كلمات كليدي : صحابه، عدالت صحابه، عملكرد صحابه، صحابه نزد اهل سنت، صحابه نزد فرق اسلامي
بحث پیرامون صحابه از این جهت ضروری مینماید که دین از طریق این افراد به نسل بعدی انتقال یافتهاست. به همین جهت صحابه در طریق ارسال پیام دین واقع میشوند. شیعه با توجه به تبعیت از مکتب اهلبیت(ع) به هر صحابی و گفتههایش از رسولالله(ص)اعتماد نمیکند. اما در یک دیدگاه افراطی به دلیل نقص در مبانی اعتقادی، عدهای قائل به عدالت تمام صحابه شدهاند. قبل از بیان این احکام باید به موضوع بحث یعنی صحابی پرداخت که در این مقاله به آن میپردازیم.
معنی لغوی
اصحاب و صحابی از مشتقات صحب، یصحب میباشند و مصدر آن صحبة است. صحابه به معنی اصحاب است[1] و به لحاظ استعمال در موارد گوناگون چون یار و یاور و همنشین و رفیق و پیرو و مطیع بکار میرود. قیدی که در معنی لغوی این کلمه است، کثرت همنشینی است و به همین دلیل صرف دیدار و همنشینی به مصاحبت منجر نمیشود. اسلام و ایمان و همکیش و یا همشأن بودن و ...در معنی لغوی وجود ندارد به همین دلیل کافر و مسلمان در معنی لغوی میتوانند با هم مصاحبت داشته باشند.
مشتقات صحب در قرآن
مشتقات کلمه صحب در قرآنکریم بکار رفته چون اصحاب، اصحابهم، صاحبته، صاحبکم، صاحبة، صاحبه، صاحبی، صاحبهما، صاحبهم و.....که در همان معنی لغوی بکار رفته که مراد از آن گاهی پیامبر(ص) و گاهی در مورد پدر و فرزندش میباشد که در اعتقاد با هم اختلاف دارند و همچنین گاهی مراد قوم کافر و یا دو کافر است و یا بر اهل بهشت یا جهنم و گاهی مراد همنشین پیامبر(ص) است.[2] از این استعمالات قرآنی واضح میشود که لفظ اصحاب و مشتقات آن به خودی خود دارای معنی ارزشی و معنوی نبوده بلکه از طرفین مصاحبت باید پی به ارزش دار بودن چنین همراهی و ارتباطی پیبرد.
معنی اصطلاحی
از مهمترین مبانی در عدالت صحابه تعریف اصطلاحی این واژه است؛ زیرا این تعریف موضوع برای حکم به عدالت نزد اهلسنت است. اینک به تعاریف مختلفی که از سوی عالمان اهلسنت برای صحابه شده اشاره میکنیم.
نظر مشهور
به دلیل وابستگی کامل علم حدیث به اسناد و طرق رسیدن به روایات، علماء علم حدیث بیشتر به بحث درمورد صحابی و تعریف و شرائط آن پرداختهاند از جمله میتوان به افرادی چون ابنحجر عسقلانی اشاره کرد. ابنحجر عسقلانی در این باره میگوید: صحیحترین تعریفی که در این باره ارائه شده این است: صحابی کسی است که پیامبر(ص) را ملاقات کرده باشد در حالی که به او ایمان داشته و بر آیین اسلام بمیرد. قید اسلام برای اینکه ما شخصی را صحابی بدانیم لازم است و به همین دلیل کسی که مسلمان نباشد ولی با پیامبر(ص) مصاحبت داشته باشد به او صحابی اطلاق نمیشود. این قید فارق بین معنی لغوی و اصطلاحی است؛ زیرا در معنی لغوی قید اسلام وجود ندارد.[3]
با توجه به این تعریف باید بگوییم هر کسی از مسلمانان که به دیدن پیامبر(ص) موفق شده در نظر ابن حجر از صحابه است؛ چرا که فقط این گذاره در این تعریف مورد درک دیگران است و بقیه قیود این تعریف خارج از درک دیگران است. به همین دلیل نظر مشهور اهلسنت در تعریف صحابی فقط مسلمانی است که پیامبر(ص) را دیده باشد.[4] ابنحجر در ادامه براساس تعریفی که ارائه داده، میگوید: به این ترتیب صحابی بر هر کسی که پیامبر را ملاقات کند چه مجالستش طولانی باشد چه نباشد، چه از آن حضرت روایت نقل کند چه نقل نکند، چه با پیامبر(ص) به جنگ رفته باشد چه نباشد، چه اینکه فقط پیامبر(ص) را دیده باشد بدون اینکه با آن حضرت مجالست داشته باشد و یا حتی به خاطر عارضی مانند نابینائی آن حضرت را ندیده باشد، اطلاق میشود.[5] این تعریف که به گستردگی موضوع یعنی عموم صحابه میانجامد، مورد تأیید بخاری و احمد بن حنبل و تابعین آنها بوده است و به همین جهت از پایگاه قابل توجهی در اهلسنت برخوردار شدهاست بطوریکه ما میتوانیم این نظر را به اهلسنت استناد دهیم.
