دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

هرمنوتیک خاص

No image
هرمنوتیک خاص

هرمنوتيك، هرمنوتيك خاص، تفسير، هرمنوتيك لغوي، هرمنوتيك قدسي، علوم سياسي

نویسنده : عباس عمادي

هرمنوتیک خاص که به آن «هرمنوتیک سنتی» یا «هرمنوتیک ماقبل مدرن» نیز گفته می‌شود اشاره به نخستین قالب‌های شکل‌گیری هرمنوتیک به منزله شاخه‌ای از دانش دارد. علی‌رغم کاربرد این واژه از زمان یونانیان، هرمنوتیک تا قرن هفدهم هنوز به مثابه شاخه‌ای از دانش تحقق خارجی نیافته بود. از قرن هفدهم به بعد با تلاش برخی از اندیشمندان به تدریج به صورت یک دانش ظهور پیدا کرد. کاربرد این دانش در ابتدا منحصر به فهم متون مقدس (عهد قدیم و جدید) بود. در این دوران برخی از قواعد جهت فهم و کشف مبهمات کتاب مقدس مطرح گردید و هرمنوتیک کتاب مقدس شکل گرفت. اما پس از مدتی نه چندان طولانی، روش هرمنوتیک برای تفسیر متون غیر دینی نیز به کار گرفته شد. در این نوع به منظور منقح کردن کیفیت تفسیر متون در هر یک از شاخه‌های علوم و معارف نظیر حقوق، ادبیات، کتب مقدس و فلسفه، مجموعه‌ای از قواعد و روش‌ها فراهم شد و هر شاخه معرفتی مجموعه قواعد و اصول تفسیری خاص خود را دارا بود. از این رو هرمنوتیک هر رشته مخصوص همان رشته بود و هر یک از شاخه‌های علوم و معارف بشری، نظیر حقوق، ادبیات، فلسفه و الهیات، مجموعه قواعد و فنون ویژه‌ای داشتند که دانش هرمنوتیک آن حوزه را شکل می‌داد.[1] به عنوان مثال، از هرمنوتیکی که برای تفسیر کتاب مقدس مدد گرفته می‌شد، در تفسیر متون ادبی کلاسیک استفاده نمی‌شد. این نوع از هرمنوتیک در برابر هرمنوتیک عام قرار دارد که درصدد ارائه روش فهم و تفسیر است اما اختصاص به زمینه خاصی از علوم ندارد و شاخه‌های متعدد از علوم تفسیری را پوشش می‌دهد. از بین هرمنوتیک‌های خاصی که در این دوران در حوزه‌های مختلف کلامی، لغوی، تاریخی، ادبی و حقوقی وجود داشت مهم‌ترین آن‌ها از جهت شیوع و کاربرد، هرمنوتیک کتاب مقدس و هرمنوتیک لغوی بوده است.

هرمنوتیک کتاب مقدس

هرمنوتیک به عنوان یک روش، از تفسیر متون مقدس آغاز گردید و قدیمی‌ترین قلمرو آن اصول و قواعد تفسیر و تأویل متون مقدس دینی بوده است. این دانش از زمان پیدایی آن در نزد مسیحیان و اندیشمندان دینی آنان برای کشف معانی و تفسیر متون مقدس و دریافت معانی واقعی آن به کار برده می‌شد. معمولا "دان‌ هاور" را نخستین کسی می‌دانند که از این واژه برای شناساندن گونه‌ای از دانش استفاده کرد. وی در سال 1654م در عنوان کتابش «هرمنوتیک قدسی یا روش تفسیر متون مقدس» این واژه را به کار برد. اما تحقیقات نشان می‌دهد که تلاش‌های دان‌ هاور در کتاب خود، ادامه کوشش‌هایی است که از نهضت اصلاح دین در حوزه الهیات و فهم متون دین آغاز شده بود.[2] در دوران حاکمیت کلیسا هر زمان که متون دینی به دلیل قدمت تاریخی و افتادگی یا ناخوانا بودن و یا پیچیدگی برخی کلمات، دچار ابهام و شبهه می‌شد و در معنا و فهم آن‌ها تردید به وجود می‌آمد، برای تفسیر و رفع ابهام از آن به اربابان کلیسا رجوع می‌شد و تفسیر آن‌ها معیار فهم متون مقدس قرار می‌گرفت، لکن با نهضت اصلاح دین و به ویژه مذهب پروتستان، حجیت متن کتاب مقدس به جای مرجعیت کلیسا مطرح شد و طرفداران نهضت اصلاح وارد میدان شدند تا از کتاب مقدس تفسیری درست و معتبر ارایه دهند. نهضت اصلاح دینی به رهبری لوتر بر آن بود که کتب مقدس را بدون پیش داوری‌های سنت کلیسایی و بدون هیچ واسطه‌ای دیگر مورد فهم قرار دهد و این آغاز رویکرد تفسیری جدیدی بود.[3] به دنبال ظهور پروتستانیزم و جریان اصلاح دینی، ضرورت علم هرمنوتیک لغوی به عنوان روشی برای آشکار کردن پیام متن و رسیدن به «متن اصیل» دو چندان شد. از آن زمان به بعد نیاز شدیدی به قواعد و معیارهای مشخص برای تفسیر متن و کشف پیام مکنون در آن احساس شد و همین امر در پی‌ریزی و گسترش هرمنوتیک کتاب مقدس تأثیر بسزایی داشت. مجادلات جنبش اصلاح‌‌طلبی بر سر این حکم کلیسای کاتولیک که تنها این کلیسا صلاحیت تأویل کتاب مقدس را دارد، با پافشاری پروتستان‌ها بر خودبسندگی متن مقدس و عزم جزم آن‌ها بر نشان دادن روشنی و وضوح بنیادین کتاب مقدس به نتیجه رسید. پس از آن اندیشمندانی همچون دان‌ هاور بر آن شدند که باید روشی وجود داشته باشد تا به کمک آن بتوان به تفسیر متون پرداخت. در تمام عصر روشنگری، هرمنوتیک روش تفسیر تلقی می‌شد و اندیشمندان دیگری مانند کلادنیوس (1759 ـ 1710م) و جورج فردریک می‌یر، هر کدام به شیوه خود در پی رفع ابهامات متون مقدس و تفسیر آن بوده‌اند.

