كلمات كليدي : آيت الله غفاري، امام خميني، انجمنهاي ايالتي و ولايتي، رژيم پهلوي
نویسنده : مرتضي حسني نسب
آیتالله حسین غفاری در سال 1335 هجری قمری مطابق با 1292هـ.ش در روستای دهخوارقان (که امروزه آذرشهر خوانده میشود) از توابع تبریز دیده به جهان گشود.[1]
نام پدر وی عباس و کشاورزی بود. با سختی روی زمین کار میکرد و زندگی خود و خانوادهاش را تامین مینمود و همچنین در زمانهایی که کشاورزی میسر نبود، به کارگری میپرداخت.
حسین در کودکی پدر خود را از دست داد؛ به همین جهت از همان کودکی به کشاورزی و کارگری پرداخت. دایی وی میرزا محسن غفاری از علمای روستا بود که حسین را تشویق نمود که به دروس حوزه بپردازد؛ به همین جهت در نوجوانی وی به تبریز رفته و در آنجا در کنار کارکردن، به تحصیل علوم دینی نیز پرداخت.
دوره مقدمات و سطح را وی در تبریز و همچنین در دهخوارقان نزد دایی بزرگوارشان فراگرفت و سپس در جوانی برای ادامه تحصیلات خود به قم مسافرت نمود.
وی در قم از اساتید بزرگ آن زمان شهر قم نظیر آیتالله العظمی بروجردی، آیتالله سیدمحمد تقی خوانساری، آیتالله فیض، آیتالله قمی، و همچنین آیتالله العظمی حجت کوه کمرهای «رحمهم الله جمیعا» استفاده نمود. همچنین مدتی در درس مکاسب امامخمینی حضور داشت و از محضر آن عالم بزرگوار نیز استفاده نمود.
ازدواج
آیتالله غفاری در هنگام تحصیل با آیتالله میرزا علی مقدس تبریزی آشنا شدند و با صبیه ایشان ازدواج نمودند.
آیتالله مقدس تبریزی از علمای سیاسی تبریز بود که کتاب «الدین و السیاسه توأمان» را نوشته بود که درباره همراهی و ارتباط کامل دین و سیاست نگارش یافته است؛ همچنین ایشان صاحب امتیاز هفتهنامه «الدین و الحیات» بود که مقالههایی درباره نهضتها و قیامهای دینی در برابر استبداد در آن نشریه چاپ و نشر مییافت که پس از هشت ماه انتشار توقیف شد.
آیتالله غفاری در آن زمان فقیر و تنگدست بودند و همین فقر و تنگدستی مانعی برای اظهار خواستگاری ایشان از دختر آیتالله مقدس تبریزی بود.
ولی میل و علاقه آیتالله مقدس تبریزی به ایشان موجب شد که خود آیتالله مقدس تبریزی پیشنهاد، ازدواج را به ایشان بدهند و زمینه ازدواج آنها را فراهم سازند.
بدین صورت زمینه ازدواج ایشان با دختر آیتالله مقدس تبریزی فراهم شده و این ازدواج صورت گرفت.
پس از ازدواج ایشان به همراه خانوادهشان به قم آمدند و در محله فقیرنشین باغ پنبه ساکن شدند.[2]
فعالیتهای تبلیغی
آیتالله غفاری در زمان تعطیلی دروس حوزه در ماههای محرم و صفر و همچنین دیگر ایام تعطیلی برای تبلیغ و ارشاد مردم به روستاهای شمال غرب کشور؛ مانند روستاهای شهرهای خوی، ماکو و ارومیه هجرت میکرد و مردم آن جا را با مسایل دینی و معنوی و همچنین سیاسی آشنا مینمود.
وی در سخنرانیهای خود با تبیین سیره امامان معصوم و مبارزات آنها با دستگاههای ظلم و ستم، به افشای ستمهای اربابان و خانها به مردم محروم و مظلوم روستا میپرداخت و مردم را به ظلمهای آنان آگاه مینمود. بنابراین سفرهای تبلیغی وی کاملا سیاسی بوده است.
