دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نظریه اخلاقی رواقیان

No image
نظریه اخلاقی رواقیان

كلمات كليدي : مكتب رواقيان، سقراط، زنون، اراده، فضيلت و رذيلت، كلبيان، خير و شر

نویسنده : (تليخص)هیئت تحریریه سایت پژوه

نظریه اخلاقی رواقیان

بعد از سقراط، علاوه بر مکتب افلاطون و مکتب ارسطو، چهار مکتب دیگر نیز به وجود آمد که هر کدام به نحوى ادامه [مکتب] سقراط به شمار مى‌رفتند. هر کدام از این مکتبها در حقیقت، شاخه‌اى از فلسفه سقراط را تعقیب مى‌کردند. آن مکتب‌ها عبارت است از مکتب کلبیان، مکتب شکاکان، مکتب اپیکوریان و مکتب رواقیان.

مؤسس مکتب رواقى مردى است به نام زنون اهل قبرس. زنون رواقى غیر از زنون الیائى است. زنون الیائى در حدود دو قرن پیش از زنون رواقى مى‌زیسته است. رواقیان از آن جهت رواقى خوانده شدند که زنون در یک رواق مى‌نشسته و تدریس مى‌کرده است.

رواقیان در برخى نظریات خود تحت تاثیر نظریات کلبیان مى‌باشند، ولى اساس نظریه شان در حکمت عملى، مستقل است. سقراط بیش از هر شخصیت دیگر مورد تقدیس رواقیان بوده است. راسل مى‌گوید:

«رفتار سقراط هنگام محاکمه، سرپیچى‌اش از فرار، متانتش در برابر مرگ، و این دعویش که ستمگر، به خودش بیش از ستمکش آسیب مى‌رساند، همه با تعالیم رواقیان موافق بود. بى‌پروائیش از سرما و گرما، سادگیش در خوراک و پوشاک، و وارستگى کاملش از همه اسباب راحت جسم نیز با تعالیم رواقیان موافق بود.»

روح نظریه اخلاقى رواقیان این است که «فضیلت‌» عبارت است از اراده خوب، فقط اراده است که خوب یا بد است، فضیلت و رذیلت هر دو در اراده جاى دارند. مى‌گفتند:

«اگر انسان اراده‌اى نیک داشته باشد و بتواند نسبت به رویدادهاى بیرونى بى‌اعتنا و سهل‌گیر بماند، وقایع خارجى نمى‌تواند شخصیت ذاتى او را تباه سازند.»

در حقیقت از نظر رواقیان، رستگارى به شخصیت انسان و شخصیت انسان به اراده او وابسته است. رواقیان اراده خوب را اراده‌اى مى‌دانستند که اولا نیرومند و تاثیر ناپذیر باشد و ثانیا موافق با طبیعت باشد. اپیکتتوس که یکى از رواقیان سرشناس است مى‌گوید:

«اگر هر یک از شما خود را از امور خارجى کنار کشد به اراده خویش باز مى‌گردد و آن را با کوشش و ریاضت به پیش مى‌برد و اصلاح مى‌کند بدان سان که با طبیعت‌سازگار شود و رفیع و آزاد و مختار و بى‌معارض و ثابت قدم و معتدل گردد; و اگر آموخته باشد که آن کس که خواستار چیزى یا گریزان از چیزى است که در حیطه اقتدار او نیست، هرگز نخواهد توانست ثابت قدم و آزاد باشد بلکه بالضرورة باید با آنها متغیر گردد.»

آنان معتقد بودند که خیر و شر بودن حادثه‌اى براى انسان، امرى مطلق نیست بلکه به طرز تلقى انسان بستگى دارد. مى‌گفتند:

«اشخاص دیگر بر امور خارجى که بر تو مؤثرند اقتدار دارند، مى‌توانند تو را به زندان افکنند و شکنجه دهند یا برده سازند، اما اگر تو اراده‌اى نیرومند داشته باشى، آنها بر تو اقتدارى نخواهند داشت.»

نقد

بدون شک، در فلسفه رواقى جزئى از حقیقت وجود دارد. نیرومندى اراده، آزادگى، شخصیت معنوى داشتن جزئى از اخلاقى بودن است. ولى اشکالاتی بر این فلسفه وارد است:

1- بیش از اندازه به درون گرائیده است و در نتیجه به نوعى بى‌اعتنائى و سهل انگارى دستور مى‌دهد، اصل سخت کوشى و مقابله با حوادث و تغییر آنها در جهت مراد و هدف در این فلسفه مورد توجه قرار نگرفته است. انسان در این جهان آفریده نشده است فقط براى اینکه حالت دفاعى به خود بگیرد و مصونیتى درونى در خود ایجاد کند که حوادث نتواند در او تاثیر نماید؛ و آفریده نشده است که صرفا آزاد بماند و برده و اسیر جریانات واقع نشود. بلکه علاوه بر این باید مهاجم و تغییر دهنده باشد، یعنى آفریده شده است که خود را و جامعه را و جهان را در جهت کمال تغییر دهد.

2- بیش از اندازه فردگرا است و جنبه اجتماعى ندارد. در این سیستم اخلاقى عواطف باشکوه انسانى جاى ندارد.

3- به نوعى مقاومت و نوعى رضا و تسلیم مى‌خواند، مقاومت (البته مقاومت درونى) در برابر تاثیر حوادث (نه خود حوادث) و تسلیم در برابر آنچه به حکم طبیعت و یا تقدیر الهى چاره ناپذیر است. اراده خوب اراده‌اى است که از طرفى مقاوم باشد و از طرف دیگر با حوادث جبرى و ضرورى ستیزه بیهوده نکند. ولى از نظر اخلاقى، این مقدار براى توجیه خوبى اراده کافى نیست. باید مقصدى خوب که خوبى خود را نه از ناحیه اراده، از ناحیه دیگر داشته و به علاوه آن مقصد، خوب فى نفسه باشد نه خوب براى من، و به عبارت دیگر مقصدى که خوب مطلق باشد نه خوب نسبى در میان باشد.

اگر معنى اخلاق، دستورالعمل زندگى باشد به معنى اینکه هر کسى براى اینکه خوشتر و بهتر و نیرومندتر و با شخصیت‌تر زندگى کند باید آن دستورها را به کار بندد، دستورالعمل‌هاى رواقیون را مى‌توان اخلاق شمرد. و اما اگر اخلاق را به معنى رفتار با فضیلت و قابل تقدیس و متعالى بدانیم، آنچه رواقیون گفته‌اند کافى نیست. زیرا آنچه رواقیون مى‌گویند خوب نسبى، یعنى خوب براى همان فردى است که به کار مى‌بندند، و حال آن که خیر و فضیلت، آنگاه خیر و فضیلت است که نسبت به اشخاص متغیر نباشد.

تفاوت اخلاق رواقی با اخلاق کلبی:

اخلاق رواقى با اخلاق کلبى، در بى‌اعتنائى و تاثیر ناپذیرى از حوادث اشتراک دارند. تفاوت در این است که اخلاق کلبى خوبى را در بى‌نیازى عملى و ترک همه چیز مى‌داند و از همه چیز کناره مى‌گیرد و «سگ زیستى‌» و «حیوان زیستى‌» را توصیه مى‌نماید، ولى اخلاق وراقى توصیه به کناره گیرى و ترک عملى نمى‌کند، آنچه توصیه مى‌کند، بى‌تفاوت بودن در برابر اقبالها و ادبارهاى حوادث است نه گریز از آنها. لهذا رواقى مخالف بهره‌مندى از تمدن و مواهب حیات نیست، آنچه او مخالف آن است گرفتارى و اسارت به وسیله آنها است.

کلبى مانند کسى است که از ترس گرفتارى به یک بیمارى از محیط مى‌گریزد، و اما رواقى بجاى گریز از محیط بیمارى، در خود مصونیت طبى ایجاد مى‌کند. اما هیچکدام به مبارزه با بیمارى دعوت نمى‌کنند.

از نظر تاریخى این مکتب‌ها همه در زمانى به وجود آمده‌اند که دوره ادبار یونان بوده است، زیرا نظام دولت‌شهرى یونان وسیله اسکندر از بین رفت و با نابودى اسکندر، نوعى بى‌نظمى و اغتشاش و ناراحتى در زندگى مردم پدید آمد. بسیارى از محققان را عقیده بر این است که این مکتبها همه عکس العملهاى مختلفى است که فلاسفه به حکم قانون طبیعى در برابر آن مشکلات ابراز داشته‌اند، و در واقع همه این فلسفه‌ها فلسفه دلدارى و تسلى است.

مکتب کلبى مکتب فرار از زندگى است، مکتب رواقى مکتب مقاومت است، اما مقاومت درونى. مکتب اپیکوریسم مکتب فرار از رنجها و پناه بردن به لذتها است، و مکتب شک، مکتب تزلزل معیارها است که معمولا به دنبال سختیها پدید مى‌آید.

مقاله

نویسنده (تليخص)هیئت تحریریه سایت پژوه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

اخلاق توصیفی

No image

عقل نظری و عملی

No image

انگیزش اخلاقی

Powered by TayaCMS