لژ بيداري ¬ايران، فراماسونري، گرانداوريان ¬فرانسه، شرق ¬اعظم، اديب-الممالك ¬فراهاني، محمدعلي ¬فروغي، حسن¬ پيرنيا،مسايل –ايران
نویسنده : محمد علی زندی
سازمان فراماسونری ایران در نخستین دوره حیات خود چهرهای کاملا فرانسوی داشت. اگر چه در دورههای بعد لژهایی با وابستگی، انگلیسی، امریکایی و آلمانی نیز در ایران تشکیل شد، شکی نیست که نخستین بیگانگان بنیانگذار فراماسونری در ایران فرانسویان هستند. لژ بیداری ایران نیز ماهیتی فرانسوی داشت و به عنوان زیر مجموعهای از لژ شرق اعظم(گرانداوریان) فرانسه کار خود را آغاز کرد. این لژ به عنوان یک لژ پیرامونی کاملاً با لژ مادر هماهنگ بود و به هیچ رو نمیتوانست عملی را مستقیم و خودخواسته انجام دهد. ورود اعضای جدید به لژ، ارتقاء رتبه، استعفا و یا اخراج اعضا از جمله مواردی بود که قطعا با اجازه و تأیید گرانداوریان فرانسه صورت میگرفت.
به دو علت لژ بیداری ایران اهمیت ویژهای دارد: نخست آنکه لژ مذکور نخستین تشکیلات فرانسوی در ایران بود که ارتباط مستقیم و رسمی یا شرق اعظم فرانسه داشت.و توسط فراماسونری فرانسه به رسمیت شناخته شدهبود. در حالی که لژهای پیش از آن، همگی ملهم از تشکیلات لژهای فرانسوی و یا اسکاتلندی بودند و وابستگی رسمی نداشتند. دوم اینکه تأسیس رسمی لژ بیداری ایران به سال 1907 م باز میگردد، یعنی هم زمان با تحولات نهضت مشروطیت در ایران. عضویت برخی از انقلابیون و مشروطه خواهان در این لژ، حکایت از اهمیت و تأثیر لژ بیداری در تحولات این دوره دارد.[1]
تاریخچه و زمینههای شکل گیری لژ بیداری
در اواخر 1906 م، حدود ده نفر از فراماسونرهای ایرانی و فرانسوی عضو لژهای فرانسوی تصمیم به ایجاد لژی در تهران گرفتند. دربارۀ تاریخ دقیق تأسیس آن، نظریات مختلفی ابراز شده است، اما بایگانی شرق اعظم در پاریس اعلام میدارد که یک لژ موقتی در 1906 م در تهران تأسیس شد و در 6 نوامبر 1907 از سوی شرق اعظم به رسمیت شناخته و سند شناسایی رسمی آن در 21 نوامبر به تهران ارسال شد. که میتوان دلایل زیر را برای شکل گیری و در مرحله بعد ثبات لژ بیداری در ایران برشمرد.
1-وجود حکومت استبدادی و رواج اختناق در کشور که مانع بروزحرکتهای سیاسی به شکل معقول و منطقی میشد.
2- رواج افکار ترقیجویانه و آزادیخواهانه در میان روشنفکرانی که با تمدن غربی آشنایی یافتهبودند.
3- رواج فعالیتهای سیاسی مخفی در قالب انجمنها و کمیتههای پنهانی به واسطه نبود امنیت برای فعالیتهای سیاسی و اصلاح طلبانه.
4- بیتوجهی روشنفکران ایرانی به رویۀ استعماری تمدن غرب و تلاش ایشان برای نزدیکی هر چه بیشتر به این تمدن تا حد تحلیل رفتن در آن.
5- ترویج فعالیتهای ماسونی و شبه ماسونی از سوی افرادی چون میرزاملکمخان ناظمالدوله، عباسقلیخان آدمیت، و... .
6- سود جستن ماسونهای ایرانی از گرایش مردم ایران به اعتقادات طریقتی و تصوف با توجه به شباهتهای موجود میان آیینهای ماسونی و طریقتی که تشکیل انجمن اخوت نمونه چنین حرکتی است.
7- ضعف روزافزون حکومت قاجار در آغاز قرن بیستم و کمرنگ شدن تسلط دولت بر تمام شئون جامعه.
8- گسترش روزافزون نفوذ فرهنگی دولت فرانسه در تمام کشور.
9- گسترش فعالیتهای کمیتۀ جهانی یهود در ایران که همدوش با نفوذ فرهنگی فرانسه صورت میگرفت.
10- رواج افکار غیردینی(لائیک): جهان وطنی ودر عین حال باستان گرایانه در میان روشنفکران ایرانی که نمونه آنها را در آثار افرادی چون فتحعلی آخوندزاده و...میتوان دید.
11- زیاد شدن تعداد آن دسته از ماسونهای ایرانی که در لژهای خارج از کشور به مسلک فراماسونری درآمده و به مدارج استادی رسیده بودند.
12- ارائه یک هویت فرانسوی به لژ بیداری ایران به جای هویت انگلیسی که ورود به آن را برای روشنفکران ایرانی راحتتر میکرد.
13- ناسالم بودن نظام ارتقاء طبقات اجتماعی در کشور، و نحوۀ اعطای مشاغل و مناصب دولتی که موجب مِیشد افراد با طمع ملی مدارج ترقی وارد لژ بشوند تا از مزایای وابستگی به گروههای صاحب نفوذ بهرهمندگردند.[2]
بنیانگذاران و اعضای لژ بیداری
بنیانگذاران لژ در 29 نوامبر 1906 م در خانه حکیمالملک گردهمآمدند که اعضای نخستین هسته آن عبارت بودند از: ژانباتیست لومر، رئیس دسته موسیقی ارتش وقت ایران(استاد و رئیس لژ)، ژولینبوتن: مهندس ضرابخانه تهران(ناظر اول لژ)، میرزاسعید انتظامالسلطنه، کارگزار و رئیس پلیس پیشین دولت(ناظر دوم لژ)، ابراهیمخان حکیمالملک(سخنگوی لژ)، پلهنری مورل، سر دبیر روزنامه ندای ایران(دبیر لژ)، ثقةالملک، مشاور سفارت(خزانه دار لژ)، عبداللهمیرزا، افسراتاق شاه(مهماندار لژ) حاجی سیاح محلاتی، تاجر و نویسنده سفرنامه حاجی سیاح(کارپرداز لژ)، و سه نفر دیگر که سمتی در لژ نداشتند عبارت بودند از: ابوالفتح خان، دانشجو، محمدحسنخان شیخالملک سیرجانی، آموزگار و ژنرال میرزا فضلالله خان لواءالملک، از فراماندهان ارتش وقت.
بر اساس استاد شرق اعظم، نامه 1908 م، هفت نفر دیگر با رتبه درجه یک به عضویت لژ درآمدند که اسامی شش تن از آنان عبارت بود از: سید حسن تقی زاده، میرزا علی اکبر دهخدا، معتضد السلطنه، محمد علی فروغی ذکاءالملک و میرزا صادق خان امیری معروف به ادیب الممالک فراهانی.[3] که فراهانی قصیدهای 530 بیتی دربارۀ تاریخ آیین فراماسونری سرود.[4] او در این شعر میکوشید میان مفاهیم مذهب تشیع و فراماسونری رابطه برقرار کند.
