24 آبان 1393, 13:55
كلمات كليدي : اخلاق وظيفهگرا، کانت، ارزش اخلاقي ، عقلانيّت اخلاقي، عقلانيّت عملي، عقل، عملنگر، قاعده نگر
وظیفهگرایان معتقدند کارهای صواب الزاما کارهایی نیستند که مستقیم یا غیرمستقیم بیشترین خیر را برای خود انسان یا کل جامعه به وجود میآورند بلکه ملاحظات دیگری نیز وجود دارد که اهمیت بیشتری داشته وبرای سنجیدن ارزش اخلاقی یک فعل باید به آنها توجه کرد. یک عمل یا قاعده میتواند اخلاقا درست یا الزامی باشد و در عین حال نه تنها بیشترین غلبه خیر بر شر را برای خود شخص یا جهان در پی نداشته باشد؛ بلکه حتی ممکن است باعث متضرر شدن عدة بیشماری نیز بشود. کانت میگوید: اگر دشمن یک ملت از شما سوالی بپرسد که با پاسخ درست ممکن است باعث قتل عام آن ملت شوید شما حق ندارید دروغ بگویید چرا که دروغ گفتن یک عمل ضداخلاقی است وهیچ غایتی نمیتواند زشتی آن را از بین ببرد. پس یک عمل یا قاعدة اخلاقی میتواند صرفا به دلیل واقعیت دیگری که مربوط به آن است یا به دلیل طبیعت خودش درست یا الزامی باشد.[1] او معتقد است وقتی عملی با انگیزه اطاعت عقل انجام پذیرد دارای ارزش اخلاقی خواهد بود ودر غیر این صورت، و با هر انگیزه دیگری که صورت پذیرد به هیچ وجه ارزش اخلاقی ندارد ، حال این انگیزه، تحصیل کمال و سعادت اخروی باشد یا یک امر دیگر. خلاصه اینکه، کار اخلاقی آن است که بدون هیچ چشم داشتی وصرفاً به خاطر حکم عقل انجام شود.[2]
لازم به ذکر است مراد از عقل در دیدگاه کسانی همچون کانت ، عقل نظری نیست. بلکه به اعتقاد او اساسا عقل نظری توانایی اثبات صحت یا عدم صحت امور هستیشناختی وارزششناختی را ندارد. به اعتقاد ایشان ما علاوه بر عقل نظری دارای عقل عملی نیز میباشیم که دارای یک دسته گزارههای بدیهی ارزشی است و الزامات اخلاقی مبتنی بر این گونه گزارهها میباشند.
در یک نگاه تفصیلی باید گفت: ما چند نوع عقلانیّت داریم: عقلانیّت نظری وعقلانیّت عملی وهر کدام از اینها کارکردی برای خود دارند. عقلانیّت عملی خود به دو نوع خودمحور و مصلحتاندیش و به عبارت دیگر اقتصادی و اخلاقی تقسیم میشود.
عقلانیّت عملی اقتصادی میگوید هر انسانی باید به دنبال تأمین منفعت خود باشد ومصلحت فردی او بر هر چیزی مقدم است ودر معاشرت با دیگران در صورت لزوم میتواند مصلحت دیگران را فدای مصلحت خود کند. چنین کسی تا جایی پایبند اخلاق است که منافعش اجازه دهد. دزدی ودروغ ترک میشوند چون آنها را به زیان خود میبیند، اما اگر به نفعش باشند ترک آنها را احمقانه میداند.
امّا عقلانیّت اخلاقی آدمی را به عدالت وانصاف فرا میخواند وبه او میگوید در تعقیب منافع شخصی خود، به دیگران ظلم ننماید وحقوق آنان را فدای خود نکند. خلاصه آنکه این عقلانیّت برای تعقیب منافع شخصی، چهارچوب معین میکند که همان محدودة ارزشهای اخلاقی است.
به اعتقاد وظیفهگرایان با توجّه به آنچه گفته شد میتوان هنجارها وارزشهای اخلاقی را از مقتضیات عقلانیّت عملی اخلاقی دانست. در نتیجه کسی که ارزشهای اخلاقی را مراعات میکند، در حقیقت از فرامین عقل پیروی کرده است. طبق این دیدگاه این سخن که نفی باورهای دینی، عقلانیّت ارزشهای اخلاقی را نفی کرده است درست نمیباشد.[3]
نظریههای وظیفهگرایانه بسته به نقشی که به قواعد کلی میدهند انواع مختلفی دارند. وظیفهگرایی عملنگر، وظیفهگرایی قاعده نگر دوگرایش عمده در این باب میباشند. از نظر عملنگرها همه احکام اساسی درباره الزام کاملا جزئیاند ومبتنی بر هیچ قاعدة کلی نیستند. مانند «در این موقعیت باید چنین وچنان کنم» واحکام کلی، مانند «باید همواره وفای به عهد کنیم» غیرقابل دسترسی یا بیفایدهاند ویا حداکثر از احکام جزئی مشتق شدهاند. در مقابل، وظیفهگرایان قاعدهنگر معتقدند معیار صواب وخطا مشتمل بر یک یا چند قاعده کلی همانند «باید همواره راست بگوییم» یا «باید همواره عادل باشیم» میباشد.[4]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان