24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تقشير، قشر، ماهيت، مدرك عقلي، مدرك مثالي، محسوس
نویسنده : حسن رضايي
قشر یعنى پوست و در اصطلاح علمی، ظاهر است که باطن را نگاه دارد. یعنى شریعت که حافظ طریقت است و علم باطن مانند مغز و علم ظاهر همچون پوست است.[1]تقشیر مصدر باب تفعیل و به معنای کندن پوست و قشر از چیزی است. در فلسفه هرجا که قصد بیان تجرد وجودی از زواید و امور غیر از ذات و ذاتیات شیئ باشد، این واژه استعمال میشود. این عمل که توسط عقل و قوه ناطقه انسان صورت میپذیرد به این علت است که این امور دارای زوائد مادی و جسمانی و یا نیمه جسمانی هستند و چون عقل و قوه تفکر انسان از امور مجرد است توان درک این امور با همه مشخصات و عوارض آنها را ندارد. به همین جهت عقل ابتدا آنها را از زوائد و عوارضی که بر اصل ماهیت و حقیقت آنها بار شدهاند جدا کرده و به اصطلاح تقشیر مینماید و بدین صورت میتواند آنها را درک کند.
مصادیق تقشیر در فلسفه عبارتند از:
1. ماهیتهای خارجی و تشخص یافته: در بحث تشخص ماهیت آمده است که قبل از تشخص ماهیت به واسطه هیئتها و اموری که از خارج آن بدان ملحق میشوند، ماهیت وجودی در متن واقع و نفس الامر دارد که از این زوائد و پوستها جدا و عاری است و در این مرحله میتواند مورد تعلق نفس واقع شود و متصف به کلیت شود.[2]
2. صورتهای مادی و طبیعی: آنچه که به ادراک عقل میرسد، باید به نحو کامل از امور مادی و جسمانی جدا و تقشیر شوند وگرنه نمیتوانند مدرک عقل واقع شوند. [3]از آن جایى که صور عقلى، از نظر حقیقی بسیط هستند و هر حقیقت صرفهاى، قابل تعدد و تکثر نمىباشد. اگر صورتى از ماده و از صورت اشباح مثالى مجرد شوند و عقل، آن را از قیود ماده و زمان و مکان منتزع و از قشور و پوستهای جسدی تقشیر نماید و به وجودى عقلانى متمثّل گردید، مثل صورت عقلى مجرد بالفطره، تکثّر و تعدد فردى نمىپذیرد. اگر هزاران نفر صورت طبیعیه را از قیود و جلباب باعث تعدد، رها سازند و آن را به صورتى مجرد تام الوجود ادراک نمایند، مدرک واقعى، شىء واحد است.[4]مثلا "آب" با وصف کلیت و عقلی، باید جمیع اموری که از عوارض لاحق و زائد برحقیقت آن است، جدا شود.[5]
3. مدرکات قواى نازل نفس: این مدرکات که همراه با عجز و ضعف هستند، اموری هستند که به ماده نزدیکتر و نحوه وجود آنها ضعیف است. بنابر مسلک شیخ الرئیس، این امور از آن جایى که به حسب اعمال نفس، تجرید تام و تقشیر کامل نمىشوند و قواى ادراکى این مدرکات، ضعیف الوجود و از سنخ امور جسمانى هستند، بعد از جدا شدن نفس، به تبع قواى ادراکى، معدوم مىشوند. بنابر مسلک شیخ آنچه از امور خارج از ذات انسان ادراک شوند و معلوم و مشهود نفس واقع گردند، اگر به کلى از ماده و مقدار، تجرید و تقشیر نگردند باقى نمىمانند.[6]
4. صورت های خیالی: عقل و قوه ناطقه، لواحق عارض بر این امور را از این صورتها که در خیال انسان رسم شده است، جدا نموده و آنرا تعقل کرده و درک میکند.[7]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان