كلمات كليدي : انگيزش، دلايل محرك و توجيه كننده عمل، منشأ انگيزش اخلاقي، ويژگي انگيزش اخلاقي، روان شناسي اخلاق، خودگروي روان شناختي
نویسنده : مهدي فصيحي رامندي
بدون تردید انسان برای رفتارهای آگاهانه و اختیاری خود نیازمند دلیل است. دلیل یعنی همان پاسخی که انسان در برابر این پرسش که «چرا باید این کار را انجام بدهم؟» میدهد. کسی که این پرسش را می پرسد در حقیقت دو معنا را میتواند مد نظر داشته باشد.[1] گاهی پرسش فوق به این معناست که چه چیزی این عمل را از نظر عقلانی توجیه میکند؟ یا شخص در واقع میخواهد بداند « آیا واقعاً از منظر اخلاقی ملزم به انجام دادن این کار هستم؟» پاسخهایی که به این پرسش داده میشود را « دلایل توجیه کننده عمل» میگویند. اینجا سخن از مبحث توجیهِ[2] بایستگی عمل است. اما این سؤال ممکن است به این معنا باشد که « من به چه انگیزهای باید این کار را انجام دهم؟» سؤال کننده در این معنا میخواهد بداند چه چیزهایی باید محرک او در انجام عمل باشند. به مباحث انگیزش، دلایل محرک عمل یا تبیینِ[3] عمل نیز میگویند. زیرا انگیزه فاعل جزئی از علت پدید آورنده عمل است و تبیین یک عمل اختیاری شامل بیان انگیزه فاعل نیز میشود.[4]
برای این که به طور اجمالی نگاهی به مباحث انگیزش اخلاقی داشته باشیم لازم است به پنج پرسش زیرپاسخ دهیم:
1. انگیزش اخلاقی چیست؟
2. چه منشأ هایی برای انگیزش اخلاقی مطرح شده است؟
3. انگیزش اخلاقی چه ویژگیای دارد؟
4. آیا انگیزش اخلاقی تأثیری در ارزشمندی عمل دارد؟
5. چه رابطهای میان انگیزش اخلاقی و نظریههای اخلاقی وجود دارد؟
چیستی انگیزش اخلاقی
در غرب بحث انگیزش اخلاقی از دو منظر مورد مطالعه قرار گرفته است. برخی از دیدگاه فلسفی به طور عام به بررسی جایگاه انگیزش ها در عمل انسان پرداخته اند. این مباحث تحت عنوان فلسفه عمل[5] طرح شده است. سؤال کلیدی در فلسفه عمل این است که هرگاه شخصی از روی قصد و هدفی دست به کاری میزند به خاطر جهت و دلیلی عمل میکند. حال این عمل چگونه مبتنی بر آن جهت میشود؟ فیلسوفان از دیدگاههای متفاوت پاسخهای متفاوتی به این پرسش دادهاند.[6] گر چه این بحث به طور کلی درباره هر عملی است. اما در اعمال اخلاقی به کلی مرتبط با انگیزش اخلاقی خواهد شد. از آن جهت که انگیزش و ارتباط ان با عمل ارادی علاوه بر ان که میتواند یک بحث فلسفی باشد. به شکل جدی یک بحث روانشناختی نیز هست. برخی به کاوشهای روانشناختی درباره انگیزش اخلاقی پرداختهاند این تأمّلات منجر به پیدایش یک دانش وابسته به اخلاق یعنی روانشناسی اخلاق شده است. روانشناسی اخلاق به عنوان یک رشته علمی عمدتاً به مسایل روانشناختیای میپردازد که درباره تحلیل و ارزیابی جنبههای روانی افعال اخلاقی مطرح میشود. این رشته با پیشفرضهای روان شناختی اخلاقی معتبر سرو کار دارد. یکی از مباحث بسیار مهم روانشناسی اخلاق بررسی مفروضاتی است که اگر آنها نباشند نمیتوان از فعل اخلاقی سخن گفت مانند جایگاه اختیار در عمل اخلاقی. مساله دیگری که در روانشناسی اخلاقی بدان پرداخته میشود ملازمات روانشناختی عمل درست یا نادرست اخلاقی است. مانند ضعف اخلاقی خودفریبی. از دیگر دغدغههای روانشناسی اخلاقی یا به بیان برخی مهمترین بحث روانشناسی اخلاق بحث انگیزههای اخلاقی است. این که چه انگیزههایی پشت یک فعل اخلاقی نهفته است؟ و یا اینکه چه انگیزههایی باید ورای یک عمل اخلاقی باشد؟ بنابراین به طور کلی دل مشغولیهای عمده مرسوم در روانشناسی اخلاقی دو دستهاند : نخست مسایلی که به عنوان مفروضات روانشناختی برای اعتبار اخلاق یا قواعد اخلاقی لازماند مانند اختیار. دوم مسایلی که درباره زیرساختها یا ملزومات روانشناختی اعمال اخلاقی به بحث میپردازد.[7] مبحث انگیزش اخلاقی در دسته دوم قرار دارد.