در یک سفر تبلیغی در ماه مبارک رمضان که به دور افتادهترین روستاهای آذربایجان غربی رفته بود، به خاطر خانقاهی که پولداران و افراد پستی در آنجا جمع میشدند تا مسجد را تعطیل کنند، با فرماندار و شهردار شهر درگیر شد و با آنها مقابله نمود.[3]
شروع فعالیتهای سیاسی بر ضد پهلوی در تهران
عالم فرزانه و بزرگوار و شجاع آیتالله غفاری در حدود سال 1337ش به توصیه امام خمینی و به جهت مبارزه با رژیم منحوس پهلوی به تهران آمدند و مبارزات سیاسی خود را با این رژیم آغاز نمودند و به صف مجاهدان آن دوران پیوستند.[4]
ایشان در طول زندگی در تهران در مسجد الهادی و مسجد خاتمالاوصیاء(که امامت جماعت آن جا را برعهده داشتند) و همچنین مساجد دیگر با سخنرانیهایی که نمود، به یکی از اصلیترین و مهمترین کانونهای مبارزه با شاه تبدیل گشت و از سوی این رژیم بارها به زندان افتاد.
بستن باغ شارق
در زمانی که آیتالله غفاری در مسجد خاتم الاوصیاء پیشنماز بودند، در همسایگی مسجد شخص شروری زندگی میکرد، به نام احمد شارق که محله آنجا به همین خاطر به محله شارق معروف بود.
این شخص با اینکه شغل و مقام بالایی نداشت؛ اما به جهت رفاقت و دوستی نزدیکی که با اسدالله علم نخستوزیر داشت، صاحب اعتبار و نفوذ شده بود.
این شخص باغی در نزدیکی مسجد داشت که در آن مجالس قمار و فحشاء برقرار میکرد.
آیتالله غفاری تصمیم داشت که این مکان را تعطیل نماید. به همین جهت شبی برخی از نمازگزاران محل را جمع نمود و به آن باغ حمله کرد. پس از حمله نمازگزاران به آن جا، تمام افراد داخل در آن جا که مست بودند، با وضعیتی خاص از آنجا فرار کردند که از جمله این افراد، خود اسدالله علم بود که در آن مهمانی شبانه نیز حضور داشت. به هر حال گرچه به خاطر آن ماجرا نیروهای شهربانی شهید غفاری را دستگیر مینمایند؛ ولی دیگر مجالس قمار و فحشاء در آن باغ برگزار نگردید.[5]
مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی
در شانزدهم مهر 1340ش، اسدالله علم نخست وزیر وقت لایحهای را تصویب مینماید که به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موسوم شد.[6]
با تصویب این لایحه آیتالله غفاری همسو با بسیاری از علماء بر ضد این لایحه سخنرانی نموده و مردم را از این لایحه و عواقب آن و همچنین نقش استعمارگران بیگانه در این لایحه آگاه نمودند.
همچنین وی به همراه علمای تهران اعلامیههایی را در جهت مخالفت با این طرح در تهران امضاء و سپس پخش نمود.
موضع گیری در مقابل انقلاب سفید شاه
در سال 1341ش، محمدرضا پهلوی با اعلام طرح «انقلاب سفید» اصلاحات خود را اعلام کرد که در آن با مبانی مذهبی فراوانی مخالفت شده بود.
علماء و مراجع به رهبری امام خمینی عید نوروز سال 1342ش را تحریم نمودند. همچنین علمای تهران اعلامیهای را در حمایت از این تحریم صادر نمودند که آیتالله غفاری از جمله امضاکنندگان این اعلامیه بود.
محکومکردن حمله ساواک به طلاب
در اوایل سال 1342ش گروهی از ماموران ساواک و عمال شاه پهلوی به مدرسه فیضیه قم هجوم آورده و بسیاری از طلبههای ساکن در آن جا را به شهادت رساندند.
آیتالله غفاری در واکنش به این اقدام ساواک و همچنین ماجرای مدرسه طالبیه تبریز، در فروردین ماه سال 1342 سخنرانیهای شدید اللحنی را در مسجد الهادی تهران ایراد نمود. در هنگام سخنرانیهای ایشان، گروهی از ماموران ساواک نیز حاضر میشدند تا ایشان را بترسانند و از ادامه جلسات بازدارند؛ اما شهید غفاری با ماموران ساواک برخورد نموده و به سخنرانیهای خود ادامه میدادند.
