كلمات كليدي : تناقض، سلب و ايجاب، تناقض در قضايا، تناقض در مفردات، اولي الاوائل
نویسنده : حسن رضايي
نقض در فارسی به معنى فاسد کردن، شکستن، باطل کردن، سخن ناهنجار گفتن، مخالفت کردن و معارضه کردن است، و تناقض دو سخن به معنى اختلاف و معارضه بین آنهاست. سخن متناقض سخنى است که اجزاء آن نقیض یکدیگر باشند.[1]
در اصطلاح فیلسوفان، تناقض که یکی از اقسام تقابل است و بین سلب و ایجاب واقع میشود[2] عبارت است از اختلاف دو تصور یا دو قضیه در سلب و ایجاب و به عبارتی دیگر؛ تناقض عبارت است از اختلاف دو قضیّه، تنها در ایجاب و سلب.[3]
تقابل که معنایی اخص از تغایر دارد، طبق تعریف مشهور حکماء عبارتست از امتناع اجتماع دو شیء متخالف در موضع و زمان واحد از جهت واحد. امتناع اجتماع، قیدی است که غیریت غیر ذاتی از آن خارج م یشود. زیرا اشیایی که تغایرشان ذاتی نیست، قابل اجتماع هستند. قید متخالف بودن، به خاطر خارج نمودن تماثل و وحدت های غیر حقیقی دیگر که به آن باز می گردند میباشد و سایر قیود نیز به خاطر داخل نمودن برخی افراد، تحت بحث است. تا زمان ملاصدرا، این تعریف رایج تناقض بود اما وی با این استدلال که تعبیر"دو شیء" اشعار به این دارد که متقابلان مختص به اموری هستند که دارای ذات هستند بنابراین موارد دارای معنای سلبی را در بر نمی گیرد، تعریف دیگری برای متقابلان ارائه داد. به نظر وی متقابلان عبارتند از دو متصوری که بر شیء واحد، در حالت و جهت واحد صدق نمیکند.[4]
این معنا، به حصر عقلی دارای چهار مصداق است. زیرا یا یکی از دو متقابل عدم و سلب دیگری است و یا نه. اگر یکی رفع دیگری باشد یا هر دو نسبت به محلی که قابل آن دو باشد سنجیده میشوند و یا نه. اگر نسبت به محلی که قابل آن است سیجیده شوند، تقابل آنها عدم و ملکه است و اگر سنجیده نشوند تقابل آنها سلب و ایجاب است و اگر یکی از دو متقابل، عدم و سلب دیگری نباشد، هر دو امر وجودی خواهند بود و در این صورت یا تعقل یک یاز پان دو متوقف بر دیگری است یا نه. اگر تعقل دو امر وجودی، متوقف بر یکدیگر باشد، آن دو از متضایف و تقابل آنها را متضایف و تقابل آنها را تقابل تضایف گویند و اگر نباشد، آن دو امر را متضاد و تقابل آنها را تقابل تضاد می گویند.[5]
تفاوت و اشتراک تناقض با سایر تقابلها:
1. اشتراک: اشتراک این اقسام در این است که در همه اقسام تقابل، دو تقابل، قابل جمع با یکدیگر نیستند و این حکم در همه اقسام وجود دارد.
2. امتیاز: سه امتیاز میان تناقض با سایر اقسام تقابل وجود دارد که عبارتند از:
أ. در تناقض، برخلاف سایر اقسام تقابل، امتناع اجتماع معتبر است ولی امتناع ارتفاع جاری نیست مگر در تقابل متناقضان.
ب. بین دو طرف سلب و ایجاب، واسطهای وجود ندارد، در حالی که بین دو طرف اقسام دیگر تقابل، واسطه وجود دارد؛ زیرا بین وجود و عدم واسطه ای نخواهد بود.
ج. ارتفاع دو طرف جایز نیست و این حکم متفرع بر این است که واسطهای میان دو طرف نقییضین وجود ندارد.[6]
اقسام تقابل سلب و ایجاب:یکی از اقسام تقابل که میان یک امر وجودی و یک امر عدمی و سلبی است تناقض مینامند که شامل دو قسم است:
الف) تقابل سلب و ایجاب در قضایا: که در اصطلاح منطقی تناقض نامیده میشود و لازمه آن، امتناع اجتماع دو قضیه متقابل از نظر صدق و کذب در نفس الامر است. پس تناقض در قضایا عبارت است از اختلاف دو قضیه در سلب و ایجاب به صورتی که اقتضای ذاتی آنها این است که یکی صادق باشد و دیگری کاذب.[7] مثل دو گزاره "انسان موجود است" و "انسان موجود نیست".
ب) تقابل سلب و ایجاب در مفردات: تقابل در مفردات به لحاظ یک مفهوم و رفع آن حاصل میشود، خواه آن مفهوم نفسی باشد مانند سفیدی و نه سفیدی و یا نسبی باشد. مانند سفید و نه سفید. این تقابل، همان تناقض بین وجود و عدم شیء است.[8]
یکی از بحثهایی که از قدیم بین منطقیون و فلاسفه مطرح بوده و از اهمیت فراوانی برخوردار است این است که تقابل سلب و ایجاب در کدام یک از این اقسام وجود دارد یا به عبارتی دیگر در کدام یک اصالت دارد و دیگری به آن باز میگردد.
عدهای از قدماء معتقد بودند که تناقض فقط در قضایا وجود دارد و تقابل سلب و ایجاب در مفردات از اقسام عدم و ملکه است؛[9] افرادی مثل علامه در "کشف المراد" و خواجه نصیرالدین در "تجرید". ولی مشهور به این عقیده رسیدهاند که در مفردات هم تناقض ممکن است. بوعلی سینا، شیخ اشراف، ملاصدرا و... بر این عقیدهاند که تقابل سلب و ایجاب در اعم از قضایا و مفردات به کار میرود.
اصالت تناقض در قضایا یا مفردات
یکی دیگر از بحثهایی که میان مشهور طرفدار وقوع تناقض در اعم از قضایا و مفردات روی داده است این است که اصالت با کدام یک است. عدهای مثل "ملاصدرا" معتقدند که اصالت با تناقض در مفردات و نفس سلب و ایجاب است.[10] در بیان وی، دو قسم تقابل سلب و ایجاب، در مفردات و تقابل سلب و ایجاب در قضایا در عرض یک دیگر نیستند. بلکه اولی اصل و دومی فرع است؛ زیرا تقابل سلب وایجاب عبارت از طرد متقابل و دو جانبه دو طرفه است و در دو قضیه موجبه وسالبه، دو قضیه از آن جهت که قضیه هستند، طارد یک دیگر نیستند. موضوع دو قضیه نیز واحد است و طردی وجود ندارد. پس تقابل بین دو محمول است که در آنها سلب و ایجاب نسبت به موضوع واحد جمع شده است و به تبع آن دو قضیه طارد یک دیگر شدهاند.[11]
در مقابل عدهای دیگر[12] در صدد رد این مدعا بر آمدهاند و مدعی هستند که اصل در تناقض، تناقض در قضایا است. بیدن بیان که در تقابل لحاظ موضوع و یا امری که جاری مجرای آن باشد لازم است و تقابل در جمیع اقسام خود به طرد طرف مقابل از آن موضوع و در نتیجه به لحاظ صدق در قضیه است و اگر صدق و کذب را برداریم، تقابلی وجود نخواهد داشت. به عبارتی دیگر چون عقل، در وهله اول، مفهوم وجود را به صورت معنای ربطی و حرفی در قضایا درمییابد و سپس معنای اسمی و مستقل مفردات را از آن اخذ میکند، پس اصالت در سلب و ایجاب با قضایا است[13] و مفرد است که به قضیه بازگشت دارد. مثلاً "انسان و لاانسان" به دو قضیه هلیه بسیطه "انسان موجود است" و "انسان موجود نیست" منحل میشود.[14]
دو مفهومی که از یکدیگر سلب میشوند از نظر مفهومی از یکدیگر جدا هستند و طرد آنها وقتی معنا میدهد که یک امر ثالثی به عنوان محل، مکان، موضوع و یا ماده، با حقظ وحدت زمان و دیگر وحدت ها مورد نظر باشد و از صدق آن دو مفهوم نسبت به آن امر خبر داده شود. ولی اگر این امر ثالث و صدق هر دو نسبت به آن مورد نظر نباشد، مفاهیم اعم از اینکه مختلف و یا مخالف باشند، در ظرف مفهوم بودن طرد کننده یک دیگر نیستند و تنها در قضیه و به لحاظ یک محور و صدق واحد، مفاهیم خاص نسبت به یک دیگر مخالف میشوند. بنابراین اصل در تناقض، تناقض در قضایا است.[15]
نقیض مفهوم مفرد
تناقض در مفردات به این صورت است که برای نقیض ساختن یک شیء آن را ابطال و طرد میکنند؛ یعنی مثلاً نقیض انسان، لاانسان است و نقیض لاانسان، انسان.[16]
هر چند در مقابل عدهای معتقدند که نقیض در مفردات عبارتست از نفی آن شیء و نقیض انسان را لاانسان و نقیض لاانسان را "لا لاانسان" میدانند.[17]در حالی که این قول درست نیست؛ چون همیشه تناقض از طرف نفی و سلب به پیش میرود و هیچ گاه نقیض یک مفرد، به صورت اثباتی به دست نمیآید.[18]
تحقق تناقض در قضایا
در مطلق قضایا، وقوع تناقض مشروط به وجود وحدت از هشت جهت است.
