23 مهر 1391, 0:0
مفهوم آزادي در عصر مشروطه
بدون شک میتوان گفت که در عصر مشروطه، نگاه قاطبه جامعه فکری و ادبی ایران به مفهوم آزادی، بیشتر حولِ محور آزادیهای سیاسی است. در مواردی نیز شاهد طرح مباحثی درخصوص آزادی زنان در فضاهای اجتماعی با کنار گذاشتن حجاب است، اما به طور کلی در شعر مشروطه، مفهوم آزادی، همواره در برابر مفهوم استبداد، طرح میشود. اگر چه مفهوم و مبنای آزادی انسان و حقوق اجتماعی وی، از جمله آموزههای دین مبین اسلام است، اما مفهوم آزادی با توجه به رشد و نمو جریان فکری در غرب، به جایگاه فعلیاش رسیده است. فلسفه لیبرالیسم و یا سرمایه داری، اصل را بر آزادیهای اجتماعی و اقتصادی میگذارد و به نوعی اساس زندگی انسان را بر آزادی او میپندارد. مفهوم آزادی در عصر مشروطه نیز به شدت متأثر از این نگاه غربی است. همان گونه که پیشتر نیز اشاره شد، در این دوره به دلیل حضور جدی نگاه روشنفکری به مسائل اجتماعی، طرح موضوع آزادی نیز از نگاه غربی آن نشأت میگیرد.
در نگاه بسیاری از مشروطه طلبان، حضور آزادی، ارتباط محکمی با نبود استبداد دارد. بر اساس آنچه که سالها پیش، در فلسفه غرب مطرح شده، آزادی هر انسانی در گروِ ایجاد یک سازوکار حقوقی و اجتماعی است. در واقع این قراردادهای اجتماعی و سایه سنگین قدرت است که مناسبات بین فردی را در اجتماع سامان میبخشد و حُریت هر انسانی را تضمین میکند. بر اساس فلسفه غرب، انسان بما هو انسان، معمولاً به دنبال دستیابی به بیشترین میزان از آزادی است. در جامعه نیز که محل تلاقی و تعامل انسانهاست، هر انسانی اگر سعی کند که به حداکثر آزادی دست یابد، مطمئناً به حقوق دیگران تجاوز میکند، از این رو است که آحاد جامعه، با گذشتن از بخشی از آزادیهای خود و سپردن آن به قدرت سیاسی، در پی تضمین حد اکثری آزادیهای مشروع بر میآیند.
لیبرالیسم از ریشه لاتینی «لیبر» (liber) به معنای آزادی است و در اصطلاح، به دیدگاه کسانی دلالت دارد که گرایش اولیهشان در سیاست و حکومت، کسب یا حفظ میزان معینی از آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگران است که ممکن است برای اختیارِ انسانی نامطلوب به شمار آید. در لیبرالیسم، قانون، آزادیهای فرد را محدود میکند، ولی معیار گزینش و تصویب قانون، خود انسان است. از این رو لیبرالیسم معمولاً در مواجهه با شریعت، قرار میگیرد. در لیبرالیسم، آنچه بر انسان حکومت میکند، امیال است و انسان از هر گونه قید و بندِ ارزشی و اخلاقی رهاست و هیچ چیزی او را محدود نمیکند مگر یک چیز و آن هم تصادم امیال او با امیال دیگران است.
آزادی بارزترین ارزش از میان ارزشهای لیبرالی است. آزادی در لیبرالیسم از آن جهت که خود عالیترین هدف است - نه وسیلهای که با آن به هدف میرسند- ، به آسانی توان رقابت با ارزشهای دیگری چون عدالت اجتماعی، دموکراسی، نظم و ثبات اجتماعی را دارد. از همین روست که در نگاه قاطبه فعالان عصر مشروطیت، نیز همین آزادی برآمده از فلسفه لیبرالیسم، به کرات بیان میشود. مشروطه طلبان در پی آن هستند تا حقوق مردم را درخصوص آزادیهایشان به آنان گوشزد کنند و به همین دلیل، ثمرات دستیابی به آزادی را مطرح میسازند.
به عنوان مثال طنزپردازان عصر مشروطیت با قلم صریح و بی باک، تیغ تیزی بر پیکره نبودِ آزادیهای سیاسی در جامعه میکشند و با مقایسه وضعیت ایران با دیگر کشورهای آزاد، فقدان آن را برجسته میسازند. آنان همچنین ارتباط معناداری را میان گسترش آزادیهای سیاسی با رشد و آبادانی ایران قائل هستند و در اشعار خود، عبارت «آبادی» را پس از آزادی قرار میدهند. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که در فضای فکری و ادبی ایرانِ عصر مشروطه، آزادی یک مسئله گُنگ نیست و پیش از آن، مباحث مختلفی در حول و حوش این مفهوم طرح شده است. میرزا مَلکمخان ناظم الدوله رسالههای متعددی در جستارهای سیاسی دارد که در آنها به مفهوم آزادی نیز میپردازد. طالبوف و میرزا آقاخان کرمانی نیز مقالاتی درباره ضرورتهای آزادی سیاسی به رشته تحریر درآوردهاند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان