كلمات كليدي : اراده الهي، مشيت الهي، اراده، كيف، دوست داشتن، تصميم گرفتن، اراده تكويني، اراده تشريعي، فاعل مختار، صفت ذات، صفت فعل، شوق
نویسنده : حسن رضايي
اراده از نظر لغوی حداقل در دو معنا استعمال شده است؛ یکی تصمیم گرفتن بر انجام کاری و دیگری خواستن و دوست داشتن.[1] معنای اول که تصمیم بر انجام کاری است، فقط در مورد افعال انسان به کار میرود، ولی معنای دوم، کاربرد بیشتری دارد و شامل دوست داشتن اشیاء خارجی، افعال شخصی خود و دوست داشتن افعال دیگران نیز میشود[2]؛ یعنی دوست داشته باشد که فاعل مختار دیگری با اختیار خودش کاری را انجام بدهد که در این صورت، آن را " اراده تشریعی " مینامند و نیز دوست داشتن انجام کاری از سوی خود را " اراده تکوینی" مینامند.[3] بحث اراده در دو جنبه اراده الهی و اراده بشر ارائه شده است.
مسأله اراده خداوند متعال یکی از دشوارترین مسائل فلسفی مابعدالطبیعه است که اختلافات زیادی را در میان فلاسفه برانگیخته است. گروهی آن را صفت ذاتی و زائد بر ذات برشمردهاند و گروهی دیگر آنرا عین ذات دانستهاند و آنرا به علم الهی به نظام اصلح بازگرداندهاند. گروهی دیگر آنرا از عوارض ذات پنداشتهاند و برخی دیگر آنرا نخستین مخلوق الهی برشمردهاند و اختلافات دیگری که در این زمینه وجود دارد که مجال ذکر همه آنها در این نوشتار نیست.
اقوال مسلمانان در اراده الهی
همه اندیشمندان مسلمان، اراده را به عنوان صفتی برای ذات باری تعالی میدانستند ولی در تبیین ماهیت این ویژگی الهی با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. اشاعره بر این عقیدهاند که اراده صفتى قدیم و زائد بر ذات است[4] آنان معتقد بودند که اراده صفت مستقلى است که بر اثر علم و قدرت حاصل مىشود و خود مستقل است و صفت خاصى است که یکى از دو مقدور را تخصیص مىدهد یا رجحان مىبخشد و اراده را مخالف علم و قدرت میدانند. معتزلیها نیز اراده را به اعتقاد نفع و کراهت را به اعتقاد ضرر تفسیر کردهاند.[5] در میان فلاسفه نیز نظر مشهور بر این است که اراده واجب تعالی که عبارتست از علم واجب تعالی به نظام اصلح[6]، یک صفت ذاتی است و عین ذات واجب است.[7] این علم که عنایت نیز نامیده میشود از این جهت که برای وجود نظام کامل و تمام، کفایت میکند و آنرا از عدم خارج میکند، اراده خوانده شده است.[8] آنان مىگویند تنها ذات الهى و علم او که عین ذاتش است، موجود میباشد و ذات و علم در ایجاد موجودات کافى است؛ بدین معنا که علم باری تعالى عین قدرت و اراده او است و خود علم هم عین ذات است، پس اراده نیز عین ذات اوست. محققان صوفیه نیز معتقدند که خداوند دارای ارادهاى زائد بر ذات است ولى این زیادت به حسب تعقل است نه زیادی خارجى، چنانکه در سایر صفات حقیقى نیز همین نظر را دارند. بنابراین صوفیه با متکلمان از این جهت که اراده را صفتى خارجى زائد بر ذات مىدانند مخالفت دارند و با حکماء از این جهت که اصولا اراده را نفى مىکنند مخالف هستند.[9]
حقیقت اراده
گفتیم که اراده به دو معنا به کار میرود و در معنای اول نیز دو صورت دارد و به همین جهت، اراده الهی به اراده تکوینی و اراده تشریعی تقسیم شد. حال در تبیین حقیقت این اراده و بیان اینکه، کدام یک صفت ذات هستند و کدام، صفت فعل میگوییم.
اراده، به معنای دوست داشتن و خواستن، در حیوان و انسان، از قبیل کیف نفسانی است، ولی خداوند جوهری نیست که عرضی بر آن عارض شود. پس کیف نفسانی و سایر عوارض نمیتواند عارض بر آن گردد.[10] در نتیجه معنای تجرید شده این اراده که عاری از عوارض و صفات مادی است و حاکی از شئون وجود مجردات است، قابل نسبت دادن به مجردات تام و به خداوند متعال نیز هست و حب و دوست داشتن نیز که یکی از صفات ذاتیه الهی است، اصالتا به خود ذات تعلق میگیرد و به تبع آن، به آثار ذات از جهت خیر بودن و کمال بودن آنها تعلق میگیرد. اراده به این معنا را می توان از صفات ذات به شمار آورد و حقیقت آن چیزی جز " حب الهی " نیست که عین ذات وی می باشد.[11] اراده به معنای دوست داشتنِ انجام عملی از سوی فاعلی دیگر نیز عبارتست از دوست داشتن جهت خیری که در این افعال است و این خیر، جلوهای از خیر بودن ذات است و به همین جهت، اراده در این معنا هم صفتی ذاتی است.[12]
اما اراده به معنای تصمیم گرفتن، در انسانها کیفیتی انفعالی یا یکی از افعال نفس است و قبل از آن، بایستی ابتدا، تصور، تصدیق و شوق به انجام آن کار وجود داشته باشد تا بعد اراده انجام آن محقق شود. ولی چنین اموری مختص موجودات مادی است و قابل استناد به مجردات و مخصوصا در ذات باری تعالی که مجرد تام است، نمیباشد. در عین حال میتوان آن را به عنوان صفت فعلی و اضافی( مانند خلق و رزق و ...) برای خداوند در نظر گرفت. صفتی که از طریق مقایسه میان افعال و مخلوقات با ذات الهی از آن جهت که دارای حب به خیر و کمال است، انتزاع میشود. بدین صورت که خداوند وقتی به ذات خود نگاه میکند و از سوی دیگر به مخلوقاتش نگاه میکند، میبیند که عملی برای مخلوقاتش خیر است و چون خیر و کمال را دوست دارد، کاری را انجام میدهد و ما از مقایسه میان ذات باری تعالی، مخلوقات الهی و فعلی که صورت پذیرفته است، چنین صفتی را انتزاع میکنیم و میگوییم خداوند اراده نموده است که فلان کار را صورت دهد.
چنین ارادهای از نظر حکما و در اصطلاح فلسفی دارای چهار خصوصیت است: فاعلیّت، عالمیّت، رضایت و غایت کمال و نظام در فعل.[13] توضیح اینکه اراده باری تعالی مانند اراده ما درابتدا، قصد و خواستی نیست که بعدا تبدیل به فعل شود بلکه اراده حق، همان فعل اوست و مرید بودن او همان فاعل بودن اوست و این معنای فاعلیت خداوند است که در اراده الهی اخذ شده است. قید دوم که عالمیّت است بدین معنا است که فعل حق، عین علم اوست و علم او هم همان فعل اوست و بالاخره فعل و علم حق همان ظهور و حضور اشیاء براى او است و لذا چیزى از او پنهان نیست که بعد منجرّ به تجدید نظر و تغییر تصمیم گردد، بر خلاف اراده ما که ناشى از آشکار شدن تناسبها و صلاحیتها براى ماست و منجرّ به تغییر و تبدیل در فکر و عمل ما مىشود. امّا قید سوم که «رضایت» است به همان «جواد» بودن و «خیر مطلق» بودن حق برمىگردد. حق تعالى با جود و رحمت خود، آنچه را که قابلیت خلق شدن دارد را خلق میکند. قید چهارم که «غایت کمال و نظام در فعل» است، مبیّن بارزترین فرق بین فعل ما و فعل حقّ است؛ تغییر و تبدیلها و تصمیمگیریهاى مکرّر ما، ناشى از نداشتن کمال است و لذا همیشه در حرکت به سوى آن چیزى هستیم که فکر مىکنیم براى ما مناسبتر و بهتر است؛ پس بروز ارادههاى متجدّد و متوالى در ما کاملا طبیعى است امّا حق تعالى چون «خیر مطلق» است و عمل و علم و خیر و جود او هم یکى است، آنچه که از ذات او میجوشد به حسب امکان و استعداد شىء، در بهترین شکل و در نهایت کمال و نظام است و لذا نیازى به تغییر و تبدیل و تجدید نظر در آن نیست.[14]
تفاوت اراده انسان با اراده الهی
انسانها که اراده و مشیتشان ناقص و محدود است، وقتی چیزی را اراده میکنند، باید متوسل به چیزهایی غیر از اراده خود بشوند و تا وقتی آن وسایل و اسباب را به دست نیاورند کاری از پیش نمیبرند ولی در مورد اراده خداوند، این امر صادق نیست. چون اراده او، محیط بر همه چیز است و همه چیز به اراده اوست، اسباب و موانع نیز مولود اراده و مشیت اوست. پس در مرتبهای که اراده او حاکم است هیچ چیزی در برابر او به عنوان شرط یا سبب یا مانع وجود ندارد و همه چیز مادون و محکوم اراده او و تابع آن هست. پس اراده الهی مطلق است و هر چیز را هر طوری که بخواهد، آن چیز به همان صورت محقق میشود. اگر آن چیز را به صورت دفعی بخواهد، دفعی محقق میشود و اگر به صورت تدریجی بخواهد، تدریجا تحقق مییابد.[15]
نحوه تعلق اراده الهی به خلقت عالم و موجودات
سوالی که مطرح است این است که نحوه صدور موجودات از واجب الوجود بالذات چگونه بوده است. آیا اراده و مشیت الهی به تحقق تک تک موجودات تعلق گرفته است و هر چیزی را با ارادهای جداگانه و مخصوص به آن چیز خلق نموده است و یا همه اشیاء را با یک اراده واحد و بسیط ایجاد مینماید. گروهی از متکلمان طرفدار نظر اول هستند ولی با توجه به دلائل محکم عقلی و براهین قطعی فلسفی و بر اساس شهادت آیات قرآن کریم، به نظر میرسد، نظریه دوم درست باشد. یعنی همه جهان، از آغاز تا پایان با یک اراده از سوی ذات باری تعالی به وجود میآید؛ یعنی این موجودات بینهایت، به یک اراده بسیط به وجود میآیند.
چنانچه قرآن کریم میفرماید:
« انا کل شیء خلقناه بقدر* و ما امرنا الا واحدة کلمح بالبصر» ( قمر/ 49 و 50)[16]
به موجب این نظر، برای آفرینش، نظام خاص و قانون و ترتیب معینی وجود دارد و اراده خداوند به آفرینش، عین اراده نظام است.[17]
اراده به معنای اول که متعلق به صدور افعال اختیاری موجودات دیگر بود، جلوهای از خیریت ذات الهی است و صفتی ذاتی به شمار میرود.[18]