بین سالهای 1907 تا 1914 م تعداد زیادی از شخصیتهای سیاسی کشور به عضویت لژ درآمدند. به نظر ساباتین، در تاریخ فراماسونری در جهان، به ندرت میتوان لژی پیدا کرد که این تعداد از شخصیتهای سیاسی یک کشور را به خود جلب کرده باشد. از جمله میتوان به شخصیتهایی چون معزرالملک، مستوفیالممالک، وثوقالدوله، کیخسرو شاهرخ زرتشتی، صنیعالدوله، صمصامالسلطنه بختیاری، حسن پیرنیا مشیرالدوله، مخیرالسلطنه و ادیبالسلطنه اشاره کرد که به طور کلی تا پایان کار لژ حدود 173 نفر عضو لژ بیداری شدند.[5]
ریاست لژ نیز پس از 1907 م دستخوش تغییراتی شد. در فوریه همان سال، "ژان باتیست لومر" فوت کرد و "پل هنری مورل" جانشین وی شد. در 1910 م، ریاست لژ به "پل کومیو" استاد پزشکی در دارالفنون واگذار شد و پس از وی نیز به "شارت لات" منتقل گردید. نامبرده نیز تا 8 دسامبر 1913 م که به اروپا بازگشت، ریاست لژ را عهدهدار بود و از آن پس ریاست لژ به محمدعلی فروغی ذکاء الملک واگذار گردید و او نیز تا 1922 م رئیس لژ بود.[6]
نقش لژ بیداری ایران در دستگاههای دولتی
لژ بیداری ایران در بسیاری از دستگاههای دولتی کشور از نفوذ و قدرت عمل بالایی برخوردار بوده است. بسیاری از رؤسای دولت در این لژ عضو بودهاند و وزارتخانههای متعددی زیر نظر وزرای ماسون اداره شده است. در این میان دو وزارت خانه امور خارجه و عدلیه تقریبا همیشه زیر نظر وزرای ماسون اداره شده است. به عنوان مثال میتوان به استخدام "آدولف پرنی" دادیار دادستان پاریس به عنوان مستشار وزارت عدلیه اشاره کرد که با تقاضای حسن پیرنیا (وزیر عدلیه) و حمایت گرانداوریان فرانسه صورت گرفت. که پرنی به همراه حسن پیرنیا، محمد علی فروغی و سید نصرالله تقوی آیین دادرسی و جزایی ایران را در 506 ماده تهیه کردند که این امر بیانگر نفوذ بالای افراد عضو لژ بیداری در شئون مملکتی است. همچنین نگاه به ترکیب کلی کابینههایی که هم زمان با حیات لژ بیداری ایران فعالیت کردهاند مؤید این ادعاست. علاوه بر این شواهدی زیادی در دست است که مطابق آن لژ بیداری ایران در تعیین حکام و مأموران دولتی ولایات نیز تأثیر فراوانی داشته است.[7] که از جمله دیگر تأثیرات لژ بیداری میتوان به تدوین قانون اساسی مشروطه و منحرف کردن مسیر نهضت مشروطه اشاره کرد.
انحلال لژ بیداری ایران
بر اساس اسناد و مدارک فعالیت لژ بیداری ایران تا اواخر سال 1914 م محرز است. اما اگر در پی تاریخ انحلال لژ باشیم، تعیین دقیق آن مشکل است. ولی با وجود اسناد و مدارک میتوان حدس زد که این واقعه در اواسط سال 1915 م(اوایل 1334 ق) روی داده باشد.
اصلی ترین دلیل انحلال لژ را نیز باید وقوع جنگ جهانی اول دانست یا اشغال خاک فرانسه فعالیت گرانداوریان عملاً تعطیل شد و اعضای اصلی آن پراکنده شدند.
قطع ارتباط با لژ مادر بزرگترین ضربه بر پیکر لژ بیداری ایران بود. گسترش دامنۀ جنگ، ایران را نیز بی نصیب نگذاشت. علیرغم اعلام بی طرفی از سوی دولت ایران، دول متفقین و آلمان و متحدانش هر یک از سویی به منظور جلب همکاری ایران و استفاده از امکانات این کشور در جنگ فشارهای خود را بر دولت ایران افزایش میدادند. و در این میان بی مهاباترین دولت بیگانه، یعنی روسیه خاک ایران را برای چندمین بار مورد تجاوز قرار داد. این وقایع جملگی به زد و خوردهای داخلی و مهاجرت سیاسیون ایران، که ماسونها بخش مهمی از ایشان را تشکیل میدادند،به قم، کرمانشاه و اسلامبول منجر شد و بدین ترتیب حلقه ماسونهای ایرانی از هم پاشید و نخستین لژ فراماسونری رسمی در ایران منحل شد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که با آغاز جنگ جهانی اول لژ بیداری ایران در یک روند استهلاکی وارد شد و فعالیت آن اندک اندک رو به ضعف گذاشت و در نهایت به تعطیلی انجامید. به احتمال زیاد همزمان با شروع نخستین حرکتهای مهاجرت در محرم 1334ق(نوامبر 1915) لژ بیداری ایران عملاً منحل شده بوده است. طولانی شدن جنگ و دور ماندن برخی مهرههای اصلی لژ از پایتخت، موجب شد که لژ بیداری ایران امکان شکل گیری مجدد نیابد. سرنوشت فراماسونری نوپای ایران حکم میکرد که این سازمان حیات خود را در قالب لژهایی دیگر که هر یک ویژگیهای خاص خود را داشتند، ادامه دهد.[8]