کاربرد هرمنوتیک پس از انتشار کتاب دان‌ هاور متداول‌تر گردید و این امر به ویژه در آلمان روی داد. محافل پروتستانی آلمان نیاز شدیدی را به داشتن کتاب‌هایی در زمینه تفسیر حس کردند و به همین جهت بین سال‌های 1720 و 1820م کمتر سالی سپری شد که کتاب راهنمای هرمنوتیکی برای کمک به کشیشان پروتستان منتشر نشود.[4] آثار او اهمیت خاصی برای کشیشان پروتستان داشت، زیرا آن‌ها به دنبال آن بودند که برای درک و فهم معانی متون مقدس و رفع ابهام از آن‌ها به جای رجوع به سنت کلیسایی، قواعدی را در اختیار داشته باشند تا به کمک آن بتوانند به تفسیر صحیح آن متون دست یابند. هرمنوتیک در این مرحله به مثابه علم تفسیر کتاب مقدس، این نیاز را برآورده می‌ساخت و البته قواعد خاص خود را داشت.

یوهانس رامباخ (1735 ـ 1693 ) نیز در سال 1723م کتابی با عنوان «نهادهای هرمنوتیک قدسی» نوشت و مهم‌ترین اصلی را که به عنوان اساس تفسیر معرفی نمود «اصل انطباق تفسیر با متن» بود. از نظر وی یک تفسیر هرچه انطباق بیشتری با متن داشته باشد از دقت بیشتری برخوردار خواهد بود.[5] پس از رامباخ، یوهان مارتین کلادنیوس (1710 ـ 1759م) در کتاب «درآمدی به تفسیر صحیح از سخن‌ها و کتاب‌های خردمندانه» اساسی‌ترین اصل هرمنوتیک را «نیت مؤلف» دانست. از نظر وی معنای هر اثر آن است که مؤلف در سر داشته و تفسیر در حکم کشف این معناست.[6]

هرچند کاربرد هرمنوتیک برای فهم متون مقدس مربوط به اوایل شکل‌گیری این دانش بود اما این کاربرد همچنان تا دوران مدرن نیز ادامه یافته است. گرهارد ابلینگ، متکلم مسیحی، تحول علم هرمنوتیک مربوط به کتاب مقدس را به هفت دوره تاریخی تقسیم می‌کند: دوره ماقبل مسیحی، مسیحی ابتدایی، آبایی، قرون وسطایی، دین‌پیرایی و ارتدوکس، مدرن و معاصر.[7] ریچار پالمر نیز همین مراحل را به بیانی دیگر مطرح نموده است و معتقد است که پیدایش مکاتب نحوی و تاریخی تفسیر کتاب مقدس در قرن هجدهم اثبات کردند که روش‌های تفسیری به کار رفته برای کتاب مقدس دقیقا همان روش‌هایی بودند که برای دیگر کتاب‌ها به کار می‌رفتند.[8] به این ترتیب به تدریج این علم در مورد سایر متون (اعم از متون دینی و غیر دینی) نیز به کار گرفته شد، با این تفاوت که هرمنوتیک در هر کدام از آن‌ها قواعد خاص خود را داشت. روش‌های پژوهش در کتاب مقدس، دست کم از عصر روشنگری تا عصر حاضر ارتباط تنگاتنگی با علم لغت داشتند به‌گونه‌ای که علم هرمنوتیک بی قید و شرط از روش‌شناسی لغوی غیر قابل تمییز بود و علم هرمنوتیک مربوط به کتاب مقدس نیز به یکی از موضوعات ممکن قواعد تفسیر لغوی بدل گردید.