در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و زمان
وحدت شرط و اضافه ، جزء و کل قوه و فعل است و در آخر مکان
تناقض در قضایای طبیعیه و شخصیه که حکم آن بر نفس افراد وارد شده است، بدون توجه به کلیت و جزئیت و کل و جزء بودن موضوع.[19]، مشروط به وجود نه جهت وحدت است؛ وحدت در موضوع، محمول، زمان، مکان، قوه و فعل، اضافه، کل و جزء، شرط[20]و وحدت حمل که ملاصدرا به این امور اضافه کرده است.[21]
در قضایای محصوره که موضوع در آن به طور کلی یا جزیی معین شده است مانند؛ کل انسان حیوان، بعض حیوان انسان،[22] علاوه بر وحدتهای نه گانه فوق، باید از نظر کمیت هم با هم اختلاف داشته باشند.[23]
در قضایای موجهه که جهت قضیه، در آن مذکور میباشد، مثل هر انسانی بالضرورة حیوان است؛[24] علاوه بر وحدتهای نُه گانه، باید در جهت نیز اختلاف داشته باشند؛ زیرا اگر دو قضیه موجهه، در جهت اتحاد داشته باشند، امکان جمع یا رفع هر دو آنها وجود خواهد داشت. مانند هر انسانی به امکان نویسنده است و برخی از انسانها به امکان نویسنده نیستند.[25]
ویژگیهای تناقض
1) بین نفی و اثبات، هیچ واسطهای وجود ندارد و هر شییء در یکی از طرفین آن قرار دارد، چون ارتفاع نقیضین محال است و یک شیء نمیتواند در هیچ کدام از اطراف تناقض نباشد.[26]
2) تناقض برخلاف اقسام دیگر تقابل، در خارج تحقق ندارد، چون تقابل، نسبت میان دو شیء است و نسبت در تحقق، فرع تحقق در طرف نسبت است. در نتیجه تقابل جهت تحقق خارجی، متوقف است بر تحقق طرفین آن. حال با توجه به اینکه طرف سلبی در این تقابل، در خارج تحققی ندارد، نفی تحقق خارجی تقابل سلب و ایجاب را به دنبال میآورد. پس تقابل سلب و ایجاب وصفی است که پس از احضار دو طرف سلب و ایجاب در ذهن عارض آن دو میشود و این تقابل مجازاً به دو لفظی که حکایت از دو طرف تقابل می کنند، نیز اسناد داده میشود؛ ذهن، در تحلیل عقلی ابتدا سلب را طرفِ ایجاب قرار میدهد و اعتبار میکند و سپس نسبت بین این دو را اعتبار میکند. نحوه تحقق نسبت و تقابل نیز که وابسته به نحوه تحقق دو طرف نسبت دارد. بنابراین، به دست میآید که تناقض در خارج تحقق ندارد.[27]
جایگاه و اهمیت بحث تناقض
تناقض و امتناع آن، قضیه بدیهی اولی است که صدق هر قضیه ضروری و نظری دیگر، متوقف به آن است و به همین علت است که به امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، که هر دو لازمه این قاعدهاند "اولی الاوائل" (بدیهیترین قضیه) میگویند و شک در این قضیه موجب شک در هر علم و قضیهای است.[28]