اعتقاد به منجی بشریت مخصوص دین اسلام نبوده بلکه با بشارتهای آسمانی و مقدس در ادیان مختلف دیگر نیز دنبال میشده است. در دین اسلام، نجات بخش موعود و هدایتگر امت کاملا معرفی شده است. شیعه با دریافت صحیح این اعتقاد به موجودیت خویش استمرار بخشیده است. زیرا دوازدهمین امام خویش و جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را موعود الهی میداند و به همین جهت اثنی عشریه بر شیعه امامیه اطلاق میشود.
اثنی عشریه و اعتقاد به مهدویت
امامیه فقط با مهدویت است که کامل شده و در این صورت است که به آنها شیعه اثنی عشریه گفته میشود. علاوه بر اینکه مفهوم مهدویت در این مذهب از همان ابتدا بطور صحیح تبیین شده بود، مصداق حقیقی و منحصر آن نیز بیشک در این مذهب شناخته شده است. این مفهوم و مصداق در این مکتب از ابتدای ظهور اسلام برای امت اسلامی بیان میشده و هرگز مفهومی ساخته و پرداخته در قرن سوم نیست. بلکه موعود بودن چنین شخصیتی به همراه فرهنگ مهدویت در ادیان الهی گذشته بوده است و آنان نیز میدانستند که مهدی از فرزندان پیامبر آخرالزمان است.
اثنی عشریه و موعود امت
ایشان فرزند نهم از ذرّیه امام حسین علیه السلام میباشند. پدر بزرگوارشان امام حسن العسگری علیه السلام و مادر مکرمه ایشان نرجس از نوادگان قیصر روم میباشد.[1] نام و کنیه آن حضرت، نام و کنیه نبی مکرم اسلام ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وآله وسلم است و القاب آن حضرت؛ قائم، حجت، منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب الزمان، ولی عصر، امام عصر و مهدی میباشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
مهدی از فرزندان من است.اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. ازنظرخلقت وخوی ،شبیه ترین مردم به من می باشد.برای او غیبت و حیرتی است که امت ها درآن گمراه می شوند، سپس مانند شهاب ثاقب می آید وزمین را پر از عدل و قسط می کند چنانکه پراز ظلم وجور شده باشد.[2]
ولادت باسعادت آن حضرت در نیمه شعبان سال 255ه.ق واقع شد.[3] به علت روایات مختلفی که از پیامبر اکرم صلی علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام در مورد آن حضرت شایع بود، دشمنان به کنترل بیت وحی افتادند و در فکر جلوگیری از موجودیت آن حضرت بودند. در حالیکه به اذن پروردگار، آن حضرت از دید ناپاکان و دشمنان مخفی شد و جز عده محدودی از شیعیان مخلص به دیدار او نائل نشدند. پنج سال از عمر شریف آن حضرت به همین منوال گذشت و دیدار علنی او با مردم میسر نبود تا اینکه در سال 260ه.ق بعد از شهادت پدر گرامیشان، بطور علنی حاضر شد و عموی خویش جعفر را که مدعی امامت بود کنار زد و در برابر دید دوست و دشمن بر بدن مبارک پدر نماز خواند و نیز به سوالات برخی شیعیان پاسخ داد.[4]
غیبت صغری، دوران سفارت نواب اربعه
همانطور که شیعیان در زمان جد و پدر بزرگوار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در تنگنای ظلم حکومت بودند و به راحتی ملاقات امام علیه السلام برایشان حاصل نمیشد و در نتیجه به وکلاء و نائبان امام علیه السلام رجوع میکردند در زمان امامت آن حضرت نیز عده کمی با او ملاقات داشتند ولی نواب خاصی که با آن حضرت در ارتباط بودند واسطه بین امت و امام میشدند. دوران غیبت صغری دورانی است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با تعیین نمودن افرادی به عنوان وکیل و نائب با مردم ارتباط برقرار مینمودند و مردم نیز با ملاقات این نواب با آن حضرت در ارتباط بودند. نام این وکلاء از این قرار است :
1.عثمان بن سعید عمری
2.محمد بن سعید بن عثمان
3.حسین بن روح نوبختی
4.علی بن محمد سمری
عثمان بن سعید از اصحاب و وکلای امام هادی و امام حسن عسگری علیهما السلام بوده است. سپس به دستور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وکیل و نائب آن حضرت نیز شد.[5] همچنین فرزندش محمد بن سعید از وکلای امام حسن عسگری و حضرت حجة سلام الله علیهما بود. بعد از او حسین بن روح نوبختی به این مقام مبارک رسید و سپس علی بن محمد سمری به این مقام رسید.