گستردگی تعریف مشهور
تعریف مشهور با این گستردگی شامل اطفال (چه اطفالی که خوب و بد را تشخیص بدهند چه تشخیص ندهند) میشود و بر طبق تعریف مشهور، باید عموم اطفال را نیز جزء صحابه دانست! با اینکه ادراک و بلوغ عقلی برای کودکان متصور نیست. پس با این تعریف بسیاری از صحابه بنابر نظر مشهور اهلسنت باید کودکانی باشند که به حد ادراک نرسیدهاند؛ درحالی که حکم بدیهی عقل با آن ناسازگار است. ابنحجر در دفاع از نظر مشهور به دفع این اشکال پرداخته و گفته همه کودکانی که به سن بلوغ نرسیده ولی ادراک آنها در حد درک دیدار میباشد داخل در تعریف بوده و جزء صحابه میشوند!! و کودکانی که به این حد نرسیدهاند، از حهت روایت نمودن جزء صحابه نمیباشند بلکه تابعی هستند اما از این جهت که پیامبر(ص) ایشان را دیده صحابی هستند!![6] مسأله دیگری که در گستره افراد صحابه میتواند تأثیر گذار باشد این است که آیا کسی که پیامبر(ص) را بعد از رحلت آن حضرت دیده باشد، جزء صحابه میباشد یا خیر؟ در این رابطه اهلسنت دو نظر متفاوت بیان کردهاند که با قبول آن تعداد اصحاب افزایش مییابد. البته گستردگی تعریف مشهور محدود به این نمیشود بلکه جن و انس را نیز داخل این تعریف نموده و آنان را نیز جزء صحابه میشمرند که با مخالفت ابن اثیر با صحابی شمرده شدن جن روبرو شده. اما ابن حزم اندلسی و ابن حجر تعریف را شامل جن نیز میدانند!
در مورد ملائکه نزد اهلسنت اختلاف است که آیا میتوان آنها را جزء صحابه شمرد یا خیر؟ منشأاین اختلاف این است که بین اهلسنت اختلاف است که آیا پیامبر(ص) نسبت به ملائکه رسول محسوب میشود یا خیر؟ عدهای مانند فخر رازی در اسرار التنزیل معتقدند که پیامبر(ص) رسول خدا برای ملائکه نیست در نتیجه نمیتوانند صحابه پیامبر(ص) باشند. اما برخی دیگر چون تقیالدین سبکی رسالت پیامبر(ص) را شامل ملائکه میداند و در نتیجه ملائکه نیز داخل در تعریف صحابه میشوند.[7] نکته دیگر در تعریف مشهور این است که عمومیت این تعریف شامل منافقین نیز میشود و شاهدش این است که پیامبر(ص) بر عبدالله بنابی که از منافقین مشهور بوده اطلاق صحابی نموده. اما مصادیق و افرادی که میتوان آنها را صحابی دانست تمام مردم مکه و مدینه و حجاز و ...است که لااقل پیامبر(ص) را دیدهاند اما تعداد این افراد بنابر نظر ابوزرعه الرازی بیش از صدهزار میباشند که پیامبر(ص) را دیده و از آن حضرت سخنی شنیدهاند.[8]
نظرات غیر مشهور
نظرات دیگری برای اهلسنت درباره عدالت صحابه وجود دارد که نظرات غیرمشهور محسوب میشوند. از جمله میتوان به نظرات ابوالحسین از علماء علم اصول نام برد که وی گفته: صحابی کسی است که همنشینیاش با پیامبر(ص) به دلیل تبعیت و دریافت معارف از آن حضرت طولانی شده باشد.