هرمنوتیک لغوی

پس از آن‌که هرمنوتیک به عنوان روشی برای فهم متون مقدس قاعده‌مند گردید، برخی از اندیشمندان بر آن شدند که دامنه کاربرد آن را به متون غیر دینی نیز گسترش دهند و قواعدی را برای کشف مبهمات آن تأسیس نمایند. ضرورت این کار از آن‌جا ناشی می‌شد که برخی متون کلاسیک یونانی و لاتینی به‌دلیل قدمت تاریخی دارای کلمات ناخوانا، افتادگی و عبارات مبهم یا پیچیده‌ای بودند که سبب القای شبهه می‌شد و هر خواننده یا مفسری به‌گونه‌ای خاص و متفاوت از دیگران آنها را قرائت یا تفسیر می‌نمود. لذا خوانندگان و مفسرین درصدد چاره‌جویی و حل مشکل برآمدند و با به‌کارگیری هرمنوتیک لغوی یا فقه اللغه[9] و با مراجعه به متون دیگر سعی می‌کردند تا جاهای خالی را پرکرده و معانی کلمات و عبارات مبهم را روشن سازند و در واقع متن را بازسازی و قابل فهم نمایند.[10] آگوست ولف و همکارش فریدیش آست، دو شخصیت مشهور در فقه اللغه بودند.

فریدریش آگوست ولف (1824 ـ 1759م) هرمنوتیک را علم به قواعدی می‌داند که به کمک آن معنای نشانه‌ها درک می‌شود. البته این قواعد با موضوع تغییر می‌کند و به همین جهت هرمنوتیکی برای شعر، و هرمنوتیکی برای تاریخ و یا هرمنوتیکی برای قوانین وجود خواهد داشت. هدف از این قواعد درک اندیشه‌های گفتاری و نوشتاری شخص مؤلف یا گوینده، مطابق با آن‌چه او می‌اندیشیده است می‌باشد. بر این اساس وی فهم را نه تنها نیازمند درک زبان متن بلکه محتاج دانش تاریخی، ‌یعنی شناخت زندگی مؤلف و شرایط تاریخی و جغرافیایی سرزمین او می‌داند. از نظر وی بدون همسخنی با مؤلف و یا بدون ورود به جهان فکری او نمی‌توان به فهم اثر او دست یافت و مفسر ایده‌آل هر آن‌چه را مؤلف می‌دانسته باید بداند.[11]

از نظر آست نیز مقصود اصلی مطالعه لغوی فقط بحث‌های صرف و نحو محض نیست، بلکه این مباحث وسیله‌ای است برای درک محتوای بیرونی و درونی اثر. از نظر وی علم هرمنوتیک نظریه استنباط معنای روحی و معنوی متن است و وظیفه آن این است که اثر را از طریق تحول معنای درونی آن به طور درونی و نسبت داشتن اجزای درونی آن با یکدیگر و با روح بزرگتر عصر روشن کند. آست این وظیفه را به سه جزء یا سه صورت فهم تقسیم می‌کند: تاریخی یعنی فهم در خصوص محتوای اثر که می‌تواند هنری یا علمی ‌یا عمومی‌ باشد. نحوی یعنی فهم در خصوص زبان، و فهم روحی/معنوی، یعنی فهم با توجه به کل نگرش مؤلف و کل نگرش عصر.[12]

به‌طور کلی می‌توان گفت که هرمنوتیک خاص اولا تنها در مورد فهم و تفسیر متون دارای ابهام بوده است. ثانیا روش‌های هرمنوتیکی در هر یک از حوزه‌های مختلف دانش متفاوت و متمایز از یکدیگر بوده است و ثالثا در این نوع هرمنوتیک برای فهم متن به نوعی اشاره به مؤلف و دستیابی به قصد و نیت او مورد نظر بوده است؛ امری که در گرایش‌های بعدی هرمنوتیک بسیار تأثیرگذار بوده و منشأ شکل‌گیری افکار هرمنوتیست‌های مؤلف‌محوری مانند شلایرماخر بوده است.

مقاله

نویسنده عباس عمادي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پیمان صلح پاریس

پیمان صلح پاریس

یکی دیگر از پیمان‌های ننگینی که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه بین ایران و انگلیس بسته شد، پیمان صلح پاریس بود که انگلیس به دلیل تصرف هرات، توسط ایران، چندین شهر جنوب ایران را تصرف کرد، که منجر به بستن پیمان بین دو کشور گردید.
پیمان سعدآباد

پیمان سعدآباد

سیاست خارجی ایران قبل از جنگ جهانی دوم و در زمان رضاخان، بر مبنای استوار ساختن موقعیت خود در برابر دو قدرت شوروی و انگلیس بود.
No image

جان میلتون John Milton

پر بازدیدترین ها

No image

مهاجرت کبری

No image

مهاجرت صغری

No image

جیمز دیویس

Powered by TayaCMS