اما در میان اندیشمندان مسلمان تأملات در انگیزش اخلاقی رنگ فلسفی به خود داشته است. انگیزه، داعی عمل، نیتِ فعل و حسن فاعلی، واژههایی است که عمدتاً ناظر به انگیزش به کار گرفته شده است. از نگاه فلسفی هر عمل اختیاری به عنوان معلول دارای علتی است. علتهای تحقق هر شی در فلسفه اسلامی چهار علت هستند. علت فاعلی یا همان نفس انسان، علت مادی، علت صوری و علت غایی. هر کاری که از انسان سر میزند به یک انگیزهای سر میزند یعنی یک عامل روانی در درون. نفس انسان متوجه یک غایت خارجی است یعنی چون نفس آن غایت را ندارد به دنبال تحقق آن است و این کمبود، انسان را برای بدست آوردن آن چیز به حرکت در میآورد بنابراین اگر این خواستن انسان نباشد آن شیء تحقق نمییابد. یعنی انگیزه همان علت غایی است.[8]
منشاء انگیزش اخلاقی
در پاسخ به این پرسش دیدگاههای متفاوتی میتوان یافت یک دیدگاه بسیار قدیمی و مشهور در این باره پاسخی است که سقراط به این پرسش میدهد او معتقد است انسانها چون کار درست اخلاقی را نمیشناسند به عمل اخلاقی دست نمیزنند. بنابراین منشاء انگیزش اخلاقی انسان برای انجام عمل اخلاقی، آگاهی و معرفت و منشأ ضعف اخلاقی جهل و نادانی است. بعدها این دیدگاه توسط ارسطو مورد تردید واقع شد. ارسطو در اعتراض گفت بسیاری با این که میدانند کار درست چیست باز به آن مبادرت نمیکنند بنابراین علاوه بر آگاهی، اراده نیز در انجام یک عمل لازم است. پس علم به تنهایی علت انگیزش نیست. علم در همه انسانها منشاء انگیزش نیست.