واضح است که این تعریف نسبت به تعریف مشهور اهلسنت شامل عموم مردمی که پیامبر(ص) را دیده باشند نمیشود و به همین دلیل ابن حجر نظر این عالم سنی را شاذ و غیر علمی میداند. در ادامه ابن حجر به قول برخی از عالمان اهلسنت اشاره میکند که ایشان صحابه را به افرادی اطلاق میکنند که یکی از این چهار شرط در آنها وجود داشته باشد:[9]
1. همنشینیاش با پیامبر(ص) طولانی باشد.
2. روایتی از پیامبر(ص) را حفظ نموده باشد.
3. همراهی او با پیامبر(ص) در جنگ ذکر شده باشد.
4. در برابر آن حضرت به شهادت رسیده باشد.
این قول نیز توسط ابن حجر شاذ معرفی میشود. همچنین عدهای از عالمان اهلسنت شرط بلوغ و یا همنشینی حتی به مدت کم را شرط نمودهاند که توسط ابن حجر رد میشود. برخی فرق نیز قائل به کفر همه اصحاب شدهاند که قولی است که شیعه و اهلسنت آن را باطل میدانند. اما قول دیگری در اهلسنت همانند شیعه این است که جمیع صحابه عادل نبودند؛ مانند تفتازانی، مارزی، ابن العماد الحنبلی و شوکانی و محمد عبده و برخی شاگردانش.[10] به همین دلیل ابنحاجب گفتهاست که اکثر قائل به عدالت صحابه هستند.[11] ابن عماد حنبلی نیز بعد از ذکر شواهدی از وجود صحابه فاسق، میگوید: اجماع علماء (اهلسنت) بر اینکه تمام صحابه عادل هستند، با اینکه صحابه فاسق وجود دارند، لطمه نمیبیند؛ زیرا مراد ایشان غالب صحابه است و نادری از صحابه که فاسق هستند به حساب نمیآیند.[12]
ابن فورک و کیا طبری و ابوالحسین از علماء اصول فقه تعریفی ارائه دادهاند که صحابی فقط شامل افرادی میشود که با پیامبر(ص) مصاحبت طولانی و از سر اطاعت داشته باشند؛ بطوریکه از حزب و خدمه آن حضرت شوند.[13]سعید بن مسیب از بزرگان تابعین گفته: صحابی به کسانی گفته میشود که یک سال یا دو سال با آن حضرت باشد و یا اینکه در یک جنگ و یا دو جنگ با آن حضرت شرکت کرده باشد.[14]واقدی از اهل علم نقل میکند که صحابی کسی است که پیامبر(ص) را دیده باشد و به سن بلوغ رسیده باشد و اسلام آورد و امر دین را درک کند و به آن راضی شود، این شخص نزد ما از صحابه است و لو یک ساعت از روز چنین اتفاقی رخ دهد.[15] این تعریف با چنین گستردگی که دارد باز برخلاف قول مشهور است؛ زیرا شامل برخی از صحابه در نظر مشهور نمیشود.
تا کنون به قول مشهور و غیر مشهور اهلسنت در باره با صحابه آشنا شدیم. ادله عدالت تمام صحابه نزد اهلسنت و نقد آن و دیگر مسائل مربوطه در این باره را در مقالات دیگر پیگیری میکنیم.