دستگیری در پانزدهم خرداد
پس از سخنرانی امام خمینی در عصر عاشورای حسینی برابر با سیزدهم خرداد 1342ه.ش نیروهای گارد در نیمه شب پانزدهم خرداد به منزل امام خمینی حمله کرده و پس از دستگیری ایشان به سمت تهران روانه شدند؛ مردم قم با خبر یافتن از دستگیری امام، روز پانزدهم خرداد به خیابانها ریخته و شعار «یا مرگ یا خمینی» را سر دادند که با حمله دژخیمان رژیم به مردم بسیاری از مردم به شهادت رسیدند.
همزمان با دستگیری امام خمینی علمای دیگری نیز دستگیر میشوند که از آن جمله شهید غفاری بود؛ در همان شب پانزده خرداد هنگامیکه ایشان از سخنرانی برمیگشت، مأمورین رژیم به خانهاش ریخته و او را دستگیر و زندانی کردند. این بازداشت همراه با دستگیری دیگر روحانیان مبارز تهران و شهرستانها بود. رژیم قصد داشت با دستگیری بیش از 80 نفر از علما و روحانیون، قیام مردم را متوقف کند. در زندان کمیته شهربانی، آیتالله غفاری مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت.[7]
آیتالله غفاری با روحیه قوی در بازجوییهای انجام شده، سعی مینمود که مبانی دین را بیان کند و حتی اصل ولایت فقیه را روشن سازد.[8]
آیتالله غفاری پس از تحمل 40 روز زندان با صدور قرار منع پیگرد به سبب عدم ادله کافی از زندان آزاد شد. ایشان پس از آزادی دوباره به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و انقلابی خود ادامه داده و در مسجد خاتمالاوصیاءنسبت به برنامههای امریکا در ایران و ظلمهای رژیم پهلوی افشاگری مینمود.
مخالفت با قانون اصلاحات ارضی
پس از خروج امام خمینی از ایران به دلیل مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و تبعید ایشان به کشورهای ترکیه و عراق، نوبت یاران امام بود تا با اقدامات خود مردم را به سمت انقلابی برای براندازی رژیم شاهنشاهی رهنمون سازند و آیتالله غفاری از جمله روحانیون مبارزی بود که با سخنرانیهای خود برای رژیم مشکلاتی را بوجود میآوردند.[9]
آیتالله غفاری در آبان ماه سال 1343ه.ش درباره قانون اصلاحات ارضی سخنرانی نموده و به مردم درباره این قانون و تاثیرات آن هشدار میدهد و مردم را به مخالفت با آن فرامیخواند.[10]
دو روز پس از سخنرانی در مسجد خاتمالوصیاء توسط مأموران شهربانی دستگیر و زندانی شد.
همچنین در سخنرانی دیگری هرگونه بیاخترامی و توهین به امام را کفر میخواند.
در رابطه با محتوای سخنرانی ایشان در بخشی از گزارش ساواک آمده است: «وی به منبر رفته و گفته یکی از نمایندگان به پیشوای ما آیتالله خمینی اهانت نموده است، هر کس به علمای روحانیون توهین کند بت پرست محض است.»
در این دوران نیز آیتالله غفاری به 5/2 ماه در زندان میماند و سپس با تبدیل قرار بازداشت ایشان به التزام عدم خروج از حوزة قضایی تهران از زندان آزاد شد.
پس از آزادی از دومین زندان خود طی تلگرافی به نجف اشرف ورود آن امام عزیز را به نجف تبریک گفت و از این طریق مقاومت، سرسختی و خستگی ناپذیری خود را نشان میدهد. تلگراف آیتالله غفاری که در اسناد ساواک آمده است به این شرح است:
«حضرت آیتالله العظمی آقای حاج روحالله خمینی مقدم مبارک را به عالم روحانیت و اسلام تبریک عرض مینماید.»
این موضوع حاکی از علاقه فراوان آیت الله غفاری به امام بود. همچنین پس از آزادی از زندان همچنان در خانه خود نیز جلساتی تشکیل میداد و درباره اوضاع روز بحث و تحلیل مینمود.[11]
مخالفت با برگزاری جشن شکرگزاری
رژیم شاه پس از جان سالم بدربردن شاه از واقعه تیراندازی در کاخ مرمر توسط رضا شمس آبادی از مردم خواست تا در مساجد، مجالس شکرگزاری برگزار کنند. همچنین به ماموران خود دستور داد تا زمینه این کار را در مساجد فراهم آورند.
به همین منظور در مسجد خاتمالاوصیاء نیز قرار بود که مجلسی برگزار شود؛ در این رابطه آیتالله غفاری به همراه چند تن از اهالی محل با زیرکی دو روز قبل از روز مراسم شکرگذاری فرشهای مسجد را جمع نمودند و به فرششویی برای شستن تحویل دادند؛ همین موضوع مانع برگزاری مراسم در این مسجد شد.[12]
آخرین زندان
سخنرانیها و فعالیتهای سیاسی آیتالله غفاری روزبهروز شدت مییافت و جلسات خانگی ایشان نیز برپا بود.
به همین جهت ماموران رژیم شاه با دستگیری و انتقال ایشان به بازداشتگاه، پس از بازجوییهای فراوان به جرم اقدام علیه امنیت عمومی و همچنین نگهداری از اعلامیههای حضرت امامخمینی به زندان افتاد.
در گزارش ماموران شاه آمده است:
«اطلاع واصله حاکی بود که یاده شده(آیتالله غفاری) به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح کشور ایراد و ضمن سخنرانی در مساجد و شهرستانها ضمن طرفداری از روحانیون مخالف دولت، اصلاحات کنونی کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفته که در حال حاضر وضع فعلی حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که جوانان چون امام حسین(ع) بپاخاسته و وضع و امور کشور را بدست گیرند. بر مبنای اظهارات یاد شده نامبرده دستگیر و ضمن بازرسی از منزلش تعداید اعلامیه مضره کشف میگردد که بر مبنای اوراق مکشوفه مشارالیه با صدور قرار مورخ 18/4/53 شعبه 5 بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و پس از رؤیت قرار به آن اعتراض ننموده است.[13]»
شهید غفاری در دادگاهی که برای وی در پنجم آبان 1353 تشکیل یافته بود، به هشت ماه زندان محکوم شدند.
فعالیتهای داخل زندان
آیتالله غفاری در طول زندان به مطالعه کتب و تدریس میپرداخت و از فرصت بهدست آمده نهایت استفاده را میبرد. فرزند ایشان در خاطرات خود از دوران زندان ایشان مینویسد:
«سعی میکرد 8 ساعت مطالعه کند و به اضافه چهار ساعت هم نهجالبلاغه و قرآن و فقه و تاریخی فقه به برادران درس میداد. حتی در داخل زندان شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند و در پایان جمله خدایا شهادت را نصیب من کن نخواند. بعد به او میگفتم مگر دعای افتتاح چه دارد؟ میگفت دعای افتتاح در تکه آخرش شهادت میخواهد و معمولاً حتی در شبهایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمیکرد.»
از دیگر اقدامات ایشان مبارزه با اشخاصی بود که به نام کمونیست و مجاهدین خلق در زندان بودند و سعی در تغییر افکار مذهبی جوانان مبارز داشتند.[14]
شهادت
آیتالله غفاری سرانجام در زندان براثر شدت شکنجه و فشارهای وارده در تاریخ ششم دیماه 1353 به شهادت رسید. اداره ساواک دو روز پس از آن، خبر فوت ایشان را به خانواده وی اعلام و از آنان درخواست کرد که بیسروصدا و بیآنکه به کسی چیزی بگویند برای تحویل جنازه به دادستانی ارتش مراجعه کنند. خانواده شهید جنازه را به جای دفن در بهشت زهرا، برای تدفین در قم به این شهر مقدس بردند؛[15] طلاب و مردم قم از موضوع با خبر شدند و در تشیع جنازه ایشان شرکت کردند و جنازه مقدس و مطهر این شهید والامقام را از حرم حضرت معصومه«س» تا قبرستان دارالسلام قم تشییع کردند و در مراسم تدفین این شهید بزرگوار، شهید آیهالله قدوسى حاضر شد و تلقین خواند؛ همچنین در جریان تشییع، تعدادى از تشییع کنندگان و فامیل شهید غفارى دستگیر و زندانى شدند.