در بین فقهای اهل سنت کسی که باعث تعدیل در اهل سنت شد و مذهب و تفکر عثمانی را کمرنگ کرد احمد بن حنبل میباشد. تذکر این نکته لازم است که وی با اینکه این نقش را داشته است ولی در عین حال از اهل سنتی است که دوران خلافت عثمان را دوران فتنه ندانسته و اعتقاد او بر افضلیت بر اساس همان ترتیب چینش خلفا میباشد. از وی منقول است که گفته است: هر کس علی(ع) را بر ابوبکر ترجیح دهد بر رسول خدا(ص) طعنه زده است و هر کس علی(ع) را بر عمر ترجیح دهد بر رسول خدا(ص) و ابوبکر طعنه زده است و هر کس وی را بر عثمان ترجیح دهد بر ابوبکر و عمر و عثمان و بر اهل شورا و بر مهاجرین و انصار طعنه زده است.[1]
نقش احمد بن حنبل
او با نوع بیان و اعتقادی که داشت باعث تعدیل در این تفکر شد. در نقلی آمده است که از احمد بن حنبل پرسیدند اگر کسی در اعتقاد خود در ترتیب خلفا بگوید ابوبکر و عمر و علی(ع) و عثمان، درست است یا نه؟ گفت از این رای خشنود نیستم سائل پرسید: میگویند اگر فردی چنین اعتقادی داشته باشد مبتدع است. وی گفت این بدعت تندی نیست. سائل پرسید: اگر کسی بگوید ابوبکر و عمر و علی(ع) و بعد ساکت شود؟ احمد گفت از این سخن خشنود نیستم. سائل پرسید: آیا معتقد به آن مبتدع است؟ وی گفت: از نسبت دادن این سخن هم نیز خشنود نیستم. احمد ادامه داد: برخی از اصحاب پیامبر عثمان را مقدم میداشتند. ابن مسعود درباره عثمان میگفت: خیر من بقی (بهترین کسی که باقی مانده است) و عایشه هم میگفت: اصبح عثمان خیر من علی(ع) [2]و آگاهیم که بعداً از هر دوی اینها چقدر بدگویی نسبت به عثمان منقول است. گرچه عایشه بعد از قتل عثمان از گفتههای خود پشیمان شد.
در این نوع گفتار بوضوح دو نکته را در مییابیم:
1. احمد بن حنبل از ورود نام امیر المومنین علی(ع) در بین خلفا ابائی نداشته و آن را مثل عثمانیها بد و نا پسند نمیشمرده است.
2. از تقدم امیر المومنین(ع) بر عثمان، بوی کفر استشمام نمیکرده است و همین امر اولین قدم برای کمرنگ کردن اعتقاد عثمانی بوده است. هر چند احمد ابوبکر و عمر را بر امیرالمومنین(ع) تفضیل میداده است.
از اینجا احمد بن حنبل کم کم عقیده تربیع[3] را داخل در حوزه اهل سنت بالخصوص اهل حدیث کرد.
مراحل از بین بردن اعتقاد عثمانی
قدم اول او این بود که با نوشتن کتاب فضائل الصحابه و اختصاص دادن حدود دویست صفحه از آن به فضائل امیرالمومنین(ع) و نقل احادیث فضائل امیرالمومنین(ع) در صدد شکستن جو مسموم آن زمان بر آمد و تا حدی هم موفق شد. وی احادیث خاصی درباره امیرالمومنین(ع) را بیان کرده و در بین مردم پخش میکرد. مثلا نقل میکند:
زمانی که آیه برائت نازل شد پیامبر اسلام(ص) آیه را به ابوبکر داد تا برای مشرکان بخواند. زمانی که رفت تا به ذا الحلیفه (مکانی است بین مدینه و مکه) رسید پیامبر(ص) او را برگردانید و فرمود این آیات را کسی بجز من یا اهل بیت من نباید برای مشرکان ببرد. سپس علی(ع) را فرستاد[4]. نکتهای که لازم به تذکر است اعتراف احمد بن حنبل در نقل این حدیث، به ادخال امیرالمومنین(ع) در اهل بیت پیامبر و از آن طرف این ادخال، اثبات عصمت را برای امیر المومنین(ع) میآورد.
در جای دیگر احادیثی را میآورد که از جمله آن احادیث این است که پیامبر اسلام(ص) فرمود:
« یا علی(ع) لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق »[5].
(علی(ع) جان تو را دوست نمیدارد مگر انسان مومن و تو را دشمن نمی دارد مگر انسان منافق)
و در حدیث دیگری آورده است :
قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: « یا علی انه من فارقنی فقد فارق الله و من فارقک فقد فارقنی »
علی جان هرکسی از من جدا شود از خدا جدا شده و هر کسی که از تو جدا شود از من جدا شده است. [6]
نقل این احادیث تا آنجا بود که احمد به وضوح تصریح میکرد که جابر بن عبدالله انصاری میگفت: بنابر این احادیث ما انصار اگر میخواستیم ببینیم کسی مومن یا منافق هست با حب و بغض علی(ع) میشناختیم[7].
آوردن اینگونه احادیث در آن زمان که جو عثمانی غالب بود کار بسیار بزرگ و خطیری محسوب میشود.
در قدم دوم برای اثبات خلافت امیر المومنین(ع) احمد بن حنبل چند اقدام در چند مرحله انجام داد.
در مرحله نخست سعی در اشاعه حدیث سُفَینه داشت. این حدیث با حدیث مشهور سَفینه که در فضائل اهل بیت است فرق دارد. در این حدیث طبق روایات اهل سنت منقول است که پیامبر(ص) فرمودند: خلافت و جانشینی بعد از من سی سال است و بعد از آن ملوک و پادشاهی است.[8] احمد این حدیث را بیان میکرد و بعد تلویحا برای اثبات خلافت امیرالمومنین(ع) میگفت: ابوبکر دو سال و اندی حکومت کرد و عمر ده سال و عثمان دوازده سال و امیرالمومنین(ع) شش سال[9]. پس علی(ع) در این سی سال بوده و خلیفه پیامبر( ص) است.[10]
در مرحله دوم همانطور که در بالا آمد اگر کسی نام امیرالمومنین(ع) را در لیست خلفا میآورد او را بدعت نمیدانست –بر خلاف عثمانیه که اگر کسی این اعتقاد را داشت او را اهل بدعت در دین میدانستند- و میبینیم که در مقابل این اعتقاد میگفت: عیبی نمیبینم اگر کسی قائل به این شود که امیرالمومنین(ع) خلیفه چهارم است؛ بخاطر نزدیکی وی با رسول خدا و...[11]
در مرحله سوم تصریح میکرد که علی(ع) نزد ما از خلفای راشیدین میباشد[12]
در مرحله چهارم در اثبات شدید اعتقادش میگفت: هر کس که قائل به تربیع نباشد او از الاغ گمراهتر است.[13]
با بکارگیری این شیوه احمد بن حنبل توانست طی چهار مرحله تفکر عثمانی را کم کم خنثی سازد و اهل سنت را به سمت عقیده تربیع بکشاند.
پس باید گفت: هر چند عثمانیه کار خود را با حرارتی تمام شروع کرد و در خیلی از جریانات قرون اولی تاثیرگذار بود اما با تلاشهای احمد بن حنبل این آتش رو به سردی گرائید و بالاخره در قرن چهارم بیفروغ گردید.