این افراد به تعیین امام عجل الله تعالی فرجه الشریف به مقام سفارت و نیابت نائل شدند.[6]مردم با دیدن شواهد و معجزات به گفته ایشان یقین مینمودند و این وکلای بزرگوار نیز پاسخ مسائل را از امام عجل الله تعالی فرجه الشریف دریافت مینمودند و به مردم انتقال میدادند. دوران وکالت نواب اربعه را دوران غیبت صغری مینامند.
غیبت کبری
غیبت صغری با وفات علی بن محمد سمری در سال 329 ه.ق به پایان رسید و غیبت کبرای آن حضرت با پیام ایشان به علی بن محمد سمری واقع شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد السمری
خداوند اجر برادرانت را در مورد تو عظیم گرداند. زیرا تو بعداز شش روز وفات خواهی یافت. پس کارهای خود را تکمیل نما و به کسی وصیت نکن تا جانشین تو گردد. چرا که غیبت تامه واقع شده است و دیگر ظهوری نیست مگر به اذن خداوند (تعالی ذکره) و آن نباشد مگر بعد از مدتهای مدید و قسوت دلها و گسترده شدن ظلم در زمین. روزگاری بر شیعیانم خواهد آمد که اشخاصی ادعای مشاهده من را میکنند، آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده نماید درغگو است.
و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم.[7]
برنامه ریزی برای دوران غیبت
البته در زمان غیبت کبری سفارت، نیابت، ملاقات و مشاهده به صورت و کیفیتی که در دوران غیبت صغری بوده است نفی شده است. اما حضور حضرت در جامعه بصورت غیر آشکارنفی نشده است چنانکه عنایات ایشان به خواص و عوام استمرار دارد اما برای اینکه جامعه تشیع بطور طبیعی و سامان یافته با رهبری دینی به راه خود ادامه دهد و در برابر رخدادهای پیش رو در دوران غیبت کبری به وظیفه خود عمل کنند و در حوادث پاسخگوی نیاز زمانه باشند. در حدیثی، راویان احادیثِ اهل بیت علیهم السلام یعنی عالمان دینی و فقهاء شیعه را بر مردم حجت گردانیدند تا آن اهداف کلی تامین شود.
وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه [8]
اما در برابر حوادث آینده باید به عالمان حدیث ما رجوع کنید. زیرا ایشان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.
انتظار
انتظار در مکتب شیعه اثنی عشریه با مفهوم مهدویت همسو است. چنین تفکری از عنوان مهدویت، عامل مقاومت و پیروزی برای تشیع است. زیرا شناخت مکاتب دیگر از منجی بشریت در هالهای از ابهام قرار دارد در حالیکه آگاهی این مکتب از مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در پرتوی آیات و روایات معتبر در حد مطلوب است. به همین ترتیب مکتب شیعه اثنی عشری مکتبی آیندهدار و جهانی خواهد بود چنانکه سیر تاریخی تشیع چنین نویدی را آشکار میکند.
انتظار به معنی درماندگی در امور نیست تا اینکه حجت خدا ظهور کند و امور را سامان دهد. بلکه انتظار در پرتوی دستورات دینی دیگر عامل رشد و پویایی و مقاومت است و به هیچ عنوان با سهل انگاری و سستی رابطهای ندارد .