بنابراین دیدگاه دیگری در این زمینه شکل گرفت که به دیدگاه درون گرایانه در انگیزش اخلاقی شهرت یافت. این دیدگاه در غرب مشهور به دیدگاه هیوم است. هیوم معتقد است آنچه منشأ انگیزشهاست به طور کلی امیال هستند. میل ریشه تمام کارها است. عمل را انجام میدهیم چون به آن میل داریم. چه عمل اخلاقی باشد و چه غیر اخلاقی. این دیدگاه را از این جهت که برای انگیزش اخلاقی تنها بر یک عنصر درونی در انسان تأکید میورزد درونگرایی یا نظریه «باورـ میل»[9] مینامند.[10]
درونگرایان معتقدند یک سری نگرشها و شناختها از درون به اضافه امیال باعث برانگیخته شدن انسان به سوی عمل میشوند به عنوان مثال میل به خوردن سیب نیرویی انگیزشی در انسان به وجود میآورد که فاعل را به عمل خوردن سیب تحریک میکند اما اصطلاحا این میل کور است خود میل به انسان نمیگوید چگونه سیب را بخور. اطلاعات مربوط به چگونگی بر آوردن این میل را باورها و اگاهیها به انسان میدهند. به این ترتیب فشاری که از جهت میل در انسان حاصل میشود بوسیله باورها به سمت انجام عمل هدایت میشوند. میل بدون باور کور است و باورها بدون امیال فلجاند.[11]در مقابل این دیدگاه کانت معتقد است منشإ انگیزشهای اخلاقی عقل عملی است. عقل از ان رو که واقعیت بخش احکام اخلاقی است یعنی احکام اخلاقی را جعل میکند.[12]به تنهایی در صورتی که در پرتو رشد مناسب قرار گیرد اشخاص خردمند را به انجام عمل درست اخلاقی برانگیزد. دیدگاه کانت در باب انگیزش اخلاقی به دیدگاه عقل محور موسوم است.[13]
دیدگاه دیگری در این زمینه معتقد است. انگیزش اخلاقی باید انگیزشی دینی باشد. تنها عملی میتواند اخلاقی باشد که به انگیزه دینی صورت پذیرفته باشد. اگر کسی که راست میگوید بخواهد عملش اخلاقی تلقی شود باید به انگیزه این که دین چنین گفته راستگو باشد. این اعتقاد به نوعی نگاهی برون گرایانه به انگیزش اخلاقی است. به این معنا که شما هر چقدر هم یک رفتار اخلاقی را درست بدانید تنها این داوری شما محرک و بر انگیزنده برای عمل اخلاقی نیست اگر باورها و اعتقادات دینی به عنوان عاملی خارج از شما نباشند ارزشهای اخلاقی هیچ ضمانت اجرایی ندارند تنها اعتقاد به وجود خداست که موجب میشود انسانها به مراعات ارزشهای اخلاقی برانگیخته شوند. در واقع اگر گفته میشود دین پشتوانه روانشناختی اخلاقی است و اگر دین و باورهای دینی تضعیف شوند اخلاق ضمانت اجرایی ندارد به همین معناست.[14]
ویژگی انگیزش اخلاقی
یک نکته مهم دیگر درباب انگیزش اخلاقی این است که چه میل را منشأ انگیزش اخلاقی بدانیم و چه بگوییم عقل منشأ انگیزش اخلاقی است. باز جای این پرسش هست که انگیزش اخلاقی چه ویژگی دارد. آیا خود گرایانه است یا دیگر گرایانه. آیا میل انسان به این است که عمل اخلاقی لذتی برای خود انسان ایجاد کند یا تنها نفعی به دیگران برساند. یا امری میان این دو؟ برخی در توضیح ویژگی انگیزش اخلاقی گفتهاند باید میان انچه ما را به انجام کاری بر میانگیزد خواه عقل باشد خواه میل و انچه ما برای انجام ان برانگیخته میشویم و چگونگی انگیزش ما برای عمل، تفاوت قایل شده انچه ما برای انجام ان برانگیخته میشویم همان انگیزش است.[15] نوع پاسخی که به این پرسش داده میشود دو دیدگاه بسیار تاثیر گذار در نظریههای اخلاقی را ایجاد کرده است. یک دیدگاه مبتنی بر این است که انسان به لحاظ سرشتی تنها برای انجام عمل برای ارضای تمایلات خودش برانگیخته میشود که به خودگروی روانشناختی موسوم است.[16] و دیدگاه دیگر معتقد است در کنار گرایشهای خود محورانه انسان برخی کارها را تنها و تنها برای دیگران انجام میدهد که به دیگر گروی روانشناختی مشهور است.
انگیزش اخلاقی و نظریههای اخلاقی
یک پرسش جدی در فلسفه اخلاق این است که کدام نظریه اخلاقی را باید پذیرفت؟ پاسخ به این پرسش در واقع به جد در گرو این است که شما ویژگی انگیزش اخلاقی را چه بدانید؟ اگر گفتید انگیزش اخلاقی خودگراست. در آن صورت نظریهای که بر انجام عمل به قصد رساندن خیر به دیگران تاکید دارد پشتوانه روان شناختی نخواهد داشت. اگر قرار باشد اخلاق ضمانت اجرایی بیرونی نداشته باشد و افراد با نبود الزامهای بیرونی از آن تبعیت نمایند پس نظریه ای مقبولتر است که با سرشت روانی انسان تناسب بیشتری داشته باشد.[17] خودگرایی روانشناختی پشتوانه مناسبی برای تایید نظریه خودگرایی اخلاقی است. نظریه خودگرایی اخلاقی نظریه هنجاری است؛ که میگوید انسان باید همواره عملی را انجام دهد که بیشترین لذت را برای او به همراه دارد. این نظریه از آن رو که خودگروی روان شناختی را مسلم میگیرد چنین دستوری میدهد. بنابراین نظریههای اخلاقی وابستگی جدی با ویژگی انگیزش اخلاقی خواهند داشت.
انگیزههای اخلاقی و ارزش اخلاقی
پرسش دیگر در مسأله انگیزش اخلاقی این است که آیا انگیزهها در ارزشمندی عمل دخیلاند یا خیر ؟ به طور کلی در غرب کمتر به انگیزهها و جایگاه آنها در ارزشمندی عمل پرداختهاند. کانت یکی از معدود کسانی است که اصل انگیزه و تأثیر آن را در ارزشمندی عمل اخلاقی مطرح کرده است. او انگیزه نیک را تنها خوب ذاتی میداند. زیرا انگیزه خوب تنها چیزی است که خوبیاش تنها بخاطر خودش است نه برای امر دیگری. بنابراین اعمال ارزشمندی خود را از انگیزه که خوبیاش ذاتی است میگیرند. کانت این انگیزه را انجام وظیفه و انجام عمل بر طبق قانون عقل میداند.[18] در اخلاق فضیلت محور نیز یک سنت افراطی وجود دارد که بر اساس آن ارزیابی اعمال و قواعد اخلاقی مستقیماً از توصیف انگیزههای خوب و بد و چگونگی ابراز و فعلیت یافتن انها در اعمال انسان به دست میآید. مشهورترین نمونه تاریخی این رویکرد را در جمهوری افلاطون میتوان یافت او در این کتاب میگوید: اعمال خوب عبارتند از اعمالی که سلامتی و هماهنگی روح را افزون یا حمایت کنند. فضیلت گرایان متأخّر نیز همین اعتقاد را درباره تأثیر انگیزهها در ارزشمندی اخلاقی عمل دارند. آنها به طور کلی معتقدند حسن فاعلی و خوب بودن انگیزهها در عمل اخلاقی نقش پر رنگتری نسبت به خوبی خود عمل دارد.[19]در نظام اخلاق اسلامی نیز انگیزه و نیتها جایگاه ویژهای دارند. به طور کلی هر عمل چه اخلاقی و چه غیر مرتبط با اخلاق به دو بخش جسد و روح تقسیم میشود. مانند انسان. خوبی یک عمل برآیند حسن روح عمل یا حسن فاعلی و حسن فعلی و جسد عمل است. این دو با هم ارزشمندی عمل را تشکیل میدهند. بنابراین در نظام اخلاق اسلامی انگیزه اخلاقی یا حسن فاعلی یکی از ارکان ارزشمندی عمل است والبته رکن اساسی ارزش اخلاقی.[20] این نکته از حدیثی از امام علی علیهالسلام به روشنی قابل برداشت است حضرت میفرماید:
«گروهی خدا را به امید [بهشت]، پرستیدند و این عبادت بازرگانان است و گروهی او را از ترس[دوزخ] عبادت کردند این پرستش بندگان است و گروهی خدا را برای سپاسگذاری عبادت نمودند و این عبادت آزادگان است.»[21]