختی) به مطالعه دین از موضعی مستقل و بیرون از دین می‌پردازد.»[12]

بنابراین می‌توان فلسفه دین را این گونه تعریف نمود: فلسفه دین، همان دین‌پژوهی فلسفی، یعنی تفکر فلسفی در باب دین است.[13]

برخی از مهم‌ترین مسائل مطرح در فلسفه دین، به نحو زیر است:

مفهوم و تصور خدا، براهین اثبات وجود خدا(برهان وجودی، برهان غایت‌شناختی، برهان اخلاقی، برهان درجات کمال، برهان اتقان صنع و . . . )، دلایل عدم اعتقاد به خدا، صفات خداوند، تجربه دینی، مسأله شر و عدل الهی، معجزات، علم و دین، عقل و دین، وحی و ایمان، مسائل زبان دینی، مسأله تحقیق‌پذیری، کثرت‌گرایی دینی، اخلاق دینی، جاودانگی روح و . . .

نگاهی گذرا به مسائل پیش‌گفته ممکن است این توهم را در ذهن ایجا کند که اینها همان سؤال‌هایی هستند که علامان الهیات، از ابتدای به کارگیری عقل در باورهای دینی، با آن مأنوس بوده‌اند، در حالی که این تصور، ناشی از عدم توجه به سرگذشت فلسفه در غرب است. فلسفه در غرب، سالها در خدمت علوم بوده و بردگی آن در مقابل علوم، مستلزم سازگاری‌های بی‌شماری با انسان‌گرایی، ماده‌گرایی، جسم‌گرایی، طبیعت‌گرایی و دیگر ایدئولوژی‌هایی است که خصم دین‌اند، از این رو، هنگامی که فلسفه سؤال‌های خود را برای الهی‌دانان مطرح می‌کند، استدلال‌های تمامی این ایدئولوژی‌ها را در مقابل هر واکنش احتمالی آنان، در آستین دارد.

امروزه گفت‌وگوی میان فلسفه و الهیات، صرفاً امری نیست میان ذهن پرسش‌گر فیلسوف و روح پرهیزگار الهی‌دان. هر پرسشی، با انتظارهایی ناگفته درباره نوع پاسخ، همراه است. انتظارها و پیش‌فرض‌هایی که به فلسفه دین شکل می‌دهند، عمیقا صبغه اندیشه جدید غرب را با خود دارند. بسیاری از فیلسوفان دین و حتی بیشتر الهی‌دانان مسیحی، تحت تأثیر «فلسفه تحلیلی» یا «فلسفه قاره‌ای» می‌باشند، از این رو، باید گفت فلسفه دین، ثمره نگرش‌های فکری غرب به علم و دین است، گفت‌وگوی میان فلسفه و الهیات، در واقع گفت‌وگویی است میان یک فیلسوف غربی و یک الهی‌دان مسیحی، ولی نادیده گرفتن فلسفه دین از سوی اندیشمندان مسلمان، نوعی خطرپذیری است،[14] از این رو، «اگر بناست اسلام، راه نجات همه مردم جهان و از جمله مردم مغرب زمین باشد، در الهیات اسلامی باید به طور جدی، به مسائل و مشکلاتی که در فلسفه دین غرب، مطرح شده است، توجه کرد.»[15]

با توجه به قدمت تأملات فلسفی در باب دین، می‌توان گفت که فلسفه دین، همواره جزئی از فلسفه غرب بوده است. در نیمه دوم قرن بیستم، گرایش به این رشته، رشد قابل توجهی داشته، گستره مسائلی که فلاسفه دین، بدانها پرداخته‌اند، گسترش قابل ملاحظه‌ای داشته است. امروزه بسیاری از فلاسفه، به مداقه فلسفی در باب تمامی ابعاد دین می‌پردازند که شامل آموزه‌ها و آیین‌های ویژه ادیان انفرادی نیز می‌گردد. این آموزه‌ها و اعمال نه تنها فی نفسه جالب توجه‌اند، بلکه اغلب سؤالاتی را مطرح می‌نمایند که برای مسائل سایر حوزه‌های فلسفی نیز کارآیی دارند.[16]

مقاله

نویسنده مهدي عبداللهي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پیمان صلح پاریس

پیمان صلح پاریس

یکی دیگر از پیمان‌های ننگینی که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه بین ایران و انگلیس بسته شد، پیمان صلح پاریس بود که انگلیس به دلیل تصرف هرات، توسط ایران، چندین شهر جنوب ایران را تصرف کرد، که منجر به بستن پیمان بین دو کشور گردید.
پیمان سعدآباد

پیمان سعدآباد

سیاست خارجی ایران قبل از جنگ جهانی دوم و در زمان رضاخان، بر مبنای استوار ساختن موقعیت خود در برابر دو قدرت شوروی و انگلیس بود.
No image

جان میلتون John Milton

پر بازدیدترین ها

No image

مهاجرت کبری

No image

مهاجرت صغری

No image

جیمز دیویس

Powered by TayaCMS